بسم الله الرحمن الرحیم
ماه به روایت آه
روایت لبابه از حضرت ام الادب، ام البنین(س)_ قسمت اول
سالروز وفات این بانوی بزرگوار، ماجرای ازدواج ایشان با امام علی(ع) را از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد در ادامه می خوانید. راوی این بخش از ماجرا، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است.
«مهربانتر از مادر، محرمتر از خواهر، مقاومتر از کوه، زیباتر از حور و روحنوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه امالبنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمیگوید و در عین هیمنه و شکوهمندی، چنان لطیف و نجیب است که بیترس از ملامت و سرزنش، میتوانی ساعتها با او سخن بگویی و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی.
وقتی همسرم عباس، با لبخند از سختگیریهای مادرش در تربیت فرزندان میگفت و میگفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمیتوانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بینقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. همواره صحبتهایی از این دست را ترفندی از جانب همسرم میدانستم که شاید میخواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد.
امروز در بازار مدینه، با دو زن مسافر از قبیله بنیکلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیهام، با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل او، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشیر میبندد؟
- شمشیر؟! نه.
- پس برادرش درست میگفت که از بعد ازدواج، تغییر کرده.
- یعنی میگویید مادر همسرم جنگیدن میداند؟!
از حیرت، سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بیاختیار و بیمقدمهشان، روی مرا بوسید و گفت: شما دختران شهر چه قدر سادهاید. قبیله ما - بنیکلاب - به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریباً تمام زنان قبیله نیز کمابیش با شمشیرزنی، تیراندازی و نیزهداری آشنایند. اما فاطمه از نسل «ملاعب الاسنه» (به بازی گیرنده نیزهها) است و خانوادهاش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب، بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند.
بعد در حالی که میخندید، ادامه داد: هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نامآور سایر قبایل هم جواب رد میداد. وقتی ما و خانوادهاش از او میپرسیدیم که چرا ازدواج نمیکنی؟ میگفت: مردی نمیبینم. اگر مردی به خواستگاریام بیاید، ازدواج میکنم.
من که انگار افسانهای شیرین میشنیدم، گویی یکباره از یاد بردم که این، بخش ناشنیدهای است از زندگی مادر همسرم. لذا با بیتابی پرسیدم: خوب، بگویید آخر چه شد؟!
زن در حالی که از خنده ریسه میرفت، گفت: هیچ آن قدر منتظر ماند تا مویش همرنگ دندانهایش شد و ناکام از دنیا رفت! ... خوب، معلوم است که آخرش چه شد. وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمؤمنین علی - که رحمت و درود خدا بر او - به خواستگاری فاطمه آمد، او از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: خدا را سپاس من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.
زن دیگر با خنده میان حرف دوستش پرید: چرا جریان خواستگاری معاویه را نمیگویی؟
- آخ آخ راست میگویی ... اما این یکی را حتماً خودش شنیده ... .
با تعجب و حیرت گفتم: خواستگاری معاویه؟! از امالبنین؟! شوخی میکنید؟!
- یعنی نشنیدهای؟ تو چه عروسی هستی دختر؟ لااقل حکایت «میسون» را که میدانی ... .
- «میسون»؟! نه ... چه حکایتی است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه به روایت آه
روایت لبابه از حضرت ام الادب، ام البنین(س)_ قسمت دوم
سالروز وفات این بانوی بزرگوار، ماجرای ازدواج ایشان با امام علی(ع) را از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد در ادامه می خوانید. راوی این بخش از ماجرا، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است.
- پس از اول برایش تعریف کن خواهر گرچه، میترسم اگر باد به گوش امالبنین برساند که ما قصه زندگیاش را برای عروس چشم گوش بستهاش تعریف کردهام، پوست از سرمان بکند.
- به چشم، میگویم راستش قبل از آن که عقیل به نیابت از امیرمؤمنان علی(ع) به خواستگاری فاطمه بیاید، معاویه هم کسی را به خواستگاری فرستاده بود. لابد میدانی که معاویه پس از رحلت پیامبر و آغاز حکمرانی خلفا، والی شام شد و با حیف و میل بیتالمال و خرج کردن از کیسه مردم، رفته رفته برای خود امپراتوری خودمختار ایجاد کرد.
