هدایت شده از nobody
𝗎𝗋 𝗌𝗈𝗇𝗀: Hold the Line – Toto
𝖥𝗈𝗋: https://eitaa.com/Nummer_ett
Okl
نامَش نوآ بود،
تو میتوانی شبها او را در حال همخوانی با کفتارها بیابی، درحال استراحت با خفاشها،
میتوانی چشمان درخشندهاش را میان همبستگی تاریک کلاغ پیدا کنی.
او خود درختن بود، خود خاک، او خود شیرها و گرگها و گیاهان بود.
او خود مهتابی بود که از لابهلای شاخههای درختان خود را به زمین سرد میرساند.
او خود مورچهها بود، خود جغدها، او خود سنگها و رودها بود.
نامش نوآ بود، او خود جنگل بود.
سرما پوستم را نیش میزد و هوش از سرم میپراند. بخار نفسهایم آنقدر زیاد بود که چشمانم جلویم را نمیدید.
خورشید غروب کرده است، تاریکی هوا نیز به قدر تاریکی قلبم زیاد بود.
به برف ها که نگاه میکنم، به یاد تمام آن مردم بی گناهی میافتم که مانند برفها بر روی زمین میافتادند.
تنها بازمانده، خندهدار است. بازمانده از چه چیز؟ مرگ؟ جنگ؟ درد؟
حالا تنها تفاوتم با جنازه ها چیست؟
کاش همین حالا یخ شکاف برمیداشت و آب مرا میبلعید.
کاش میتوانستم آنقدر یخ بزنم که دست به پوستم میزدی ترک بر میداشت.
کاش...کاش...کاش