#شرکت_کننده_بیستوچهارم
#دلنوشته
✅سمیرا دل افکار
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_بیستوهفتم
#نقاشی
✅فاطمه زهرا میرزائی
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_بیستوهشتم
#دلنوشته
✅فاطمه زهرا میرزائی
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_بیستونهم
#دلنوشته
✅ملیحه کمالی
سلام وقت بخیر 🍂🌸
ملیحه کمالی هستم
دلنوشته درباره ی حضرت فاطمه زهرا (صلی الله علیه و آله)
بـــــســم تـــــعــــالـــی🖤
حضرت زهرا سلام الله علیها برترین بانوی دو عالم، تنها با 19 سال سن در حالی به شهادت رسیدند که همسر حضرت علی علیه السلام بودند و دو فرزند پسر به نام های حسن و حسین علیهم السلام و همچنین دو فرزند دختر به نام های زینب و کلثوم سلام الله علیها حاصل عمر کوتاه ایشان بود.
حضرت فاطمه محکم ترین پشتیبان ولایت بود و لحظه ای از دفاع از حق خلافت حضرت علی از پای ننشست تا اینکه در فاصله بسیار کوتاهی از وفات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله به دست غاصبان خلافت به شهادت رسید.
غاصبان به خوبی متوجه جایگاه حضرت زهرا بودند و بارها از زبان پیامبر توصیه به تکریم بانوی دوعالم را شنیده بودند اما با اینحال عدالتخواهی حضرت را هیچگاه نپذیرفتند.
ایشان هیچگاه بهانه ها و استدلال های غاصبان را تاب نیاورد و هرگاه مجال یافت با روشنگری های خود به آگاه سازی مردم اقدام کرد اما متاسفانه حوادث به دست غاصبان به گونه ای رقم خورد که حضرت زهرا سلام الله علیها پس از تحمل بیماری و دردهای بسیار، خلیفه و امام برحق مسلمانان، حضرت علی را وداع گفتند و با شهادتشان رهسپار دیدار پدر شدند. علمای اهل سنت حیات ایشان پس از پدر را 75 روز و شیعیان 95 روز گزارش کرده اند.
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_32
#نقاشی
✅ریحانه سادات مهدوی
مسابقه عطر یاس
بخش دل نوشته
آن که بر در می کوبد شباهنگام، به کشتن چراغ آمده است. توفان فرا رسید… چه می خواهند از آشیان عاشقانه مهر و ماه؟ تو بنشین بانو! تو برنخیز به گشودن در؛ تو پشت در نایست! نرو…، همین جا بمان. آن که مشت بر در خانه ات می کوبد، با خداوند در ستیز است.
آن که شعله به دست در کوچه ایستاده، فتنه نابکاری است که قصد برافروختن آتشی ابدی دارد؛ آتش نفاقی که تا همیشه تاریخ خواهد سوخت.
آن که ناسزا می گوید و قصد آشیان تو را دارد، کینه کهنه ای دارد که امروز سر برآورده و کمر به نابود کردن حقیقت بسته، غافل از آنکه خداوند هرگز نخواهد گذاشت؛ مگر نه اینکه خداوند «نور خود را در همه جا به ظهور می رساند؛ هرچند کافران را خوش نیاید»؟!
کاش برنمی خاستی!
کاش برنمی خاستی… . تو ادامه رسول خدایی…، تو آمده ای تا اسلام زنده بماند و حق، سلامت باشد.
تو زنده ای تا پیش روی آفتاب، سپر شوی و شمشیرهای برهنه ای را که به سوی امام نشانه رفته اند، حواله جان خویش کنی.
تو باید قیام کنی تا قامت یگانه امامت استوار بماند. تو انقلاب می کنی تا مردمان غفلت زده روزگار به خود بیایند و ولایت را تنها نگذارند.
تو پشت در ایستادی و انگار قلب تمام هستی، آنجا پشت در ایستاده بود و می تپید… .
در باز شد به روی فتنه ای ناگهان.
در باز شد به سوی توفان نخستین ظلم…؛ دری که چون خنجر بر جان تو فرود آمد… ، دری که راه را برای آغاز همه ستم های تاریخ باز کرد، دری که به روی دشمن حق آغوش گشود و چشم مردمان خواب زده را به روی حقیقت بست…
ریحانه سادات مهدوی
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۳۳
#نقاشی
✅بیتاسادات مهدوی
مسابقه عطر یاس
دلگویه ای با مادر مهربان عالم ،از زبان مولایمان علی ع
تو ستون استحکام عرشی بانو! این گونه بر زمین نیفت!
برخیز؛ وگرنه آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد. برخیز و چنین رنجور به دیوار تکیه نده که تمام عالم به تو اتکا دارد.
برخیز! همه زخم هایت را پنهان کن تا دشمن، آرزوی پیروزی را برای خویش به گور ببرد.
هنوز باید باشی. هنوز اسلام نیازمند خطبه های توست. هنوز امیرالمؤمنین علی(ع) انقلاب و غیرت فاطمی تو را پشتوانه خویش می خواهد. برخیز و با همین نیمه جان مجروح، با همین پیکر زخم خورده در کوچه های شهر جاری شو.
در تمام خانه های خواب برده را با دست های عصمت خویش بکوب تا بیدارشان کنی؛ تا تنها ماندن حجت خداوند را بدانند و به پا خیزند، تا پای مال شدن وصیت و میراث رسول را سکوت نکنند.
پس از تو غمگین نباید بود.
اکنون که تو رفته ای، تمام دردهایت به پایان رسیده اند. اینک در جوار پیامبر خاتم نشسته ای و بی شک، غصه هایت را سر بر دامان او از یاد می بری. امّا اندوه من از بی تو ماندن است…، از تنها شدنِ حقیقت بر روی این خاک پرفریب…، از درد دل های تلنباری که پس از تو تنها قلب پرسکوت چاه، یارای شنیدنش را خواهد داشت.
تو را پنهان از چشم های بخیل روزگار به خاک سپردم تا حسرت دیدار مزارت تا قیامت، دل های گنه کارشان را به آتش بکشد. تو را که ناموس حق بوده ای، دور از دست ها و چشم های نامحرم زمین دفن کردم. بگذار همه تا ابد بدانند دختر معصوم رسول خدا (ص) چنان از امت خویش در ستم بود که نخواست هیچ کس نشان مزارش را بداند. بگذار این بی نشانی، به نشانه اعتراضی ابدی در دل تاریخ جاودانه شود.
اینک من برای روزهای بعد از این غمگینم؛ روزهایی که باید بی تو نفس کشید و سکوت کرد و خون دل خورد. من برای این دنیای ستم کار و در غفلت غمگینم که از این پس قرار است نشانه های خداوند را بر روی زمین، یک به یک بیازارند و بر گمراهی خویش بیفزایند. از این پس اندوه من ابدی است؛ تا آن زمان که به تو بپیوندم.
شانه ای که پس از تابوت تو خسته و غمگین به خانه بازمی گردد، هیچ آرزویی جز ندیدن دنیا ندارد. دیگر دنیا با تمام فراخی اش برای من تنگ است؛ وقتی تو را در هیچ جای زمین نمی توان سراغ گرفت.
دیگر هیچ کس انگار در دنیا نیست؛ وقتی بین ازدحام مردم، بانوی بهشتی من حضور ندارد.
آه بانو! این کلبه محقر با تو فردوس برین بود برای من…، برای من و فرزندانی که دیگر طاقت نگاه های سوگوارشان را ندارم.
وقتی که تو بودی، سفره خالی و بی رونقمان گوارا بود؛ آنچنان که گویا مائده های آسمانی برایمان پهن بود و گرسنگی را کنار این سفره بی نان، با شمیم بهشتی تو از یاد می بردیم.
بانو! هنوز زمین نیازمندت بود. هنوز گرسنگان مشتاقند که در خانه تو را بکوبند و تو افطار فقیرانه خود و خانواده ات را انفاق کنی و با لب های روزه دار، از خداوند بشنوی که:وَیُطْعِمُونَ الطّعَامَ عَلَی حُبّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً.