نه فقط الان که خود را امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین مینامد و میداند، بلکه از همان آغاز ولایت بر شام، سعی داشت بهترینها را برای خود دستچین کند؛ بهترین لباسها، لذیذترین خوراکیها، زیباترین غلامان و کنیزها، باشکوهترین تجملات و تجهیزات و لابد بهترین زنان آوازه زیبایی و شجاعت فاطمه کلابیه، باعث شد که معاویه یکی از نزدیکان مغرورش را با مبالغی چشمگیر از جواهر آلات و البسه و سایر هدایا به خواستگاری او بفرستد.
فرستاده معاویه بعد از آن که با تبختر و فخر غیرمؤدبانه، کنار هدایا یله داد و از گشادهدستی و بندهنوازی اربابش گفت و چنان که گویی از پاسخ مثبت فاطمه و خانوادهاش خبر داشت، فرمان داد که: «دختر تا فردا صبح آراسته و آماده حرکت به شام باشد تعجیل کنید».
فاطمه با حجب و حیایی دخترانه به آرامی از پدرش پرسید: «پدر جان، آیا اجازه میدهید چند کلمهای با فرستاده ارجمند والی بزرگ شام سخن بگویم؟»
پدر که آتش پنهان در زیر این لحن را میشناخت و از بیادبی فرستاده نیز به شدت خشمگین بود، ظاهراً از فرستاده کسب اجازه کرد فرستاده با تفرعن سری جنباند که یعنی بگوید.
«حزام» به آتشفشان اجازه فوران داد: «بگو دخترم».
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه به روایت آه
روایت لبابه از حضرت ام الادب، ام البنین(س)_ قسمت سوم
سالروز وفات این بانوی بزرگوار، ماجرای ازدواج ایشان با امام علی(ع) را از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد در ادامه می خوانید. راوی این بخش از ماجرا، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است.
فاطمه گفت: «جناب فرستاده، آیا من از هم اکنون میتوانم مطمئن باشم که همسر والی مقتدر شام، امیر معاویه بن ابوسفیان هستم؟»
فرستاده که تقریباً پشت به فاطمه و خانوادهاش دراز کشیده بود، سر چرخاند و چنان که گویی بر آنان منت میگذارد، گفت: «بله، هستی».
لحن آرام و شرمآگین فاطمه به یکباره تغییر کرد و با لحنی قاطع، بر سر مرد فریاد زد: «پس درست بنشین مردک!»
فرستاده همچون کسی که به رعد و برق دچار شده باشد، به یکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حیرت، مؤدب و دو زانو نشست.
فاطمه ادامه داد: «آیا اربابت به تو حد و ادب میهمان و حق و حرمت میزبان را نیاموخته؟ چگونه والی مقتدری است معاویه که به نوکرانش اجازه میدهد با خانواده همسرش جسور و بیادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومی خون میهمان و بیم غیرتورزی عشیره نبود، این بیادبیات بیپاسخ نمیماند.»
فرستاده معاویه که از ترس جان، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقریباً به آستانه در رسیده بود و با دست کشیدن بر زمین، کفش هایش را میجست.
امالبنین دوباره غرید: «و اما این هدایا و جواهرات اگر فقط هدیه و پیشکش است، هدیهای است بیدلیل، مشکوک و اسرافآمیز اما اگر قیمت و بهای من است. به اربابت بگو که مرا بسیار ارزان پنداشته ... های! کجا میگریزی؟ بیا خر مهرههایت را هم ببر و حمایل شتر صاحبت کن!»
اما فرستاده معاویه این جملات را نشنید چون لحظاتی پیش از آن، پابرهنه از بیم جان گریخته بود و ساعتی بعد یکی از همسایگان، طبقهای هدیه را به او رساند.
