eitaa logo
°• اُنیبْ •°🇵🇸
824 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
16 فایل
بِسمـ رَب النور🌝 ثبت پیچ و خم های زندگی برای رسیدن به هدف. خطای ما رو به پای دینِ‌مون نزارید...! تولدمون:1402/4/7 کپی؟حلالت؛فقط برای ظهور آقا صلوات بفرست🌱 📍کرج درخدمتیم:🌿 @ya_rogayeee_313 @bent_olhossein315 میشنویم: https://ngli.ir/320280694870
مشاهده در ایتا
دانلود
هر وقت آقازاده به وقت اذان ، اذان می‌گفت.. در دل خیمه ، ام لیلا به فدای پسرش میرفت..
عمه اش زینب تا شنید نام پدرش از زبان علی.. میخواند برایش ون‌ایکادی را..
رقیه می بست با افتخار پشت بابا قامتش را... به امامت حسین و مکبر باشد اکبر لیلا..
از ظهر روز دهم میگذره.. حالا نه زهیری مونده.. نه حر و وهب.. همه یاران اباعبدالله زدن تو دل میدون و بعد از جنگی نمایان شدند سربلند پیش چشم مادر حسین ..
پسری بود از تبار علی.. در رکاب آل علی تیغ می چرخاند.. آموخته بود از عمو عباس ؛ فنون جنگی دلاورانه ای را..
دلش نیامد ببیند پدر راه بی یار ... به کنار پدر غرور خود به کناری گذاشت ، سپس به خدمت حضرت امام خویش رسید ...
خواسته اش این بود که رود میدان.. حسین دیده ای به قامتش انداخت ، جگرش سوخت ولی ؛ چشمی بست و اذن میدانش داد..
به وقت وداع کند غوغا در دل خیمه ی مَحرم ها.. _بست حرز مادرش زهرا.. نگاهش کند لیلا در آن لباسی از جنس رزم .. رقیه در کنار پایش ، به قربان داداش علی میرفت.. زینب به دور اکبر گشت و برایش دلش میرفت..
_به رسم مردانگی کند عباس بغلی مردانه علی را..
پدری ، پسر را راهی کرد.. جوانش ، به مادرش بسپرد ..