💠حکایت جالب از لسان الغیب شدن حافظ!
🦋سالها پیش خواجه شمس الدین محمد شاگرد نانوایی بود .عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد .که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات . در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می شد و شمس الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش می داد . تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد ؛ " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد !" 100 درهم, پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند ! عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند تا در ناز و نعمت زندگی کنند ! در بین خواستگاران خواجه شمس الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند . او کار خود را بیشتر کرد و شبها نیز به مسجد می رفت و راز و نیاز می کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند . شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که ازاین لحظه خواجه شمس الدین شوهر من است . شمس الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد . اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمس الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد . سحرگاه که از مسجد باز میگشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارق شده ام , نمی توانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را بسوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تورا خواهیم کشت بنوش , خواجه شمس الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه میبینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنو ش َ , نوشید, گفتند:حال چه میبینی ؟ گفت: حس می کنم از آینده باخبرم و گفتند :بازهم بنوش , نوشید , گفتند: چه میبینی ؟ گفت :حس می کنم قرآن را از برم . و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت ! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد . و شاه لقب لسان الغیب و حافظ را به او داد . ( لسا الغیب چون از آینده مردم می گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود ). تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما ... حافظ او را نخواست و گفت : زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی خورد ... تا اینکه باوساطت شاه با هم ازدواج کردند . این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@oramiralmumininhaidar
جسد عالمی که بعد از 900 سال سالم بود!
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت میكردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود.
بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینهاش ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود!
این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است:
هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.
پس از بررسیهای كامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان میدارند كه:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.
📚 مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات الجنات خوانساری
@oramiralmumininhaidar
🌺☘ هر روز با قرآن ☘🌺
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
حجرات آیه «11»
✅ ترجمه
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! مبادا گروهى (از شما) گروهى ديگر را مسخره كند، چه بسا كه مسخرهشدگان بهتر از مسخرهكنندگان باشند و زنان نيز، زنان ديگر را مسخره نكنند، شايد كه آنان بهتر از اينان باشند و در ميان خودتان عيبجويى نكنيد و يكديگر را با لقبهاى بد نخوانيد.
(زيرا) فسق (و بدنام بودن) پس از ايمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نيست.) و هركس (از اين اعمال) توبه نكند، پس آنان همان ستمگرانند.
🌺☘ شمیم معرفت ☘🌺
امام سجاد(ع) در مناجات راجین (امیدواران) به محضر حضرت رب العالمین چنین عرضه می دارد:
✅ «ای آن كه چون بنده ای از او خواهش كند، عطا كندش و آنچه را در نزد اوست آرزو كند به آرزویش برساند و چون به او رو كند، به خود نزدیكش گرداند و چون به نافرمانی او تجاهر كند، گناهش را بپوشاند و پرده بر آن كشد و چون بر او توكل كند، او را به حساب خود گذارد و كفایتش كند، ای كسی كه سائلش هرگز رد نشده و آرزومند درگاهش هرگز ناامید نشده است.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 چقدر تشنهای؟
⁉️ شما چقدر تشنهٔ پول هستید؟ چقدر تشنهٔ پدر و مادرتون هستید؟ چقدر تشنهٔ بچههاتون هستید؟ چقدر تشنهٔ درسهاتون هستید که ۲۴ ساعته ذکر روزتون شده: یه وقت امتحانهام رو بد ندم؟!
▫️ حالا روضهٔ یک جملهای بگم؟ صاحبالزمان گفتن: «شیعیانِ ما به اندازه (یک لیوان) آب خوردنی، ما را نمیخواهند. اگر بخواهند و دعا کنند، فرج ما میرسد.»
🔸 خیلی ظلمهها! ماهایی که ادعامون میشه شیعهایم، نماز میخونیم، تو قنوتهامون میگیم اللهم عجل لولیک الفرج... چطور ممکنه امامِ زمانمون بگه اگه فقط به اندازهٔ یک لیوان تشنهٔ من بودید من ظهور میکردم.
#جمعه
@oramiralmumininhaidar
✨﷽✨
✅حکایتی زیبا و خواندنی
✍در یکی از روستـاهای ایتالیـا، پسر بچه شـروری بود که دیگران را با سخنـان زشتش خیلی ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرفهایت ناراحت کردی، یکی از این میخها را به دیوار انبار بکوب. روز اول، پسرک بیست میخ به دیوار کوبید. پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می آزارد ، کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخهای کوبیده شده به دیوار کمتر و کمتر شد.
یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرفهایش معذرت خواهی کند، یکی از میخها را از دیوار بیرون بیاورد. روزها گذشت تا اینکه یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت: بابا، امروز تمام میخها را از دیوار بیرون آوردم!
پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند، پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت: آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی. اما به سوراخهای دیوار نگاه کن. دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست. وقتی تو عصبانی می شوی و با حرفهایت دیگران را می رنجانی، آن حرفها هم چنین آثاری بر انسانها می گذارند. تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری، اما هـزاران بـار عذرخواهـی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند.
@oramiralmumininhaidar
#دعوت_به_نماز
🌻🌻 دانش آموزی اولین نماز خود را اینگونه توصیف می کند :
💜 «مشوق من برای نماز خواندن خانم مدیر ما بود. وقتی کلاس سوم بودم برای اولین بار #نماز خواندم . آن هم به جماعت در مدرسه.