معاویه هم البته از پا ننشست. برای آن که ثابت کند میتواند از بنی کلاب زن بگیرد، این بار فرستادهاش را به خواستگاری «میسون» دختر «بجدل» فرستاد و او را به زنی گرفت. «میسون» سوگلی معاویه شد و «یزید» را برای او به دنیا آورد.
اما معاویه دستبردار نبود. یکی - دو سال بعد از آن ماجرا، یکی از صحابه معتبر پیامبر را واسطه خواستگاری از فاطمه کرد. فرستاده معاویه مشغول طرح مقدمات خواستگاری بود که عقیل از راه رسید. بعد از آن که عقیل، هدف از آمدنش را گفت و از فاطمه برای برادرش خواستگاری کرد، صحابی پیامبر که فرستاده معاویه بود نیز با شکفتگی و خوشحالی، خانواده حزام را به پذیرش خواست عقیل، تشویق و ترغیب کرد و وجوه افتراق و امتیاز پیشوایمان علی را به تفصیل برشمرد. معاویه نیز پس از شنیدن این ماجرا، کاردش میزدی خونش نمیآمد، خلاصه این که حسرت ازدواج با فاطمه امالبنین بر دل معاویه ماند.
با این که دیروز با مادر همسرم ملاقات کرده بودم، با شنیدن روایت زندگیاش، مشتاق شدم تا به بهانه راهنمایی دوستان قدیمش، با آن دو همراه شوم و دوباره زیارتش کنم.
در میزنیم و پس از چند لحظه، در گشوده میشود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر میشود با همان لبخند محجوب و آرامشبخش همیشگی.
من لبابهام؛ خوشبختترین زن زمین، همسر عباس، عروس فاطمه کلابیه «امالبنین»، همسر علی امیرالمؤمنین، کنیز مهربان کودکیام، بالابلند بهشتی، سنگ صبور گرهگشا، شیرزن، بانوی افسانهای و ... زنی که هر روز کمتر میشناسمش ... .
بسم الله الرحمن الرحیم
وفات حضرت ام البنین، مادر ادب و شجاعت تسلیت باد.
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
مرثيه جانسوز حضرت ام البنين
ام البنين مادر حضرت ابوالفضل در حادثه كربلا زنده بود، ولي در كربلا نبود، در مدينه بود. به او خبر دادند كه در حادثه كربلا هر چهار پسر تو شهيد شدند. اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مي آمد و براي فرزندان خودش نوحه سرايي مي كرد.
نوشته اند: نوحه سرايي اين زن آنقدر دردناك بود كه هر كسي مي آمد گريه مي كرد، حتي مروان حكم كه از دشمن ترين دشمنان بود. در نوحه سرايي خود، گاهي همه فرزندانش و گاهي ارشد آنها را بالخصوص ياد مي كرد. ابوالفضل، هم از نظر سني و هم از نظر كمالات روحي و جسمي ارشد فرزندانش بود. من يكي از اين دو مرثيه اي را كه از اين زن به خاطر دارم براي شما مي خوانم. اين مادر داغدار در آن مرثيه هاي جانسوز خودش (به طور كلي عربها مرثيه را خيلي جانسوز مي خوانند) اين جور مي خواند:
يا من رأي العباس كر علي جماهير النقد
و وراه من ابناء حيدر كل بيت ذي لبد
انبئت ان ابني اصيب براسه مقطو يد
ويلي علي شبلي امال براسه ضرب العمد
لو كان سيفك في يديدك لمادني منه احد
اي چشم ناظر! اي چشمي كه در كربلا بودي و آن مناظر را مي ديدي! اي كسي كه آن لحظه را تماشا كردي كه شير بچه من ابوالفضل از جلو و شير بچه گان ديگر من از پشت سرش بر اين جماعت پست حمله برده بودند، براي من قضيه اي نقل كرده اند، نمي دانم راست است يا دروغ؟ گفته اند: در وقتي كه دست هاي بچه من بريده بود، عمود آهنين بر فرق عزيز من وارد شد، آيا راست است؟! ويلي علي شبلي آمال براسه ضرب العمد بعد مي گويد، ابوالفضل! فرزند عزيزم! من خودم مي دانم، اگر دست مي داشتي مردي در جهان نبود كه با تو رو به رو شود. اينكه آنها چنين جسارتي كردند براي اين بود كه دست هاي تو از بدن بريده شده بود.
