eitaa logo
شماره "۱"
139 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
105 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره "۱"
به قول نِد توی کتاب ماه بر فراز مانیفست، زنده باد شب...)
فور زدن جواب داد تعداد ویو روووو خیلی خوبه اگه به کا نرسوندمش 😂
یه چیزی بگم؟ از همون نظراتم...
می‌دونم که هممون جمله‌هایی مثل شکست مقدمه پیروزی و است و چمیدونم در نامیدی بسی امید است و ... رو شنیدیم
اینم می‌دونم که وقتی شکست بخوری و ناامید بشی هیچکدوم از اینا تو سرت نمیره و اصلا نمی‌تونی دلتو بهشون خوش کنی
ولی چه بخوایم و چه نخوایم واقعیت داره
من خیلی خیلی دقت کردم و تقریبا ۹۰ درصد کسایی که به جایی رسیدن و چیزی به دست آوردن خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر کنیم سختی کشیدن.
بارها شکست خوردن، وقتی میگم بارها یعنی به اون حس دیگه اصلا برام اهمیتی نداره رسیدن. یعنی پاک کردن و نابود کردن و از اول انجامش دادن. یعنی هر موقع فکر می‌کردن این یکی دیگه میشه، دوباره مثل قبلیا نشد و از بین رفت
و من به این میگم قانون دنیا. هیچوقت قرار نیست اونجوری که تو می‌خوای پیش بره و تا هزاران بار نابود و خاکستر نشی، بهترین ورژن خودت زاده نمیشه
پس بیاین اسمشو بذاریم قانون ققنوسی. هر وقت شکستی دیدیدم، به ته خطی رسیدیم، تاریکی‌ای ما رو فرا گرفت، فقط یکم صبر کنیم. بعدش طبق قانون ققنوسی امید رو به دست بیاریم چون قراره یه روزی بهش برسیم، هر چقدر هم که طول بکشه.
می‌دونم چقدر سخته. خودمم تجربه‌اش کردم، اما مگه میشه جز امید و ادامه دادن کار دیگه‌ای کرد؟ اصلا کاری وجود نداره، از قدرت ما خارجه. و اگه رها هم کنیم می‌دونم که واقعا شکست خوردیم، اگه رها کنیم واقعا باخت دادیم. پس باید صبر کنیم، باید برام خاکستر شدن کامل و ققنوس طلایی شدن صبر کنیم. چون این تنها راهشه.
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه‌های عاشقانه‌ی پسری به معشوقش را باد برد، از میان ابرها و ستاره‌ها و بسیار مخلوقات دیگر گذراند و سال‌ها گذشت تا باد نامه‌ها را به همان پسر رساند. اما دیگر دیر بود، معشوقش هیچگاه نامه‌ها را ندید و هیچگاه از احساس پسر باخبر نشد، پس وقتی پسر معشوقش را در کنار کس دیگری دید، سقوط و مرگ را برگزید و آنگاه بود که باد نامه‌ها را به او رساند. نامه‌ها بال‌ شدند و بر شانه‌های پسر قرار گرفتند. پسر سقوط کرد اما نامه‌هایی که از ژرفای احساساتش آمده بودند، بال پروازش شدند؛ و این بود داستان تولد فرشته‌ی عشق.