📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/8607
شاید باورت نشه ولی حتی این توجیح هات هم روم تاثیری نداشت. ولی پارت بعدیش باعث شد با همه وجودم وینسلو درک کنم. نمیدونم لابه لای نوشته هات چی قایم کرده بودی
#little_M
#دایگو
~~
و این بود معجزهای به نام نویسندگی...
ولی واقعا جالبه ها😄
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/8614
مال من هنوز تو پنج سالگیم و اون خونه ها مونده.😂
نهایت هنرم برگه.😂
#کرم_کتاب
~~
🤣🤣
نه من تو کرونا یکم نقاشیم بهتر شد ولی خب الان واقعا نمیتونم، تلاشم میکنم علاقه هم دارم اما جدا جدا در نمیاددد
امید از همنوعانش جدا شد و به دنیای فانیها آمد. میان مردم گشتی زد و سالها بینشان زندگی کرد، در دلهایشان خوابید و در ذهنشان آرامش گرفت.
مردم هم او را دوست داشتند، اینکه در میان تاریکی او را میدیدند، اما مشکل قدرنشناسی بود. امید همیشه کمکشان میکرد اما از تاریکی که بیرون میآمدند پاک امید را فراموش میکردند.
آخر سر او نیز ناراحت شد، آدمها را ترک گفت و به پیش همنوعانش برگشت.
برادرش پرسید:《پس چه شد؟ برگشتی که》
امید هم پاسخ داد:《دل آدمیان تاریک است، من نورشان بودم اما آنها مرا نمیدیدند. وقتی هم که تاریکیشان روشن میشد، خود را بزرگ میکردند و کار مرا هیچ نشان میدادند.
من هم بازگشتم، اگر خودشان نور دارند، پس به من هم نیازی نیست.》
اما امید نمیدانست آدمیان پس از او چگونه دلهایشان رنگ ناامیدی و درماندگی میگرفت و همان اندک نور نیز کامل از زندگیشان رخت میبست.
اینم آخرین خزعبل امروز
خودم میدونم از یه جایی به بعد دیگه چیز خاصی نیستن، معلومه از اینکه احتمالا نمیخونیدشون و نظری نمیدید یا فور نمیکنید، حتما خوب نیستن دیگه... خودمم فهمیدم 😔😢