💐#مجید_بربری
#قسمت_35
جاده چالوس
اردیبهشت ۱۳۸۴-اولین تجربه
یکی از روزهای اردیبهشت آن سال،که هوا نه سرد بود و نه گرم و دل انگیزی هوا،هوش از سر آدم میبرد، مجید از خواب شیرین دم صبح، دل کنده بود و برنامه ای داشت.مهرشاد غرق خواب بود که صدای زنگ در،بد خوابش کرد.بیدار شد،ولی گیج و گنگ ،توی رختخواب نشست.با پشت دست،چشم هایش را مالید و کمی به خودش آمد.حالا صحبت مجید و مادرش را می شنید:
_مامان!به مهرشاد بگو پاشو بریم!
عادت داشت مادربزرگش را،مامان صدا کند.مادربزرگ پرسید:
_کجا مادرجون؟بیا صبحونه بخور بعد.
_نه،تو راه یه چیزی می خوریم.میخوایم از جاده کندوان بریم چالوس.
مادربزرگ با صدایی بلندتر،رو به پسرش گفت؛
_مادر،مهرشاد بلند شو،مجیده،اومده دنبالت،با هم برید گردش.
دنبال صدای نوازش گر و پر مهر مامان،مجید هم با صدای بلند، فرمان بیدار باش داد:
_مهرشاد پاشو،لنگه ظهره،چقدر میخوابی!
مهرشاد،بی حوصله و خواب آلود ،لباسش را پوشید و از اتاق بیرون آمد.همان طور که خمیازه می کشید،به مجید توپید:
_تو خواب نداری؟
_نه،خوابم کجا بود؟بیا بریم.بچه ها تو ماشین منتظرن.
توی کوچه،پیکان قرمز رنگی با چهار سرنشين، منتظر دایی مهرشاد بودند.از صبحانه و ناهار ،تا تنقلات تو راهی،همه را مجید به قول خودش، ردیف کرده بود.از دم خانه تا برسند جاده چالوس ،هرچند دقیقه ،ترانه را توی پخش صوت عوض میکردند و صدای خواننده که داخل ماشین می پیچید،از سرخوشی،همه باهم دنبال خواننده،دم می گرفتند و دست می زدند.گاه یکی ،همان طور نشسته روی صندلی،با ریتم آهنگ،تن و بدنش را می جنباند و بقیه هم با دست زدن،همراهی و تحریکش می کردند.با این شلنگ اندازیِ جوان های سرخوش ،لازم بود که مجید اوضاع را کنترل کند،تا برخوردی بین چند تا هم سفر و یا خدای نکرده،اتفاقی برای ماشین توی جاده نیفتد. به خاطر همین،مجید خودش را با صاحب ماشین اُخت کرده بود و راننده هم روی حساب رفاقت،نه تنها اوقاتش از شلوغی توی ماشین تلخ نمیشد،بلکه با جوان ها همراه هم میشد.گاهی دستش را از روی فرمان برمیداشت و ماشین را به امان خدا رها میکرد،بعد با آهنگ ترانه بشکن میزد و برایشان قِر و غربیله می آمد.از رفصیدن که خسته میشد یا می رسید به یکی از پیچ های تند کندوان،دو دستی می چسبید به فرمان،ولی صدای نکره اش را می انداخت روی صدای خواننده و خودش میشد ترانه خوان.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
. 👇👇👇کانال عمومی 👇👇👇
(تقویم همسران)
اولین و جامعترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی.
✴️ جمعه 👈 4 اسفند / حوت 1402
👈13 شعبان 1445 👈23 فوریه 2024
🏛مناسبت های اسلامی و دینی.
🔵 امور دینی و اسلامی.
❇️امروز برای امور زیر شایسته است:
✅اشتغال به دعا و نیایش.
✅خصوصا ذکر صلوات بر محمد و آل محمد.
✅ ۷۰ مرتبه استغفر الله و اساله التوبه.
✅۷۰ مرتبه استغفر الله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم الحی و القیوم و اتوب الیه.
❇️این اذکار در طول ماه شعبان هر روز مستحب است.
✅و هم نشینی با صالحان و نیکان خوب است.
👶 مناسب زایمان نیست
👩❤️👨مباشرت امروز : مباشرت پس از فضیلت نماز عصر استحبابی خاص دارد و فرزند حاصل دانشمندی معروف و شهرتش جهانی گردد و برای سلامتی نیز مفید است.
💠به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و سایر ادعیه سری بزنید...👇
@Herz_adiye_hamrah
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓امروز قمر در برج اسد و برای امور زیر مناسب است:
✳️خرید احشام و حیوانات.
✳️تعهد نامه گرفتن از رقباء.
✳️شروع درمان و معالجات.
✳️انواع جراحی ها.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️و اقدام برای امور ازدواجی نیک است.
🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب نیست.
@taghvimehamsaran
💑مباشرت امشب : دلیل خاصی وارد نشده است
💇💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)،خوب نیست.
@taghvimehamsaran
💉حجامت.
خون دادن فصد و زالو انداختن...
#خون_دادن یا حجامت ،سلامت آفرین است.
حجامت هنگام ظهر جمعه کراهت دارد.
@taghvimehamsaran
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
@taghvimehamsaran
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 14 سوره مبارکه "ابراهیم" علیه السلام است.
و لنسکننکم الارض من بعد ذالک لمن خاف....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد به او برسد و چیزی همانند آن قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب.
تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
02537747297
09123532816
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما همراه با لینک ارسال کنید.
📛📛📛📛📛📛📛📛
ارسال مطلب با حذف لینک ممنوع و حرام است.
📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇
لینک کانال در ایتا و سروش و تلگرام👇
@taghvimehamsaran
ارتباط با ادمین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی....👇
@tl_09123532816
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
❤️🕊 شهید سید مجتبی هاشمی :
تا وقتی گوش به فرمان رهبر هستید
مطمئن باشید چه دشمن خارج از این
کشور و چه دشمنِ به ظاهر دوست در
داخل هیچ کاری از پیش نخواهد بُرد .
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید مجتبی هاشمی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
#سلام_امام_زمانم
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است
ببار حضرت باران که فصل اعجاز است
کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را
که بوسه بر اثر پایت عین پرواز است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💐#مجید_بربری
#قسمت_36
وقتی به محل اتراق رسیدند و بار و بندیل را زمین گذاشتند ،اول بساط ورق را چیدند و شروع کردند به بازی.سرشان که به قمار گرم بود،مجید از غفلت رفقا استفاده کرد و همان دُور و اطراف جیم شد.کمی بعد،با وسیله ای برگشت پیش شان و بقیه تازه فهمیدند که مجید جایی رفته بوده.با خودش ظرفی آورده بود که تهش حبابی شیشه ای داشت.رویش زغال بود و نی کوتاهی هم از سوراخ حباب زده بود بیرون.بچه ها از دیدن این وسیله،که بیشتر به صنایع دستی شباهت داشت، چشم شان گرد شده بود و با تعجب به عتیقه ی توی دست مجید،زل زده بودند.
_مجید این دیگه چیه؟
_قلیونه،خیلی باحاله،بیاین اول یه نفس ازین بگیریم،بعد میریم سر ورق بازی.
_از کجا آورریش؟
_از یه راننده تاکسی گرفتم.
_ما که بلد نیستیم بکشیم.
_کاری نداره.
بعد طرز کار وسیله را،به صورت نمایشی برای رفقا توضیح داد:
_این نی رو میذارید روی لب تون،چند تا مَک می زنید، بعد از دم دهنتون ،برش می دارید و دودش رو،از دماغ یا دهنتون می دید بیرون. بار اول،آدم یه کم سردرد و سرگیجه می گیره،ولی بعد عادت می کنه.چند وقت که کشید،بعدش دوست داره،روزی یه دفعه هم که شده بکشه.
مهرشاد ولی بیشتر از همه می ترسید. حتی از نگاه کردن به قلیان .اول از ترس پدرومادر،بعد هم از برادرهایش.خوف این را داشت که اگر دو تا پک به قلیان بزند،معتاد شود و آنها بفهمند و تا چند ماه،از سرزنش و غرولندشان آسایش نداشته باشد.ولی مجید آنقدر از مزایای قلیان، به قول خودش،توی گوش مهرشاد و دوستانش خواند،تا این که آنها هم هوس کردند،یک بار هم که شده،قلیان را امتحانش کنند و ببیند ،چی هست و آخرش چه میشود. کشیدن آن روز همان و بعدش ،هرروز که مدرسه تمام میشد، با پانصد تومان می رفتند و به قول خودشان؛((قلیون به بدن می زدند)).سر دسته مجید بود.همه را دنبال خودش می کشید و می رفتند قهوه خانه،آنجا یک دل سیر چای میخوردند و قلیان می کشیدند. بعد هم هرکی می رفت سر کار و زندگیش.اما برای مجید ،تازه رفیق بازی اش گل کرده بود.با چهار پنج دسته رفیق،میرفت قهوه خانه.هر دسته پنج شش نفری می شدند. از این دسته می رفت سراغ دسته دیگر .تا چند سال ،این کار هر روزش بود.از صبح تا آخر شب ،پابند رفیق های جورواجور بود.روزی هم ده پانزده تا قلیان می کشید.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💐#مجید_بربری
#قسمت_37
اربعین ۱۳۹۳
هشت روز مانده به اربعین،یک شب ساعت یازده بود که مجید،سراسیمه به خانه آمد.مریم تا پسرش را دید،هول برش داشت.
