📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7074
وایی من سایدسوایپ (املاش رو مطمئن نیستم) رو خیلی دوست داشتم. (اون قرمزه)
استرانگارم هم باحال بود.
شما هم بامبلبی با همون لحن خاص اولش تو ذهنتون پلی شد؟؟
#کرم_کتاب
~~~
به اسم نمیشناسم😭😭
بامبلبی رو یادم نیست ولی لحن آپتیموس پرایم موقع مرفی کردن خودش>>>
اسپویل دونده هزارتو
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7091
وای مخصوصا بین نیوت و مینهو.
واقعا من جلد ۳ حالم بد شد سر اون قضیه.
ولی دردناک ترین بخش خداحافظی نیوت و سونیا بود.
واقعا این حجم از غم برای یه کتاب علمی تخیلی زیاد بود.
چاک، آلبی، نیوت، حتی ترزا هم با اینکه دوست نداشتم اما بازم دلم براش سوخت.
چهار هم که رسما تراژدی بود.
#کرم_کتاب
~~
دقیقااا ولی من اتفاق جلد سه رو اسپویل شدم😭
منم از ترزا خوشم نمیومد ولی یه کوچولو ناراحت شدم
جلد چهار رو نخوندم😭
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7092
وای منم از سدریک خوشم نمیاد.
من شخصیت موردعلاقم تو هری پاتر بارتی کراوچه. یعنی کمرنگ ترین نقش ممکن رو داره.😂
یکی دیگه هم ریگولوس بلکه.😂
البته سیریوس، ریموس، تانکس و لونا هم دوست دارم.
خوشبختانه اون دوران سم کوتاه که رو لوسیوس مالفوی کراش بودم گذشت.😂😂
(دروغه هنوز هم یکم هسـ😂)
#کرم_کتاب
~~
دلم برای سدریک سوخت ولی ازش بدم میاد (من هافلپافیم_)
خدایی؟🤣🤣
منم نقشای دیگه رو دوست داشتم ولی شخصیت مورد علاقه نبودن
سممم آخه چرااا🤣🤣
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7098
من دوستم (همونی که بهم معرفیش کرد) داشت میخوندش بعد سر مرگ شخصیت موردعلاقش زار میزد هی میگفت چرامرد. منم جلد ۳ رو اسپویل شدم قبل از اینکه حتی مجموعه شروع کنم.😂
#کرم_کتاب
~~
من از فیلمش میکس دیدم جلد اول بودم، اسپویل شدم دیگه😭😭
ایگی هم سر مرگ یکی منو اینجوری اسپویل کرد_
هدایت شده از "نهـان فآذر."
او نگفت دوستم دارد، اما وقتی سر تا پا از من خون میچکید در آغوشم گرفت و اهمیتی نداد که لباس تنش سفید بود
لبخندی زدم از اعماق وجودم. همیشه کسانی را دوست میداشتم که اهل عمل باشند و نه حرف.
حرف را که حتی گدای ژنده پوش سر کوچهی خرابهامان هم میتواند بزند و ادعا کند دوستم دارد.
مهم این است که با عمل ثابت کند و من دوست داشتنش را زمانی فهمیدم که وقتی در بین دو راهی عروس دوک پیر شدن و آتش زده شدن توسط پدرم حیران بودم، او خنجری برداشت.
خنجر برنده نبود.. میدانی چه میگویم؟ چشمانش برنده بود؛برنده تر از هر دندان و تیزی و خنجری.
نمیدانم میتوانی درک کنی که چرا وقتی جانت اشک میریزد و چنین چشمانش را بهخاطر تو آلوده میکند قلبت میپرد.
نمیدانم میتوانی درک کنی و بفهمی چرا من وقتی خونم را بر روی پیراهن سفیدش دیدم خوشحال شدم.
یا نمیدانم میتوانی درک کنی چرا آن بوسهی وداع خونینش و زمانی که لبهایش بر روی لبان خونینم قرار گرفت چقدر مرا به آتش کشید و جانم را با عسل لبریز کرد..
حال پاشو! باید برویم برای حسابرسی.. نمیدانم راهم به جهنم کشیده خواهد شد یا نه اما میدانم حتی اگر به جهنم راه پیدا کنم به قدری تلاش خواهم کرد تا در بهشت خود را بیابم و در آغوشش جای گیرم.
#فاذر
امروز بیکارم (کار دارم به خودم استراحت دادم) لطفا نادیده نگیرید (همون ایگنور نکنید، فارسی را پاس بداریم) بیاید بهم ایده بدید براتون چیز بنویسم