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
حکم مأموریت...
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل پیمبر عزیز زهرایی
🌴سیزدهم جمادی الثانی؛
سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد!
🌴و روز تکریم مادران و همسران شهدا را گرامی می داریم.
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
🔆بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🔆
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ🔅 فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ🔅 إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ
🌷قرباني #ماه_جمادی_الثانی
🌷 در سالروز ولادت حضرت زهرای اطهر سلاماللهعلیها به ندای الهی در سوره کوثر لبیک میگوییم و به نيت #سلامتى_وتعجيل_فرج فرزند عزیزشان قربانی میکنیم❤️
💥 گوشت این قربانی ها با طبخ غذای گرم تقدیم شیعیان نیازمند حضرتشان خواهدشد👌🏻
🔺شماره کارت جهت واریز وجه قربانی🔻
💳6273811135996673
نجمه فرزانه _ بانک انصار
💳6037997950219734
مرکز نیکوکاری خاتم الاوصیا
#جبهه_فرهنگی_البرز
#کانون_فرهنگی_غدیر
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
💠 سردار دلها، شهید حاج قاسم #سلیمانی:
اینطور نباشد که بر محفوظ بودن دختر خودمون حریص باشیم اما نسبت به ولنگاری جامعه بهعنوان مسئول بیتوجه باشیم‼️
#غیرت_دینی
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
🔰 لوح | آتشی در دل من
🔻رهبر انقلاب: جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیلهی نواب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد.
🗓 بازنشر به مناسبت ۲۷ دیماه، سالروز شهادت سیدمجتبی نواب صفوی و یارانش
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🎥 شبکه ترکیه:
🔹ایرانیها در هر فرصتی به آمریکا یادآوری میکنند، بهای ترور سليمانی را خواهید پرداخت....
#انتقام_سخت
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍️ خاکریز بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
🔴 تحریف برای تطهیر پهلوی
👈🏼 بزککنندگان پهلوی و وارونه نمایان حقایق تاریخ ایران چه هدفی را دنبال میکنند؟
🔹 ۴۳ سال از روزی میگذرد که محمدرضا، پسر ارشد رضاخان میرپنج، درحالیکه داشت فرودگاه مهرآباد تهران را به مقصد قاهره پایتخت مصر ترک میکرد، گفت: «مدتی است، احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم»؛ از آن روز تا ۵ مرداد ۱۳۵۹ که در اوج آوارگی در قاهره از پای درآمد و مُرد و تا امروز، عدهای دائماً تلاش کردهاند تا روایتی دیگر از ماجرای شاه فراریِ ایرانِ آن روز را در تاریخ ثبت کنند.
🔹تصویرسازی دروغین از واقعیتهای دوران سیاه پهلوی در ذهن نسل جوان که خفقان و شرایط سخت آن دوران را از نزدیک لمس نکرده یکی از اصلیترین کارهای بزک کنندگان پهلوی است.
🔹 اسدالله علم، در کتاب خاطراتش میگوید: «شاه در سال ۱۳۵۳ مبلغ ۵۰۰ میلیون لیره استرلینگ به انگلیس کمک مالی کرد تا شاید صنایع غذایی انگلیس از ورشستگی نجات پیدا کند. در همان سالی که این مبلغ هنگفت بهعنوان کمک به انگلیس داده شد، تنها یک درصد از روستاهای کشور آب آشامیدنی سالم و چهار درصد برق داشتند.»
🇮🇷 eitaa.com/Omidiaan_hossein
https://chat.whatsapp.com/Go7EJa3chpqBkiLAMISWyG
https://chat.whatsapp.com/CsQDmJn7e2DD7nveQLwasL
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