بیتاسادات مهدوی
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۳۴
#نقاشی
✅فاطمه حسین زاده
مسابقه عطر یاس
دلگویه ای با مادر سادات
سلام بانوی آفتاب
نمی دانم چه غمی دارد نام تو، که بغض شکسته و فریاد می خواهد و چه خوب گفت فرزندت که برای مادر جوانمان بلند بلند گریه کنید.
غم تو فرق می کند با غم های دیگر. غمت به اشک علی گره خورده و این یک عمر است که خانه خرابمان کرده. اگر غم فرزندت آهی از عمق جان است و اشکی جاری، غم تو بغضی آزار دهنده است. بغضی که نه علی مصلحت به شکستن آن دید و نه امروز ما اجازه شکستنش را داریم.
بغض تو کدورتی است برطرف نشدنی که مجبوریم در صدها لفافه بیانش کنیم. شکستن این بغض شاید بزرگترین دلیل شوق ظهور ماست. چرا که آن روز دیگر روز یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِر است. روز سینه زنی برای زهرا در حیاط کعبه، روز نماز بر تربت فاطمه و روز کشیدن اشک علی از چاه.
روز عدالت و آزادی خواهی
روز فریاد مظلومیت
روز ابراز شجاعت و بلند پروازی در حریم انسانیت و الهیات
یادت جاودان باد مادر عزیز
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۳۷
#دلنوشته
✅مژگان دستجردی
فاطمه جان
بانوی خوبم
چقدر درد دل کردن با شمارا دوست دارم
هر وقت با شما نجوا میکنم
وقتی به یاد دردهای دلتان می افتم
دردهایم فراموش میشود
شما که بهترین خدا بودی
شما که فرزند محبوبترين خلق خدا بودی
شما که همسر خیرالبشر بودی
اینچنین از دنیای کوتاه رنج بردید
پس من ساکت میشوم
و برای غربتتان میگریم
و سبک میشوم
از دنیایی که زهرا س را آزرد
لعنت به آنها که آزردند شمارا
مژگان دستجردی
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۳۸
#دلنوشته
✅سید عرفان مهدوی
مسابقات عطر یاس
بخش دل نوشته
به نام خدای بی همتا
خدای بی بدیل و بی نظیر
و به نام برترین زنان عالم
زنان برگزیده روزگار
اسوه صداقت و محبت
دریای بی بدیل شرافت
اقیانوس کمنظیر مظلومیت
فاطمه زهرا دختر نبی
همسر ولی
و به نام فاطمه آن حماسه آفرین یگانه عالم در اوج خفقان
فاطمه جان،همیشه فکر میکردم که تو مرا فراموش کرده ای و چقدر متاثرم و امروز برحال زار خودگریه می کنم !...
خوش داشتم که وجود غم آلود خود را به زمان تو می آوردم و خودم را به تو می سپردم،
خوش داشتم در محضرت بودم وتو نی وجودم را با هنرمندی خود می نواختی و از لابلای زیر و بم و تار و پود وجودم،سرود عشق و آوای تنهایی سر میدادی.
می خواستم که غم های دلم را بر تو بگشایم و تو (اکسیر صفت) غم های دلم را به زیبایی مبدل کنی و سوز و گدازم را تسکین بخشی.
می خواستم که پرده های جدیدی از ظلم و ستم را که بر محبانت میگذرد، بر همگان نشان دهم و کینه ها و حقه ها وتهمت ها و دسیسه بازی های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایم.
فاطمه جان، مادر بزرگم از لابلای داستان های شبانه اش تو را به من شناساند و تو در اعماق قلبم و روحم شنا کردی و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم ، بگذار اعتراف کنم هر گاه تو را ندیدم ،خود را تنها دیدم
فاطمه جان، مادر مهربان عالم، امروز از احساسات و افکار خود خجلم و گاهگاهی از غیر طبیعی بودن خودم شرم می کنم، چقدر خودم را ندیده بودم ،چقدر خودم را ندیده گرفته بودم، اما امروز می خواهم با تو بیشترآشنا شوم ،می خواهم با توهمراز و همنشین شوم.
