eitaa logo
°• اُنیبْ •°🇵🇸
842 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
16 فایل
بِسمـ رَب النور🌝 ثبت پیچ و خم های زندگی برای رسیدن به هدف. خطای ما رو به پای دینِ‌مون نزارید...! تولدمون:1402/4/7 کپی؟حلالت؛فقط برای ظهور آقا صلوات بفرست🌱 📍کرج درخدمتیم:🌿 @ya_rogayeee_313 @bent_olhossein315 میشنویم: https://ngli.ir/320280694870
مشاهده در ایتا
دانلود
به وقت وداع کند غوغا در دل خیمه ی مَحرم ها.. _بست حرز مادرش زهرا.. نگاهش کند لیلا در آن لباسی از جنس رزم .. رقیه در کنار پایش ، به قربان داداش علی میرفت.. زینب به دور اکبر گشت و برایش دلش میرفت..
_به رسم مردانگی کند عباس بغلی مردانه علی را..
پدری ، پسر را راهی کرد.. جوانش ، به مادرش بسپرد ..
علی خواند رجزی علوی.. خواست بگیرد انتقام بازو ی بشکسته ی بانوی علی...
کند غوغایی در دل میدان .. ولی حیف کینه های کوفه سر باز کرد..
به وقت افتادن علی از اسب.. کنند ناله از زمین و زمان..
ولی بی شرفان کنند خنده بر غم دل پسر فاطمه..
پدری در دلش غوغا.. رسید بالا سر جوانی که ، دگر از آن قد و قامت خبری نیست.. وا ویلا💔
حسین میزد نفس از شدت آشفتگی.. علی میزد نفس از شدت بی جانی اش..
اباعبدالله دید علی اکبر ، میخواد نفس بکشه ولی این لخته های خون مزاحمن.. دست برد لخته هارو از دهن آقازاده بیرون اورد.. هی میگفت نفس بکش جان بابا.. نفس بکش..🥀💔
بگزار اینجور بگویم.. دگر از آن قد و قامت خبری نبود
دگر حسین می بایست تکه های وجودش را در میان بیابان جمع کند..💔