https://eitaa.com/meshcalis/21478
ناشناس باز نمیشه بهش بگم
ولی
هتل مگنیفیک بخونیددد😭
https://eitaa.com/writer_fazar/2465
گریه کن بابا
اگر قرار نبود گریه کنیم پس چرا چیزی به این اسم وجود داره؟
اگه حالت خوب میشه گریه کن
هدایت شده از مُحِب المهدی..)
😭😭😭😭😭😭😭
👇جوانی موبایلش را که کنار قرآن گذاشته و یادش رفته بود با خودش ببرد. وقتی از منزل بیرون رفت " قرآن سوالی از موبایل میکنه "
* چرا اینجا انداختنت ؟
📱موبایل: این اولین بار است که منو فراموش میکنه
📖قرآن : ولی من را که همیشه فراموش میکنه
📱موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من
📖قرآن: منم همیشه با اون حرف میزنم ولی اون نه گوش میده و نه با من حرف میزنه *
📱موبایل: آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم..
📖قرآن: منهم پیام و بشارتهایی دارم و وعده های زیبا دادم ولی فراموشم میکنند*
📱موبایل: از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضرر باز هم منو ترک نمیکنه..
📖قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان ، از من دوری میکنه
📱موبایل: از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه
📖قرآن: من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه..
در این بین صدای پای جوان آمد که " موبایلم یادم رفته "
📱موبایل: با اجازه شما ، اومد منو ببره، من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه....
📖 "" قرآن : من هم قیامت به خدایم شکایت میکنم و عرضه میدارم "یارب ان قومی اتخذو هذا القران مهجورا "
ای مسلمانان والله قرآن مهجور مانده...
در نشر این پیام کوشا باشید..
اِنشاءالله دلهای هممون به نور قرآن منور باشه ❤❤
اگر این پیام در دل شما تاثیر گذاشت به بهترین دوستان تان هم بفرستین.
📪 پیام جدید
سلطه دریم اعتراض دارن. واسه همین تو دریم اس ام پی (اسم سرزمینشونه) یه منطقه خودمختار به وجود آوردن به اسم لنبرگ. حالا لنبرگی ها با دریم میجنگن تا استقلال داشته باشن. (اینا همش بر پایه یه سناریوی از پیش نوشته شده است) خب داشتم میگفتم ما اول کلی داستانو تحلیل میکردیم. بعد میرفتیم اون انیمیشنو تحلیل میکردیم. مثلا بعضی انیمیشنا کلا یه داستان دیگه داشتن و فقط شخصیت هارو برداشته بودن. مثلا تو یکی اشون دوتا شخصیت رو باهم برادر کرده بودن و یه شخصیت دیگه رو جای باباشون گذاشته بودن. بعد ما میومدیم اونم تحلیل میکردیم. بعد مینشستیم این دوتا به هم ربط میدادیم. یعنی میگفتیم براساس داستان اصلی پس تو این انسمیشنه ممکنه فلان اتفاق بیفته یا فلان منظورو داشته باشه. تازه این سه مرحله که تموم میشد...
#little_M
#دایگو
📪 پیام جدید
من میشستم خودم تئوری میچیدم راجب داستان اصلی که اصلا ممکنه فلان جور باشه و پشت پرده داستان اصلی هم فلان باشه و اینا)
وای یادش بخیر چه عشقی میکردم من اون موقع! و دوستم مجبور بود همه اشو گوش بده (تازه من خودمم با استفاده از شخصیتا داستان مینوشتم و از تو داستان خودم تئوری در میاوردم) البته دوستمم بدش نمیومد چون به هرحال خودشم اون گروهه رو دوست داشت. آره خلاصه یادش بخیر حقیقتا تئوری درآوردن و تحلیل کردن رو دوست دارم! ولی خیلی وقته درس نمیذاره انقد تو بحر (بهر؟) یه چیزی برم...
#little_M
#دایگو
📪 پیام جدید
واها چقد حرف زدم! خیلی وقت بود انقدر یه بند حرف نزده بودم! چون ت وحضوری که یا اصلا کم پیش میاد بتونم راجب موضوع های مورد علاقه ام حرف بزنم اگر هم بتونم یکم که بگذره دوستام پازم میکنن (واقعا عین فیلم استوپم میکنن و میرن😂💔) ولی اینجا مجازیه و اصلا مهم نیست که شما میخونسد یا نه مهم اینه که نمیتونید جلوی پیام دادنمو بگیرید!!!😈
#little_M
#دایگو
~
واییی خیلی خفن بوددد خیلی دلم میخواست منم این تجربه رو میداشتممم اونا رو میدیدم و این شکلی تحلیل میکردمم
کارت واقعا درسته مدیا ها
راحت راحت باش شاید جواب زیادی برای حرفات نداشتم ولی عاشق اینم که اینجا رو باز کنم و ببینم پیام دادی و کلی حرف زدییی
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7487
اکیه بابا من فقط میگم که گفته باشم راحت باش😂 ایشالا که بهتر بشی❤ رویاهای خوشگل موشگل ببینی💖💖💖
#little_M
#دایگو
~~
این برای اون شب بود... مرسیی
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7436
مدیا نهمی؟ و برای نمونه و تیزهوشان میخونی؟میشه بدونم چه رشتهای میخوای بخونی؟ شاید کمکی ازم بر اومد. پارسال دقیقاً شرایط تو رو داشتم.
#دایگو
~~~
📪 پیام جدید
به موازات مانگا اطلاعات جدید رو بهتون میدم!
روزی روزگاری سرزمین کوچکی بود به نام پادشاهی زرد. این پادشاهی زرد به کمک یک پیشگو بسیار بزرگ شد. ولی پادشاه پس فتوحات بسیارش، پیشگورا ناجوانمردانه کشت.
"تو کمک کردی پادشاهی زرد زرد بزرگ شه. و اینکارو برای هیچ پادشاهی دیگه ای بکنی! پس باید بمیری"
پیشگو در لحظات آخر مرگش پوزخند زد. دست خونی اش را بر کاشی های سنگی کف قصر کشید و گفت:«این شکل رو یادت بمونه. به زودی قرزندانت متولد میشن. اونا دوقلو ان و یکی اشون یه ماه گرفتگی داره. اون این کشور رو نابود میکنه و باعث مرگ تو میشه. یادت بمونه...»
پادشاه این کلمات را به خاطر سپرد تا وقتی که فرزندانش متولد شدند. یک پسر و یک دختر. یک پرنس و یک پرنسس. در میان شادی ملکه، پادشاه پراهن پرنس را بالا زد.
#little_M
#دایگو