_چی شده؟چرا این قدر عجله داری؟این موقع شب جایی میخوای بری؟
_اتفاقی نیفتاده،وسایلم رو جمع کن.!
_نصفه شبی کجا می خوای بری؟با اون وسایل خواستنت داری من رو میترسونی!
_چیزی نیست،با چندتایی از بچه ها،داریم میریم کربلا!
_مجید !کارات همیشه همین جوریه.دقیقه نود.خوب زودتر میگفتی.تا یه چیزی برات می ذاشتم و به چند تا فامیل و آشنا،خبر میدادیم،مثلا میخوای بری کربلاها.
_مریم زود باش!بچه ها تو ماشین منتظرن
مریم با عجله دو سه دست لباس و خرده وسایل شخصی اش را،داخل کوله پشتی گذاشت و باهم خداحافظی کردند و مجید،راه افتاد به طرف کربلا.😭
تا برسند مرز مهران و وارد عراق بشوند،کارشان توی ماشین ،فقط بگو و بخند بود.صدای آهنگ ماشین شان،تا کجاها که نمیرفت،اصلا مجید هرجا که بود،آنجا میشد خنده بازار و تفریح گاه.اما وقتی پا به خاک عراق گذاشتند و به زیارت اول شان در نجف رفتند و برگشتند،مجید کمی این رو به آن رو شد و حالش تغییر کرد.شوخی میکرد،بگو بخند داشت،ولی آرامشی عجیب ،وجودش را گرفته بود.حرکات و سکناتِ این مجید،با قبلش فرق داشت.کمتر حرف میزد،!بیشتر توی خودش بود و اغلب داخل حرم می ماند.دوستان همراهش،چند دقیقه ای زیارت می کردند و سر قرارشان،جایی در صحن بیرونی حرم برمی گشتند،الاّ مجید.
منتظرش می ماندند،این پا و آن پا میکردند،ولی مگر مجید پیدایش میشد.گاهی یک ساعت تمام از قرارشان میگذشت،ولی خبری از آمدنش نبود..وقتی هم که برمی گشت،با رنگ و روی دیگری برمی گشت،مجید قبل از زیارت نبود.چشمهایش قرمز شده بود،نگاهش را از رفقا می دزدید،يا سرش را برمی گرداند،تا با کسی چشم تو چشم نشود.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی)
@taghvimehamsaran
✴️ شنبه 👈5 اسفند / حوت 1402
👈14 شعبان 1445👈 24 فوریه 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅دیدار علماء و بزرگان.
✅شراکت و امور شراکتی.
✅مسافرت.
✅تجارت و داد و ستد.
✅و استقراض خوب است.
✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید.
💠 به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و ادعیه همراه بپیوندید مناسبترین قیمت و مطمئن.👇
@Herz_adiye_hamrah
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶 مناسب زایمان و نوزاد علاقمند به دانش و نویسنده گردد.
💑مباشرت امشب: مباشرت مکروه و ممکن است فرزند جن زده شود.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید خانه و مسکن.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️اشتغال به تجارت.
✳️خرید باغ و مزرعه.
✳️قباله و قولنامه نوشتن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️و تعلیم و تعلم نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
@taghvimehamsaran
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث شادی می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، سلامتی در پی دارد.
😴😴 تعبیر خواب :
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود چیزی همانند ان قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
@taghvimehamsaran
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم تلفن.
09032516300
02537747297
09123532816
📛📛📛📛📛📛📛📛
ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است.
📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehamsaran
تماس با ادمین ایتا👇کانال تقویم همسران در ایتا و سروش و تلگرام.
👇ادمین...👇
@tl_09123532816
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
🔴 ارشدترین فرد نظامی جنوب شرق کشور بود، نزدیک ۲ساعت یک سرباز وظیفه مقابل یکی از مقرهای سپاه در منطقه دلگان سیستان و بلوچستان نگهش داشت به این جهت که حکم ماموریت همراهش نبود و سرباز نمیشناختش، بعد همان سرباز را ۱۰روز مرخصی تشویقی داد.
🌷سرلشکر شهید #نورعلی_شوشتری
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید نورعلی شوشتری 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽✨✨✨✨✨﷽
❤️سلام امام زمانم❤️
💚سلام مهدی جان💚
ای پادشه خوبان
داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد
وقت است که باز آیی
سلام #امام_خامنه_ای به فرمانده.
📤#بانشرمطالب_در_فراگیری
#معارف_مهدوی_سهیم_باشید
اگر ۱ نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
#ظهور_بسیار_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
زندگی کن و لبخند بزن
بخاطر آنهایی که با لبخندت
زندگی میکنند ....
