سوخت نصفِ حرفهایم در گلو ، اما تو را ؛
هر چه میسوزد گلویم ، دوست دارم بیشتر .
از شکر ریزیِ لبهایِ تو ارزان شده است ؛
نرخِ خرما و نبات و عسل و قند و شکر .
خندههایت به بهار و لب تو شاخه نبات ؛
در کنارت چه بعید است ، کسی پیر شود .
چال ِگونه کنده ای اینجا و آنجای لبت ،
بی مروت من خودم لنگم دگر دامت چه بود ؟
لمسِ آغوشِ تو گر باشد و من باشم و دل ؛
دیگر از هر دو جهان ، هیچ نخواهم ز خدا .
من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو ؛
شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش .