ایتا - °• اُنیبْ •°🇵🇸

نمیدونم شاید خود‌ش خواسته بود شبش برسم به هیئت خودش🥲❤️‍🩹

111 مشاهده18:22

°• اُنیبْ •°🇵🇸

_ پیر علی اکبر (ع) شدم در روضه هایش
عمرم به پای زخم های این جوان رفت ...
📍هیئت شهزاده علی اکبر

225 مشاهده18:26

°• اُنیبْ •°🇵🇸

_ پیر علی اکبر (ع) شدم در روضه هایش عمرم به پای زخم های این جوان رفت ... 📍هیئت شهزاده علی اکبر

امشب برام خیلی دعا کنید🥲❤️‍🩹

110 مشاهده18:31

°• اُنیبْ •°🇵🇸

_ پیر علی اکبر (ع) شدم در روضه هایش عمرم به پای زخم های این جوان رفت ... 📍هیئت شهزاده علی اکبر

115 مشاهده19:07

115 مشاهده19:09

113 مشاهده19:11

_ پیر علی اکبر (ع) شدم در روضه هایش عمرم به پای زخم های این جوان رفت ... 📍هیئت شهزاده علی اکبر

مثـل تسـبیح چـرا
 یڪ صدو یڪ دانـه شـده ای؟! 💔
 #ارباًارباعـلی‌اکـبر(؏)

108 مشاهده19:19

°• اُنیبْ •°🇵🇸

enc_16900204277510484723791.mp3

106 مشاهده19:19

°• اُنیبْ •°🇵🇸

00:00
#مقام‌علی‌اکبر❤️‍🩹

105 مشاهده20:31

°• اُنیبْ •°🇵🇸

0:45

فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست

مشاهده در پیام رسان ایتا

صاح الامام، یا ولدی
اینا کینه دارن از اسمت علی🥀💔
#مقام‌علی‌اکبر❤️‍🩹

207 مشاهده20:36

°• اُنیبْ •°🇵🇸

0:24

فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست

مشاهده در پیام رسان ایتا

- مقام ِحضرت علی اکبر❤️‍🩹.

1 مشاهده20:40

°• اُنیبْ •°🇵🇸

چه کنم با تو و این 
ریخت و پاشی که شده؟ :)..💔

1 مشاهده20:52

°• اُنیبْ •°🇵🇸

_بِسْمِ رَبْ الْحُسینْ_
سلام آقای پر دردِ صبور🤚🏻❤️‍🩹
#محفل
#شب‌هشتم_محرم
#آقای_اباعبدالله

1 مشاهده21:17

°• اُنیبْ •°🇵🇸

این شبا به وقت اذان که میشد ، اباعبدالله علی اکبر رو صدا میزد ...
آقازاده با کمال ادب جواب بابا رو میداد و اطاعت میکرد..

1 مشاهده21:17

°• اُنیبْ •°🇵🇸

با همون صدای زیبایش طنین به انداخت بر اذان..
می برد در اذان نام پدربزرگش را اقتدار..

1 مشاهده21:17

°• اُنیبْ •°🇵🇸

عجب لحنی ..
عجب صوتی..
چه زیبا شد اذان با صوت و لحن اکبر لیلا...

1 مشاهده21:18

°• اُنیبْ •°🇵🇸

هر وقت آقازاده به وقت اذان ، اذان می‌گفت..
در دل خیمه ، ام لیلا به فدای پسرش میرفت..

1 مشاهده21:18

°• اُنیبْ •°🇵🇸

هر وقت آقازاده به وقت اذان ، اذان می‌گفت.. در دل خیمه ، ام لیلا به فدای پسرش میرفت..

عجب قدی ..
عجب قامتی..
عجب رُخی..
عباس برایش سر خم میکرد..

1 مشاهده21:18

°• اُنیبْ •°🇵🇸

عمه اش زینب تا شنید نام پدرش از زبان علی..
میخواند برایش ون‌ایکادی را..

1 مشاهده21:21

°• اُنیبْ •°🇵🇸

رقیه می بست با افتخار پشت بابا قامتش را...
به امامت حسین و مکبر باشد اکبر لیلا..

1 مشاهده21:21

°• اُنیبْ •°🇵🇸

رقیه می بست با افتخار پشت بابا قامتش را... به امامت حسین و مکبر باشد اکبر لیلا..

به به چه نمازی..🤚🏻

1 مشاهده21:22

°• اُنیبْ •°🇵🇸

از ظهر روز دهم میگذره..
حالا نه زهیری مونده..
نه حر و وهب..
همه یاران اباعبدالله زدن تو دل میدون و بعد از جنگی نمایان شدند سربلند پیش چشم مادر حسین ..

1 مشاهده21:22

°• اُنیبْ •°🇵🇸

پسری بود از تبار علی..
در رکاب آل علی تیغ می چرخاند..
آموخته بود از عمو عباس ؛ فنون جنگی دلاورانه ای را..

1 مشاهده21:22

°• اُنیبْ •°🇵🇸

دلش نیامد ببیند پدر راه بی یار ...
 به کنار پدر غرور خود به کناری گذاشت ، سپس به خدمت حضرت امام خویش رسید ...

1 مشاهده21:23

°• اُنیبْ •°🇵🇸

خواسته اش این بود که رود میدان..
حسین دیده ای به قامتش انداخت ، جگرش سوخت ولی ؛ چشمی بست و اذن میدانش داد..

1 مشاهده21:25

°• اُنیبْ •°🇵🇸

به وقت وداع کند غوغا در دل خیمه ی مَحرم ها..
_بست حرز مادرش زهرا..
نگاهش کند لیلا در آن لباسی از جنس رزم ..
رقیه در کنار پایش ، به قربان داداش علی میرفت..
زینب به دور اکبر گشت و برایش دلش میرفت..

91 مشاهده21:26

°• اُنیبْ •°🇵🇸

_به رسم مردانگی کند عباس بغلی مردانه علی را..

85 مشاهده21:27

°• اُنیبْ •°🇵🇸

پدری ، پسر را راهی کرد..
جوانش ، به مادرش بسپرد ..

81 مشاهده21:28

°• اُنیبْ •°🇵🇸

علی خواند رجزی علوی..
خواست بگیرد انتقام بازو ی بشکسته ی بانوی علی...

77 مشاهده21:28

°• اُنیبْ •°🇵🇸

کند غوغایی در دل میدان ..
ولی حیف کینه های کوفه سر باز کرد..

81 مشاهده21:29

مطالب بعدی

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی