eitaa logo
شماره "۱"
141 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
107 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
اما هنگامی که ایزد با سرعت به طرف غرب کره‌ی زمین فرود می‌آمد، متوجه شد که کلمه‌ای قشنگ‌تر از وطن هم وجود دارد. و این کلمه، "امید" است. _آتش دزد
به قول نِد توی کتاب ماه بر فراز مانیفست، زنده باد شب...)
براتون سوپرایز دارممم🥳
❗️زنده ماندن در شرایط سخت❗️ از اونجایی که احتمالا تو ماجراجویی‌هاتون مجبور باشید در شرایط سخت زنده بمونید، من از یه استاد خیلی خفن و حکیم مشورت گرفتم و قرار شد که اون از طریق من بهتون یاد بده چه شکلی زنده بمونید. من مطالبی رو که استاد فان می‌گه به شما انتقال میدم و امیدوارم کمک کنه زنده بمونید 🤗 اما فراموش نکنید، اول: اگر می‌خواید زنده بمونید نباید بمیرید، پس باید سعی کنید نمیرید. دوم: خودتون رو تو شرایطی که کشنده ست قرار ندید. سوم: اگر تو شرایط کشنده قرار گرفتید به توصیه‌های استاد فان گوش کنید و عمل کنید.
❗️زنده ماندن در شرایط سخت ❗️ قسمت اول: (چگونه در قبرستان ساعت سه صبح زنده بمانیم.) استاد گفتن بگم غلط کردید سه صبح رفتید قبرستون. منم حالا باهاشون صحبت به عمل آوردم و بالاخره ایشون راضی شدن (استاد حساسن_) اول اینکه وقتی ارواح ریختن بیرون از قبراشون بهشون زل نزنید بدشون میاد. و حتما حتما حواستون باشه رو قبری نایستید، ارواح بدشون میاد. نفس عمیق بکشید و سعی کنید با یه روح مهربون حرف بزنید، باهاش گرم بگیرید تا ساعت پنج ارواح دوباره برگردن اون دنیا، روحا خیلی بهم احترام میذارن و اگه با یکی حرف بزنید بقیه ارواح کاری باهاتون ندارن. حالا اگه خیلی خیلی بدشانس باشین و روحی برای گفت‌و‌گو باهاش پیدا نکنین چی؟ خب، استاد داره بهتون فحش میده و میگه خودشون کردن خودشون درستش کنن... *صدای پچ پچ و داد بی داد * گفته بودم استاد حساسن. ایشون فرمودند اگه انقدر بد شانس بودید، وارد پلن بی می‌شین. حالا پلن بی چیه؟ پلن بی اینه که خیلی آروم بدون حرکت اضافه ای از وسط ارواح رد بشید و از قبرستون برید بیرون، خیلی خطرناکه یک حرکت سریع یا اضافه باعث تحریک روح‌ها میشه، پس حواستون باشه. از قبرستون که بیرون رفتید تا ساعت پنج صبر کنید تا روح‌ها برگردن به اون دنیا. حالا اگه یه روحی تسخیرتون کرد چی؟ خب در اون صورت کاری از دست شما بر نمیاد، فقط باید دعا کنید روح ازتون خسته بشه و بره. حالا که نمی‌تونید در این شرایط کاری کنید استاد فان می‌خوان بهتون بگن چه اتفاقی براتون میفته اگر تسخیر بشید. خب اول روح تسخیر‌کننده سعی میکنه روحی که مال خودتونه رو از بدنتون در بیاره تا خودش جا شه (موفق نمیشه نترسید) بعد که دید نمیشه روحتون رو که تو دعوا زخمی شد هُل میده یه گوشه و خودش کنترل رو به دست میگیره. شما احساس غریبگی با خودتون می‌کنید حس می کنید خودتون رو نمی‌شناسید و افکارتون مشوش میشه، همزمان هم احساسات روح خودتون هم روح تسخیر کننده رو خواهید داشت. ماموران بین جهانی یحتمل میان روح تسخیرکننده رو دستگیر می کنن ولی اگه یک درصد این اتفاق نیفته روح خودتون کم‌کم محو میشه و روح تسخیرکننده داخل شما حل میشه و به زندگی می‌پردازه. پس.... درس امروز این شد که از ساعت سه بامداد تا پنج بامداد تو قبرستون نرید. و اوه! داشتم فراموش می‌کردم درس مهم‌تر اینه که استاد فان حساسن باید مراقب رفتارتون باشید. تا درسی دیگر با استاد فان خدانگهدار 👋 به امید اینکه نمیرید.
اینم فعالیت مخصوص کانال خودموننن، خودم نوشتما، صفر از ایده و همه چی.😌😶‍🌫️
اگه بچه‌های خوبی باشید بازم از اینا براتون می‌ذارممم
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
_مَک، چی شد که اینطوری شد؟ +چطوری؟ _انقدر همه چیز پیچیده و مزخرف شد. مک سیگاری روشن کرد و گفت: +بزرگ شدیم.
محبوبم، بالاخره جاگیر شدم، اینجا همه در جنب‌و‌جوش هستند و هوا آنقدر سرد است که سگ هم دوام نمی‌آورد. اینجا با دوستانی نیز آشنا شدم، ما به فرمانده سختگیر و رو مخمان می‌خندیم، غذاهایمان را قسمت می‌کنیم و از خانواده حرف می‌زنیم. متاسفانه نمی‌توانم زیاد برایت نامه بنویسم، درون نامه، یک پوکه گلوله می‌ذارم تا همانگونه که دوست داشتی به گردن بیندازی. دوستت دارم، فلیکس.
او تنها زمانی می‌نوشت که روحش ویران می‌شد، و از جایی به بعد او را همیشه در حال نوشتن می‌یافتی.
*زود باش جیمی بدو _باید تا کی بدوام؟ من دیگه خسته شدم *تا تهش جیمی، تا تهش باید بدوییم، تا وقتی که بمیریم باید بدویم _ولی من خسته شدم *فکر می کنی برای اونا مهمه؟ اگه ندویی زیر پاهاشون له میشی.