مهربان مادر ! تو مرا به خویشتن آشنا کن من از خود بیگانه ام، همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی یابم . تو دریچه ای به سوی من باز کن و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز ببر و زشتی ها و زیبای های دنیا را به من نشان بده.
فاطمه جان! کویر را که میشناسی همان جایی که انسان را به آسمان ها می برد و ازلیت را به ابدیت متصل میکند شاید تعجب کنی ولی سهم من از کویر دنیا، مشتی خار و خاشاکی است که بر وجودم زخم های بسیاری فرو میکند، کمکم کن!به آن کویری رهسپار شوم که درآن به ملکوت آسمان ها پرواز کنم،کمکم کن در دنیای تنهایی به درجه وحدت برسم، نمی خواهم سهمم از کویر دنیای تنهایی باشد،نمی خواهم در گرمایش بسوزم ، نمی خواهم هلاک شوم. کمکم کن تا گوهر وجودم را عریان در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار دهم تا همراه با سوختنش همه ناخالصی هایم را دود و خاکستر کند،تا در قربانگاه عشق ،فدای پروردگار عالم شوم ،تا همیشگی شوم.
فاطمه جان،امروز که سهمم از دنیا، کویری بیش نیست ،می ترسم که زیر آتش عشق ،در طوفان های سهمگین تاریخ وامواج ظلم و ستم ،در دریای بی انتهای محرومیت و شکنجه بر پیکر کشتیم بتازد و حیات وجودم را پودر نماید، تو را به جان مولا، دراین کویر همراهم باش...
فاطمه مهربان، می شود در میان شور و شوق ،در مقابل ابهت و جلال تو محو شوم،اندامم می لرزد، می خواهم خدا را از دریچه چشم تو ببینم و همراه روح بلند تو به پرواز در آیم .
مادر عزیز، کمکم کن تا با تو به قلب تاریخ فرو روم ، کمکم کن راه و رسم عاشقی را بیاموزم ،کمکم کن آنقدر به تو عشق بورزم که از سر تا به پا بسوزم.
ای زهرای اطهر ،از خود خجالت میکشم،می خواهم نام زهرا را بیاورم،مرا با خودت ،به اتاق کوچک فاطمه می بری،همان اتاقی که با همه کوچکی اش،از دنیا و همه تاریخ بزرگ تر است ،می خواهم بزرگی را ببینم ،می خواهم بزرگ شوم، مرا به آن اتاقی ببرکه دربش به سمت گنبد خضرای نبوی گشوده میشود ،همان جایی که به عطر نبی اعظم مبارک است ، مرا در اتاق کوچکت همان اتاقی که زهرا،حسن ،حسین و زینب همان جایی که همه بهشت یکجا در آن جمع بودند پذیرایی میکنی، میخواهم در آن خانه ودر میان آن جمع باشم ،می خواهم در آن اتاق کوچک معنی عشق، فداکاری،ایمان،استقامت و شهادت را بفهمم.
فاطمه جان ، حقت را گرفتند، شوهرت را آزردند ، حسن را زهر دادند ،حسین را سر بریدند، و فرزندانت را شهید کردند، اما تو با تکیه بر خدا و صبر و تحمل به مبارزه با خداوندگان زر و زور و تزویر و تهجر برخواستی و همه آنها را به زانو درآوردی، کمکم میکنی این گونه باشم
زهرای عزیز، برایت نوشتم ،اشک در چشمانم جمع شده، آیا تو هم مرا دوست داری؟؟؟
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۳۹
#دلنوشته
✅سید محمد مهدوی
مسابقه عطر یاس
دل نوشته با مادر آفرینش
فاطمه جان
ای مظهر محبت
ای دلداده نبوت
ای اسطوره دفاع از امامت
ای سرچشمه جود و کرامت
ای باغبان اندیشه و فصاحت
ای سلاله عزت و شرافت
ای فریاد رس مظلومیت عدالت
ای طالب حق و شاهد شجاعت
سلام بر تو
سلام بر تو که اگر نبودی مولایمان علی ع غریب و تنها بود و فریادی در سکوت را ناظر بودی در سقیفه ،آن هنگام که حق واقعی امام مان را غصب می کردند و با شیرینی کلامت ممد امامت بودی در اوج جاهلیت نامردمان .