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
صبح وعاقبتتون شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
🌸مـژده ای دل
💝که مسیحا نفسی می آید
🌸دل شود
💝امشب شکوفا در زمین
🌸می زند لبخند شادی بر زمین
💝آسمانِ دل تبسم میکند
🌸روی ماهت را تجسم میکند
💝ایـن سبـد گـل زیبـا
🌸تقدیم به عاشقان گـل نرگس
💝ولادت یگانه منجی عالم بشریت
🌸حضرت مهدی (عج) مبارکــــ🌸
#نیمه_شعبان
┄┅┅❅🌸❅┅┅┄
👇تقویم نجومی یکشنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
اولین و کامل ترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی.
👈 یکشنبه 👈 6 اسفند / حوت 1402
👈15 شعبان 1445 👈25 فوریه 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌺🌴🌿☘🍀🌷💐🌾🍃🌺🌸
❤️میلاد سراسر نور ولی عصر حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا و ارواح من سواه فداه و عجل الله فرجه الشریف (۲۵۵ هجری).
🌸🌺🌼🌹🍃💐🌷🌿☘🍀🌴
⭐️ احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر است:
✅خواستگاری عقد و ازدواج.
✅مسافرت.
✅داد و ستد و تجارت.
✅آغاز نویسندگی و نگارش کتاب و مقاله..
✅و دیدار علماء و سادات و بزرگان و درخواست از آنها خوب است.
✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
👼 مناسب زایمان نیست.
🚘مسافرت : سفر خوب است.
@taghvimehamsaran
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز :قمر در برج سنبله است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️خرید خانه و مسکن.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️اشتغال به تجارت.
✳️خرید باغ و مزرعه.
✳️قرار داد و قولنامه نوشتن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️و آغاز تعلیم و تعلم خوب است.
🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب:
فرزند حافظ قران شود. ان شاءالله.
💎 از کانال ما در فروش حرز و ادعیه همراه دیدن فرمایید.👇
@Herz_adiye_hamrah
🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،سلامت آفرین است.
@taghvimehmsaran
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق ایه ی 16 سوره مبارکه "نحل" است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون...
و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
کتاب تقویم همسران صفحه 115
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
@taghvimehmsaran
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
📚 منابع مطالب:
کتاب تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
02537747297
09123532816
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک شرعا حرام و ممنوع میباشد.
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇
لینک کانال اصلی و فعال ما در تلگرام👇
@taghvimehmsaran
ای دی ادمین 🆔👇
@tl_09123532816
لینک گروه در پیام رسان تلگرام ایتا و سروش👇
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
💐#مجید_بربری
#قسمت_38
دوست نداشت چشم و چارش را که خون توی آن افتاده بود،ببینند و سؤال پیچش کنند.هم سفران که از چشم انتظاری حوصله شان سر رفته بود و حالا هم با دیدن حرکاتش،فکر میکردند این ها ادای تازه مجید است،هرکدام چیزی میگفتند:
_مجید یه ساعته داری چی کار میکنی؟
_بابا یه زیارت که اینقده لفت دادن نداره!
_چشمامون سفید شد،بس که به در حرم زل زدیم!
_دِ زود باش بریم!دو سه روز پیاده روی منتظرمونه!
از نجف که پیاده راه افتادند به سمت کربلا،مجید با قافله رفقا بود و نبود.شاعر راست گفتهبود:
من در میان جمع و دلم جای دیگر است!
هشتاد کیلومتر راه بود و به عبارتی،هزار و چهارصد و پنجاه و خرده ای عمود.مجید توی این راه دور و دراز،آرام بود و مثل آدم غریق،در افکار خودش دست و پا میزد.انگار روی دهانش مهر زده بودند و جز به ضرورت،حرف نمیزد؛ساکت و خاموش و لب دوخته،عینهو صدف.گرچه بیرونش آرام و خاموش بود،ولی پیدا بود که درونش؛طوفان و تلاطم است.حال مجید تا آخرین عمود و تا خود منزل آخر همین بود.اما همین که پا به کربلا گذاشت و چشمش به گنبد اباعبدالله و بین الحرمین افتاد،همان جا روی زمین فرو ریخت.انگار با قامت فرو افتاده و زانوی در بغل،خودش خیمه عزا شده بود و حال غریبی داشت.دل مجید،زیر این خیمه می سوخت.لبش زمزمه میکرد و چشمش عین ابر بهار،به کار خودش بود و یک ریز میبارید.روبروی گل دسته های ارباب،مثل مرغک تیرخورده ،بال بال میزد و چشم به گنبد صیاد دوخته بود که بیاید و راحتش کند.نمیخواست از جایش تکان بخورد.اگر هم میخواست،نمی توانست.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💐#مجید_بربری
#قسمت_39
حال و هوای بین الحرمین،او را سرجایش میخکوب کرده بود.ذکر یا حسین یا حسین میگفت و به سرو صورتش میزد و اشک میریخت.رفقای سفر در کار مجید مانده بودند.حال ظاهرش را البته می دیدند،ولی از رمز و راز آن سر در نمی آوردند. همین قدر می دانستند که این مجید،آن مجیدِ قبل از سفر نیست.از خودشان می پرسیدند ؛((مگه توی این چند روز،چی بر مجید گذشته که از این رو به اون شده؟؟ )).برخلاف دوستان که ذهن شان پر از سؤال و ابهام بود،مجید حال خوشی داشت و از تشرفش به کربلا،احساس سبکی میکرد.زیارت شان که تمام شد و خواستند برگردند،مجید به صمیمی ترین دوستش رو کرد و گفت:
_تو این چند روز،از امام حسین خواستم که آدمم کنه،راه درست زندگی رو نشونم بده،که من چی تو زندگیم میخوام،چی نمیخوام.من هدفم فقط آدم شدنه،و اگه آدمم کنه،دیگه هیچی نمیخوام ،والسلام.
