چارلی به مکس گفته بود وقتی که زد پشت کله ی جاستین و فرار کرد اومد توی ماشین در ها رو قفل کنه مکس؟ زود تر از چیزی که چارلی انتظار داشت خوابش برده بود و حتی با صدای کتک خوردن چارلی توسط جاستین هم بیدار نشد #مجموعه_آقای_ایکس #انگشتان_خونین @mrxcollection

خدایی عالیه حالا این مکس شما دختره یا پس_؟

عدد داره اذیتم می‌کنه راستش هر چرتی هم باشه بازم فعالیت کردم دیگه این دو روز خب چرا لفتتت

اشتباه شد_ اسمشو بذارید "بیمارستان اشیای شکسته"

#فن‌آرت از شهر خرس *بخونیدددد*

اول کافیست حرفی شنید تا قلب ترک بردارد، بغضی شکل گیرد و ذهنی درگیر شود. پس از آن سپر قلب نازک می‌شود و تیر‌های زهرآگین آدم‌ها آسیب بیشتری می‌زنند. آنگاه است که قلب تیر باران می‌شود و ترک‌ها پشت سر هم ایجاد می‌شوند. ترک‌ها به یکدیگر وصل می‌شوند و همگی یکپارچه می‌شوند و قلب خُرد می‌شود. گاهی برای به واقعیت پیوستن این اتفاق چند روز می گذرد و گاهی چند سال، اما اتفاق می‌افتد. قلب می‌شکند و روح توسط شیشه‌ها خراش بر می‌دارد. روزی به خود می‌آیی و می‌بینی دیگر حس نمی‌کنی، اهمیت نمی‌دهی، فکر نمی‌کنی. روزی می‌رسد که می‌بینی روحت تو را ترک گفته و تو ماندی و یک جسم فرسوده. دیر و زود دارد، اما اتفاق می‌افتد. همیشه این روز فرا رسیده است. از اول تاریخ، تا انتهای آن.

فرشته‌ی تازه به بلوغ رسیده، استادش را به دوئلی فرا می‌خواند. استادش نیز دوئن را قبول می‌کند، او مطمئن است که شکست نمی‌خورد. فرشته‌ی جوان نیز می‌دانست غرور استادش باعث می‌شود او ببرد. اما فرشته‌ی جوان اشتباه احساس می‌کرد و این را وقتی در گدازه‌های داغ آتشفشان فرو می‌رفت متوجه شد. نتیجه گیری: شاید غرور باعث شکست باشه و خوب نباشه ولی این به این معنا نیست که وقتی دوتا پر رو بال‌هات در اومد بری سراغ دوئل با استادت😐