eitaa logo
_نوارکاسِت
1.3هزار دنبال‌کننده
661 عکس
100 ویدیو
10 فایل
_ وقف امام حسین (ع) _ چیزهایی که باید بشنوید ؛ @vocal_document https://daigo.ir/secret/618123983 ناشناس‌ها توی لینک پاسخ داده میشه،چک کنید * کپی نوشته‌ها شرعا حلال نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت یك / مامان مثل همیشه لباس‌ها را اتو کرده و آویزان کرده روی دستگیرۀ در اتاق. کتری هم جوش آمده و صدای سوتش با صدای تیک‌و‌تاک ساعت آمیخته شده. پردۀ پذیرایی را کنار میزنم ، احتمالا از این ارتفاع ، از لابه‌لای ساختمان‌های بلند ، باز هم نتوانم غروب آفتاب را درست و حسابی نگاه کنم. باز دلم میخواهد که کاش ساکن خانۀ آخرین طبقه بودم. کتابی که شاید سرجمع ٤۰ صفحه از آن را هم نخوانده باشم را برمیدارم و دراز میکشم روی فرش‌های پذیرایی. کتری را خاموش کرده‌ام ، از اینجا صدای ساعت‌ هم کمتر شنیده میشود. خانه این موقعِ روز ، وقتی آفتاب دارد غروب میکند و هیچ‌کس خانه نیست ، وقتی تمام چراغ‌ها خاموش است و من به یک قطعۀ بی‌کلام از دارابی‌فر گوش میدهم ، خیلی دلچسب و دوست‌داشتنی‌ست. کتاب را باز میکنم ، در اولین نگاه ، چشمم قفل میکند روی این جمله ؛ «فقط میخواستم یک صدای گرم و دوستانه بشنوم»
امکان نداره من ویس بدم و صدای شبکه پویا ضمیمۀ ویسم نباشه.
اونایی که به ربع‌پهلوی وکالت داده بودن، احتمالا همینایی‌ان که میگن خورشت کرفس غذا نیست. بی سلیقه‌ها!
بین پرمشغلگیِ این روزا ، دلتنگی واسه امام‌رضا رو چیکار کنم ؟
مامان میگه تجربه‌هات ، محبتت یا وقتت رو صرف هر آدمی که از راه میرسه نکن. خسیس باش. میگه آسون به دست نیاوردی که آسون از دست بدی ..
به اندازۀ تعلقاتمون سنگ بسته‌ست به بال و پرمون و اجازۀ پرواز رو ازمون گرفته.
یکی از سخت ترین کارای جهان پیدا کردن قسمت طولیِ پتو ساعت دونصف شبه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفوذ تا کجااا شخصیت انیمه‌ایِ ساندیس‌خور :
یادداشت دو / به اندازۀ تمام چهارشنبه‌های سال برایت دوستت دارم کنار گذاشته‌ام. کلماتی که به محض دیدار دوباره‌مان میخواهم آویز کنم دور گردنت. به اندازۀ تک‌تک روزهای دوری‌مان ، گذاشته‌ام بنان در گوشم زمزمه کند :«تنها ماندم ، تنها رفتی ..» و به اندازۀ تمام دوست‌داشتن‌های ناتمام‌مان ، طالقانیِ بارانی را بدون چتر طی کرده‌ام. عزیز دور افتاده‌ام ! بی تو ، تلخیِ قهوه‌ها دلچسب نیستند ، شیرینی باقلواهای تبریزی دل را میزند و حتی مزۀ بستنی حصیری‌های لبنیاتیِ نبش خیابان جمهوری هم طعم سابق را ندارند.. برگرد. عزیز دور افتاده‌ام ، برگرد.
احتمالا الان ، اسم دیگۀ قلبم شده جا غمی.