موقع برگشت،حال و هوای ماشین عوض شده بود.کربلا که می رفتند،ماشین شان انگار کارناوال شادی شده بود و حالا که داشتند برمی گشتند،دیگر مجید آن مسافر شوخ و شنگ نبود.آرام شده بود و توی افکار خودش سیر میکرد. هرچند لحظه،اشک توی چشمانش می نشست و او سعی می کرد،خودش را پیش دوستان نگه دارد.مجید،راه برگشت را با همین حال خوش،پشت سر گذاشت و رسید خانه.مریم خانم و آقا افضل،برای زائر کربلا سنگ تمام گذاشته بودند.با کمک جوان ترها،کوچه را چراغانی کرده بودند و از این سر تا آن سرش،پارچه زیارت قبول زده بودند. قصاب دم دروازه منتظر بود،تا گوسفند را پیش پای مجید قربانی کند.
فامیل و آشنا و همسایه ها،به استقبال آمده بودند. مجید جواب سلام و محبت همه را داد.داخل خانه که رفتند،زن عموی مریم به مجید گفت:
_رفتی کربلا،از امام حسین چی خواستی؟پسرم مهدی که رفته بود،میگفت از امام خواستم که یه زن خوب،قسمتم کنه.
_زن عمو!من از ابا عبدالله یه چیز دیگه خواستم.
_عزب قلی!تو چی خواستی؟تو هم مثل پسرم مهدی،میخوای برای تو هم آستین بالا بزنم،برم خواستگاری؟
_نه زنعمو .من از امام خواستم من رو آدمم کنه،عوض بشم،زندگیم رو عوض کنم.دستم رو بگیره و از این راهی که میرم ،برم گردونه !
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✨ خورشیدِ امید، جلوهگر آمده است
میلاد امامِ منتَظَر آمده است
✨ با اینکه هنوز مانده تا فروردین
امسال بهار زودتر آمده است
💐 ولادت سراسر نور یگانه منجی عالم بشریت ، مولا بقیة الله الأعظم روحي و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداه آقاجان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر شیعیان جهان مبارکباد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
وقتی که خبر شهادتش را به همّت دادند
گفت: "با شهادت کارور کمرم شکست"
چهارم اسفند سالروز شهادت
گمشدهی مجنون سردار جاویدالاثر
فرمانده گردان مالک لشکر۲۷ حضرترسولﷺ «شهید محمدرضا کارور»
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدمحمد رضا کارور 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💐#مجید_بربری
#قسمت_40
چندساعت مانده به عید سال ۱۳۹۵
مریم حال و حوصله چیدن هفت سین را نداشت .برخلاف هرسال،خانه تکانی هم نکرد.دلش عجیب هوای مجید را میکرد،دلتنگش شده بود.دیوارهای خانه پر از عکس های جورواجور مجید بود.حالا دیگر گرد پیری بر روی مریم و افضل نشسته بود.از بیست و یک دی که مجید رفت،تا حالا که روزهای آخر سال بود،انگار این چهل و چند روز ،چهل و چند سال طول کشیده بود.دوری پسر،درد انتظار را برایشان سخت کرده بود.حتی وقتی لباس های مجید را آوردند،مریم گفت؛
_من لباس نمی خوام،وسایلش را نمیخوام!من دلتنگ مجیدم،فقط پسرم را برگردونید.
دم به ساعت بهانه مجید را می گرفتند و میگفتند:
_دل مان پوسید !اگه پیکرش برگشته بود،میرفتیم سر خاکش،دل مان را بیرون می ریختیم.
