eitaa logo
شماره "۱"
139 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
107 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
این دو تا هم زائده شبانه‌ی ذهنم بودن و می‌دونم خیلی چرتن ولی خب
خوب بخوابید💫
به قول نِد توی کتاب ماه بر فراز مانیفست، زنده باد شب...)
نوشته‌های شبونه بعد از شب بخیر، خیلی یهویی:
شاید به او نام شیطان می‌نهادند، اما او آنقدر مهربان بود برای که تک به تک پروانه‌ها می‌ایستاد تا ببینتشان، آنقدر مهربان بود که تک به تک گربه ها را ناز می‌کرد. چگونه به او شیطان می‌گفتند؟ او آنقدر مهربان بود که وقتی باعث رنجش جنگل می‌شد، از او عذرخواهی می‌کرد و برایش درخت می‌کاشت‌...
برایش عزاداری کرد. ساعت‌ها... روزها... ماه‌ها... سال‌ها... اما روزی گل رز سفیدی خرید چون او گل رز سفید دوست داشت. سپس بر سر مزارش رفت، گل رز را گذاشت و تا ابد خاطرات خوشش را نگاه داشت. وقتش بود زندگی‌اش را ادامه بدهد.
" پیغام‌آور مرگ" کارتی وسط گذاشت و به "تجسم اهریمن" گفت:《دیگه خسته شدممم، آخه چرا آدما انقدر احمقن. دیگه نمی‌تونم گناهکار ببرم جهنم دیسک کمر گرفتم 》و از درون حدقه‌های خالی چشمش اشک ریخت. تجسم اهریمن خنده‌ای کرد و پاسخ داد:《منی که مدام به اونجا خوانده میشم تا آدمای احمق تقصیراتشون رو گردن من بندازن چی بگم؟》 و برای جاهلیت این انسان‌های مفلوک تاسف خوردند.
دلش می‌خواست برود، برود و همه چیز را پشت سر بگذارد. کتاب‌ها و نوشته‌هایش را بردارد و با ماشین قدیمی‌اش برود... فقط دور شود. مهم نبود کجا، هر جایی بهتر از این شهر شلوغی بود که توده حیوان‌های انسان نما در آن زندگی می‌کردند.
مردی ماه را از آسمان ما دزدید و ذهن فقیر مردم ما تنها به فکر این بودند که حالا بدون ماه چگونه چاپلوسی کنند و ظاهر دیگران را به ماه نسبت دهند!
عذاب وجدان داشتم فعالیت نکردم دوباره شبتون بخیرر
آههه درست شد
ولی اگه یه بار دیگه تکرار بشه مسدود میشیم و من واقعا نمی‌دونم باید چی رو تکرار نکنم