نامت چه آسان بر لبها مینشیند و یادت، چه داغها بر دلها مینشاند. نامت که میآید، ذهنها لحظه های درنگ را میدوند و... میروند به کوچه های گم شده و متروک و تنها انگار میبینند تو را؛ با جامهای رنگین و سرخ فام، از خون و خاک. بازویی کبود ـ که هماره بوسه گاه پدر بود ـ و صورتی...
بُهت نگاه زنی که تو را مادر بود. این همه، نشانِ توست، اما تو مثل اینها نیستی!
نامت که میآید، فرشته ها میآیند به شاعران الهام دهند، تا از تو حرف بزنند. بَعد، شعرها را میبرند به آسمان. خاک، حرفِ تو را نمیزند و خاکیان. اصلاً نمیتوانند از تو حرف بزنند. فقط میمانند چاه ها، که آنها را هم، علی علیهالسلام همرنگ آسمانها کرد. این همه، نشانِ توست، اما تو مثل اینها نیستی!
نامت که میآید، آفتاب، شرمنده میشود و خاموش!
شمعی به یاد چشمت روشن میکنم. عطر سبز خیالت، نخلستان را نشانه میگیرد. و من، آوای پیرزنی را میشنوم که سهمِ شادیاش، پیراهن کهنه ات را به بهشت سپرد.
و مسکینی، یتیمی و اسیری، که هر کدام، افطارت جز به هوای نذر عشق نخورد
نامت در سراچه دلمان تا ابد باقیست
ای مادر مهربان
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۴۰
#دلنوشته
✅مهسا مرادی
الا طلیعهی کوثر سفر بس است بیا
غروب غربت مادر سفر بس است بیا
بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع
به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا
دانی که چرا سرشک محبوس علی است؟
یا آه چرا به سینه مانوس علی است؟
یک مرد نبوده است بگوید نامرد
این زن که تو میزنی ناموس علی است
این جمعه بیا به فکر مادر باشیم
در فکر عزای یاس پرپر باشیم
هر جمعه اگر ز حجر تو خون خوردیم
این هفته به یاد پهلو و در باشیم
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچهها بر فاطمه
گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۴۱
#دلنوشته
✅معصومه ابراهیمی
مادر مهربان هستی، فاطمه زهرا سلام الله علیها، کاش می توانستم رو در رو و مقابل تو نشسته و چشم در چشم با تو سخن بگویم. هزاران ساعت حرف داشتم که با تو بگویم و هزاران بار می خواستم از وجود پربرکت تو، به سهم خویش مستفیض شوم. آرزو داشتم که می توانستم سر بر زانوانت گذاشته و غم های وجودم را با تو بازگو می کردم. خسته ام از هر آن چه بدی و تلخی در این دنیاست، خسته ام از تلاش های بی پایانی که هرگز به ثمر نمی رسند. کاش می توانستم به تو بگویم که چه قدر از آدم ها خسته ام. در این دنیا دیگر هیچ چیزی سر جای خود نیست و به هر جا بنگری، ظلم و ستم بیداد می کند. کاش تو الگوی تمام ما بودی. فرزندان بشر به جان یکدیگر افتاده و رحمی میان ما انسان ها باقی نمانده است. کی می شود که نواده بزرگ تو، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کرده و ما را از این رنج دائمی نجات بخشد؟
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#شرکت_کننده_۴۳
#دلنوشته
✅مجید فلاح
فاطمه نور خدا بود
اما کور دلان سست ایمان
نور خود را تاب نیاوردند
شرمت باد ابوبکر
نفرینت باد عمر
آخر چرا چنین کردید
مگر دخت پیامبر چه کرده بود
دل سنگ آب میشود
از ظلم شما....
خدایتان لعنت کند
خدایتان تا ابد لعنت کند
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