پدر و مادر مجید یکی دو هفته قبل،دو تا شهید گمنام را در یادمان شان،که نزدیک خانه آنها بود،به خاک سپرده بودند.توی همان مراسم شهدا بود که به محمد صادقی،مستند ساز صدا و سیما معرفی شده بودند. آقای صادقی همان جا از والدین مجید قول گرفت،تا برنامه مستندی برای شهید قربان خانی تولید کنند.نزديک سال تحویل بود که یک روز همکاران صدا و سیما،با دوربین و تجهیزات ضبط تلویزیونی به خانه شان آمدند.اولین عیدی بود که افراد خانواده می خواستند سال را،بدون مجید تحویل کنند ،و این فوق طاقت شان بود.جای خالی مجید باعث شده بود تا دایی ها هم به آنجا بیایند و توی این موقعیت،کنار آبجی و آقا افضل باشند.برای تهیه مستند قرار شد؛پدرومادر مجید و دایی ها،حسن آقا و آقا مهرشاد جلوی دوربین صحبت کنند:
_پسرم توی یافت آباد،معروف بود به مجید بربری.حالا حتما از خودتون می پرسید چرا مجید بربری؟راستش دایی ها و و پدرش همه شان نونوایی داشتند و پسردایی اش هم،الان توی همین شغل ،توی یافت آباد کار میکنه.وقتی بزرگ شد و دستش توی جیب خودش میرفت،دم نونوایی می ایستاد و به کسانی که توانایی خرید نون نداشتن،از پول خودش نون میخرید و بهشون میداد.بعضی وقت ها هم،حالا به مناسبت یا بی مناسبت،پول پختِ یک روز نون رو،حساب میکرد و میداد به صاحب شاطر و میگفت:امروز این نون ها رو رایگان بدید به مردم،مجید اونقدر دم بربری ایستاد و نون داد دست مردم،که آخرش مردم،اسمش را گذاشتن مجید بربری!
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💐#مجید_بربری
#قسمت_41
حتی حاج جواد از گردان امام علی،نمیدونست که مجید فامیلیش قربان خانی یه.با این که با هم بچه محل بودن و زیاده مراوده داشتن.بس که به اون اسم معروف شده بود.تا یک روز که من سر سوریه رفتن مجید،بهشون زنگ زدم،تازه اون جا از بقیه دوستاش پرسیده بود؛این مجید بربری کیه و فامیلیش رو فهمیده بود.مجید توی ماه خرما پزون دنیا اومد،یعنی تو قلب الاسد تابستون،آخرین روز مرداد هزار و سیصد و شصت و نه.در طول نه ماه بارداری مجید،پیش مادرم بودم،یعنی مادرم خواست که برم پیشش.
میگفت خانمی که بارداره،هر چیزی رو نباید بخوره،سر سفره هرکی نباید بشینه.لقمه ی ناجور نباید بخوره که روی بچه اش اثر بذاره.منم از خدا خواسته،شاد و خوشحال وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مادرم.منزلشون یه طبقه بود.سه تا اتاق و یه هال و یه راهرو داشت.اتاق جلوی حیاط که آفتاب گیر و دل بازتر بود،مادرم داد به من.اون روزها من فقط ساناز رو داشتم.ساناز دختر اولمه،یه سالش بود و همه کارهاش رو مادرم میکرد. یادم نمیاد نه ساناز نه بقیه بچه ها رو خودم حموم کرده باشم،يا حتی بقیه کارهاشون رو.مجید که دنیا اومد و بعدش تاتی تاتی کرد و به مرور،حرف زدن یاد گرفت،به مادرم میگفت مامان،نمیگفت مامان بزرگ!به من میگفت مریم.بیشتر اخلاق هاش هم شبیه مادرم بود.مجید به فکر فردا نبود.از این آدم هایی بود که میگفت امروز رو عشق است،بی خیال فردا.هرچی پول توی دست و بالش بود،همون روز خرج میکرد.این اخلاقش هم شبیه مادرم بود.خیلی هم به مادربزرگش وابستگی داشت.عید نوروز سال نود و دو بود که مادرم تو تصادف ماشین،در جاده فامنینِ همدان،دفتر عمرش بسته شد و به رحمت خدا رفت.صبح زود،بعد از نماز بود که به من زنگ زدن و گفتن مادرت توی بیمارستانه.من و برادرام راه افتادیم سمت همدان.مجید میدونست که مامان به رحمت خدا رفته،ولی به روی خودش نمی آورد که یه وقت حال من بد نشه.با این که از درون،حال خودش هم بدتر از همه ما بود.چون به مادرم خیلی وابسته بود.همه جلوی در بیمارستان جمع شدیم.نصف فامیل هم،همون موقع برای ختم یکی از اقواممون جمع شده بودن،که متوجه میشن مادر منم فوت کرده.مجید اون روز برا تمام فامیلی که اومده بودن،از جیب خودش ناهار گرفت.نمی خواست کسی بدون غذا بره.مجید رو بعدها به خاطر این کارش تحسین میکردم. سر بند فوت مادرم،بعداز چند ماه که حالم کمی بهتر شد،به من می گفت:((دور از جونت ،اگه جای مامان عفت،تو مرده بودی،این قدر داغون نمی شدم،انگار شکسته شدم)).با یکی از دوستاش که خیلی صمیمی بود،هر وقت پنج شنبه ها از بهشت زهرا رد میشدن،می گفت:
_من مامان عفت رو خیلی دوست داشتم.یادت باشه،هربار که از اینجا رد شدیم،براش فاتحه بخونی!
