روضۀ شب پنجم خیلی سنگینه ، چون
گره خورده به روضۀ مقتل. برای آرامش
قلب آقامون صاحب الزمان دعا کنیم.
خیلی عجیب هم هست..
البته که همهچیز در کربلا همینه، اما اینجا انگار متفاوتتره.
مردونگی از چهارچوب سن خارج میشه و
ما میبینیم که یک کودک چقدر میتونه بزرگ باشه که برای دفاع از عموش نه، ''امام زمانش'' بدون هیچ وسیلۀ دفاعی میاد تو مقتل و با دستهاش که تموم داراییشه، از امامش دفاع میکنه.
من احساس میکنم یکی از سختترین رنجها و داغهای کربلا برای امام حسین اینجا بوده که امانت برادرشون روی سینهشون جان میدن و امام هیچکاری نمیتونن براش بکنن چون خودشون هم به شدت مجروحن.. و باز از اون طرف حضرت زینب که شاهد این ماجرا هستن و چقدر سنگینه این روضه ...
این قصه رو برای خواهر/برادرهای کوچیکترتون بگید ، برای بچههاتون بگید. اجازه بدید فرهنگ عاشورا با نقل همین داستانها و رشادتهای کودکانه بینشون دست به دست بشه و جا بیوفته. اجازه بدید بفهمن اونها هم میتونن سهیم باشن توی هر اتفاق و رویداد تاثیر گذار.
بچهها زبان همدیگه رو راحتتر میفهمن..
ما نه مقدسیم ، و نه حتی مشتی. ما فقط رفیقیم. رفیقهای کم سن و سال اربابمان حسین. البته که او رفیق تر از ماست.
ما بچههای عصر مدرنیتهایم ، عصر بیرحمی ، بیعاطفگی ، عصر بیرفیقی ! عصر حتی باب شدن رفاقتهای مجازی، ناچاراً برای فرار از روابط جانکاه حضوری. ما امروز به هر دری میزنیم که همدم پیدا کنیم ، به هر قیمتی که شده. فقط برای اینکه تنها نمانیم! دنیای ما آلوده شده ، سیاه شده ، خودمان هم که گمشدیم در برهوت وهم و خیال.
در این وا نفسای بیرفیقی ، حتی با بودن کسی مثل حسین که اند رفاقت است و میشود یک عمر بیدردسر با او طرح رفاقت ریخت، هستند کسانی که صدای دستههای عزایش را آلودگی صوتی میدانند و سیاهی زدن به در و دیوار شهر را تجاوز به حقوق شهروندی. چه میتوان گفت ، جز شکر مکرر که الحمدالله حسین جان ! که ما میان این تاریکی ها خودمان را کشان کشان رساندیم به خیمهات که نورالانوار است. آمدیم زیر پر و بالت باشیم. هرچند اگر احمق و امل و عقب مانده صدایمان بزنند. اگر این عقب ماندگیست، اگر عرب پرستیست، ما عاشقانه میپذیریم این القاب را.
#شرحیات
میشه اگر پیامای اینجاو فور میکنید توی کانالاتون ، لینکش رو بدید؟ من هیچوقت نمیفهمم پیامای اینجا کجاها فوروارد میشه.
https://daigo.ir/pm/JRuMg2
اگر میگیم ؛ اصلا حسین جنس غمش فرق میکند، منظورمون اینهکه هر وقت از هیئت بیرون میایم ، امیدمون به آینده و مسیری که توش قدم گذاشتیم بیشتر میشه.