جالبه هروقت که رد می شدند،نگاه به دهان دوستش می کرده،ببینه فاتحه میخونه یا نه.
خانواده ی من همه پسر دوست بودن و پسری.من یه دختر داشتم و همه دل شون می خواست بچه دومم پسر باشه. مجید که دنیا اومد،مادرم که نگران این مسئله بود،از افضل میپرسه بچه چیه؟
آقا افضل طوری آهسته میگه پسره،که مادرم ((دختر)) میشنوه و با حسرت میگه:
_کاش پسر بود،پسر خوبه!من خودم پنج تا پسر دارم،هر کدومشون برام اندازه یه فامیلن.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
👇تقویم نجومی دوشنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
✴️ دوشنبه 👈7 اسفند /حوت 1402
👈16 شعبان 1445👈26 فوریه 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴شهادت سعید بن جبیر از اصحاب امام سجاد علیه السلام به دست حجاج لعین (۹۵ هجری)
📛تقارن نحسین و صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅و خشت بنا نهادن خوب است.
🚘 سفر: مسافرت امکان بدبیاری دارد و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد عاقل و عابد باشد
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️خرید خانه و مسکن.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️اشتغال به تجارت.
✳️خرید باغ و مزرعه.
✳️قرار داد و قولنامه نوشتن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️و تعلیم و تعلم و امور آموزشی نیک است.
✳️ شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: فرزند پاک زبان و عاقبت به خیر است.
💠 به کانال ما در موضوع خواص و فروش حرز امام جواد علیه السلام سری بزنید. مناسب ترین قیمت و مطمئن...👇
@Herz_adiye_hamrah
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث حزن و اندوه می شود.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث فرج و نشاط می شود.
@taghvimehamsaran
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
@taghvimehamsaran
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 17 سوره مبارکه "بنی اسرائیل " است.
و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح....
و از معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
@taghvimehamsaran
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما.
تقویم همسران:نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهماالسلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
02537747297
09123532816
09032516300
📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک کانال ممنوع و حرام است.
📛📛📛📛📛📛
@taghvimehamsaran
ادمین...👇
@tl_09123532816
مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب، در اینجا دریافت کنید و عضو شوید👇
لینک کانال اصلی ما در تلگرام ,ایتا و سروش..👇
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
💢نیمه شعبان بود. قرار بود در خانه جشن بگیریم.
اسماعیل نوجوان بود. به پدر و مادر گفت چرا امروز که میلاد امام زمان هست ما خانه را تزئین نمیکنم.
از پدر و مادر مقداری پول گرفت تا کاغذ رنگی بخرد و خانه را تزئین کند.
رفت. کمی بعد خبر دادند در عبور از خیابان به شدت تصادف کرده است. نگران به بیمارستان رفتیم. بی هوش بود.
پزشک گفت شدت تصادف و ضربه زیاد بوده و امیدی به برگشت هوشیاری و زنده ماندن ایشان نداشته باشید!
همه شیون و گریه می کردند، اما مادر سر به سمت آسمان گرفت و دستش را بالا برد و گفت: خدایا من اسماعیل پاره تنم را به شما و آقا امام زمانم می سپارم و شفای او را از شما می خواهم!
ساعتی بعد پزشکان با تعجب گفتند که حال او رو به بهبود است و چند روز بعد از بیمارستان مرخص شد.
اسماعیل ۱۷ ساله بود که شهید شد.
👇در وصیتش نوشته بود:
اينجانب اسماعيل محمد ابراهيمى بنده خدا و سرباز امام زمان سفارش مى كنم كه اگر به فوز عظيم شهادت رسيدم مادر و خانواده عزيزم ناراحت نشوند و راه من را ادامه دهند و ذكر امام حسين و ديگر ائمه را بكنند كه حضرت حسين بن على مذهب را با خون خود بيمه كرد. در ضمن توصيه مى كنم كه از امام و ولايت فقيه اطاعت كنيد كه اطاعت از او راه حزب الله و مسلمين مخلص است.دوست دارم كه اگر خبر شهادت مرا آوردند شما خانواده و مادر عزيزم سجده شكر كنيد كه شما افتخار خانواده شهيد بودن را داريد....
#شهدای_فارس
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید اسماعیل محمد ابراهیمی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️#سلام_امام_زمانم❤️
💛#سلام_پدرمهربانم💛
💚#سلام_مهدی_جان💚
ای نگاه کرمت
کارگشای همه خلق
گاه گاهی به نگاهی
دل ما را بنواز...
😔#متی_ترانا_ونراک⁉️
هر لحظه یادت میکنم
شاید تو هم یادم کنی ...
#الی_متی_احار_فیک_یامولای
از همه کس گذر کنم
از تو گذر نمی شود...
📤#بانشرمطالب_در_فراگیری
#معارف_مهدوی_سهیم_باشید
اگر ۱ نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
#ظهور_بسیار_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
رفـاقـتهـایـتـان را،
خط به خط،کـلمه به کلمه
مـرور مـیـکـنـیــم!
شـایـد فـھـمیـدیـم
رفاقتتان بھانه شھادت بود
یا شھادت بھانه رفاقت..
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
💐#مجید_بربری
#قسمت_42
هم زمان از اون طرف،عمه ام از راه میرسه و همین سوال رو از بابای مجید میپرسه.اونم این دفعه،صداش رو بالا میبره و میگه پسره عمه خانم!
مادرم که فکر میکرد بچه م دختره و با ناراحتی مشغول شستن ظرف های ناهارش بود،تا کلمه ی پسر رو از زبون آقا افضل می شنوه،ظرفها را کنار میذاره و با همان دست های نشسته و پر از کف،میاد سراغ افضل و میگه :آخه پسر جون !تو که منو نصفه جون کردی!چرا زودتر نگفتی بچه پسره؟از صبح دارم می میرم و زنده میشم!پیش خودم میگم،حالا بچه م با دوتا دختر چی کار کنه؟حالا کو تا سومی؟کو تا سومی پسر باشه؟
مجید که دنیا اومد،چهار کیلو و چهارصد گرم بود.یه پسر تپل مپل،از اون بچه هایی که غریبه و آشنا فرقی براشون نداشت.هرکی می دیدش،دلش براش میرفت.می گرفتش و یه ماچ گنده ازش میگرفت.از بچه گیش تو دل برو بود.مجید از همون بچه گی،و تا قد کشید و بزرگ شد،با برادرم مهرشاد بود.یک سال و خرده ای با هم فاصله داشتند،ولی همیشه خدا با هم بودن.من دوست داشتم اسم مجید رو ساسان بذارم،تا به اسم ساناز بخوره.اما آقا افضل گفت:نه،من از اسم ساسان خوشم نمیاد.من دوست دارم اسم پسرم مجید باشه.اسم قرآن و پر معنی یه.
تا هفت سالش هم شد،تو خونه ساسان صداش میکردیم. وقتی مدرسه رفت،اسم شناسنامه ایش را صدا زدند.ما هم کم کم شروع کردیم،مجید صداش بزنیم،حتی یادمون رفت که اسمش ساسان بوده.مدرسه رفتنش هم خودش داستان داره،هر روز با یکی دعوا داشت،هرروز یه جای تنش،زخم و زیلی میشد.یه روز اومد خونه و اصرار روی اصرار که باید من رو کلاس کاراته بفرستید. میخواست تو کتک کاری کم نیاره و به قول خودش زور داشته باشه. باباش هم هیچ وقت،نه به مجید نمیگفت،يا خراب کاری که میکرد،اهل دعوا کردنش نبود.مجید رو برد کلاس کاراته ثبت نام کرد و بچه های مدرسه شدن رقباش.فکر میکرد اگر اونا را زمین بزنه،به فینال میرسه و مدال طلا گردنش میندازن.اون قدر روی این بچه های فلک زده مدرسه و محل ،فن کاراته اجرا کرد ،تا این که یه روز مدیر مدرسه،باباش رو خواست که:((بیا این بچه رو ضبطش کن.آخه این چه وضعشه؟هر روز یکی رو میزنه و ما عوض این که به درس بچه ها برسیم، همش داریم دعوای مجید رو حل و فصل میکنیم)).از همون روز بود که دیگه نذاشتیم بره کلاس کاراته.این از دعواهاش،شوخی و مسخره گی هاش هم ماجراهای خودش رو داره!یه وقت هایی لباس های مجلسی و به قولی،پلو خوری منو میپوشید و می اومد اَدای من رو در می آورد.با این لباس زنونه،طوری ادا و اطوار میومد که ما از خنده،غش و ریسه میرفتیم.سال هفتاد و پنج که خواهرش عطیه به دنیا اومد،تا چند روز مدرسه نمیرفت. ماتم گرفته بود و با گریه و زاری میگفت:چرا بهش میگید عطیه،باید اسمش رو بذارید علیرضا،من برادر ندارم.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