💜 آن روز خانم مدیر برای تبریک گفتن به ما نقل و نخودچی و کشمش داد و گفت : به نمازخانه خوش آمدید.
💜 بعد از نماز از ما خواست برای مریضان و حاجتمندان دعا کنید و شکر خدای را به جای آوریم.»
🌻🌻 برخورد خوب خانم مدیر همراه با پخش خوراکی در #نماز_جماعت اولین نماز این دانش آموز را در ذائقه او شیرین کرد.
📚 #استاد_علینقیفقیهی ، شیوههای ترغیب و جذب به نماز، خلاصه ای از صفحه ۷۵.
@oramiralmumininhaidar
حدیث قدسی
اى فرزند آدم
همه چيز را براى تو آفريدم
و تو را براى خودم آفريدم
يَابنَ آدَمَ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك وخَلَقتُكَ لِأَجلی
المواعظ العددیّه، صفحه419
🆔 @oramiralmumininhaidar
امیرالمؤمنین عليه السلام:
سبب زياد شدن نعمت، شكرگزارى است
سَبَبُ المَزِيدِ الشُّكرُ
غررالحكم حدیث 5544
🆔@oramiralmumininhaidar
🍃 یا امیرالمؤمنین حیدر 🍃
https://chat.whatsapp.com/E0V2zJPNbYj1aF4Qp0DQNj
گروه محبین اهل بیت علیهم السلام (واتساپ) 🌺
🔆 #پندانه
🔴 اجتماع قلوب مسیر سعادت
🔹روزی معلم از دانشآموزانش پرسيد: آيا میدانيد چرا وقتی انسانها با هم دعوا میکنند سر يک ديگر داد میزنند؟
🔸يکی گفت: شايد به اين خاطر که میخواهند سخن خود را به هم بقبولانند.
🔹يکی ديگر گفت: شايد میخواهند بگويند زور من بيشتر است.
🔹و هر کدام چيزی گفتند ... ولی هيچکدام جواب معلم نبود.
🔸معلم سخنش را ادامه داد و گفت: وقتی آدمها با هم دعوا میکنند، قلبهايشان از هم دور میشود.
و ديگر صدای همديگر را نمیشنوند. به همين خاطر بر سر هم داد میزنند. در واقع جسمهای آنها به هم نزديک است ولی قلبها دور!
ولی وقتی قلبها به هم نزديک باشد ديگر احتياجی به داد زدن نيست.
احتياجی به نزديک بودن هم نيست
حتی گاهی احتياج به حرف زدن هم نيست
اگر دو نفر که همديگر را دوست دارند پيش هم باشند
فقط با چشمهايشان هم ديگر را میبينند و با قلبهايشان با هم حرف میزنند.
ديگر زبان به کار نمیآيد.
و اين زيباترين نوع حرف زدن است!
🔆 امام مهدی علیه السلام: اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، قلبهایشان با یکدیگر جمع میشد، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میشد ...
@oramiralmumininhaidar
#دهه_فجر
🌹 ــــــــدهه ـــــفجر مبارکــــــــــ 🌹
دشمنان سعی می کنند انقلاب را از یاد مردم
ببرند؛ اما دهه فجر، انقــلاب را به یــاد مردم
می آورد. سعی می کنند امـام را از یـاد مردم
ببرند؛ اما دهه فجر، تجــسّم اراده و عظــمت
امـام بزرگوار ماست.
رهبر انقلاب ۱۳۸۰/۱۱/۰۳
@oramiralmumininhaidar
🌹🌹🔷🔷🌹🌹🌴🌴💫👇🏻💠قضاوت
ﺷﺒﻲ ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛
ﺑﻪ ﺭييس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ:
ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ می شوند ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
" ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ.
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ و " ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ "ﺑﻮﺩ!
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ ...
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ!
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ!!....
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ "ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ" ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ" ﻫﺴﺘﯽ!
"ﺳﻠﻄﺎﻥ" ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟!!
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ مي توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ" ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ!
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ!!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ!!
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ "ﻏﺴﻞ" ﻭ "ﮐﻔﻨﺖ" ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ!!!
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ "ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ" ﻫﺴﺘﻢ.
ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ!!...
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ!
ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ "ﺣﺴﻦﻇﻦ" ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ...
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ
#شیخ_بهایی
🌹🌹🔷🔷🌹🌹👆🏻
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
@oramiralmumininhaidar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#باید_قوی_شویم ✊ 🇮🇷🇮🇷
فردا ،
شروع دهه ی مبارک فجر هست...🇮🇷✌️
حالا....ما باید چی کار کنیم؟😍
به خصوص که این ایام مصادف با
🎊میلاد #حضرت_زهرا (س) شده🎊
این کلیپ رو با هم ببینیم....
ایده های خوبی بهمون میده☺️
برای بزرگترین جشن انقلاب اسلامی💚
🌺☘ هر روز باقرآن ☘🌺
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ .
آیه «13» حجرات
✅ ترجمه
اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد، همانا گرامىترين شما نزد خدا، با تقواترين شماست، همانا خدا داناى خبير است
🌺☘ کلام امیر ☘🌺
🔹حکمت 31 🔹
(اخلاقى، سیاسى)
✅شناخت پایه هاى ایمان
ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد.
صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار.
آن کس که اشتیاق بهشت دارد، شهوتهایش کاستى گیرد، و آن کس که از آتش جهنّم می ترسد، از حرام دورى مىگزیند، و آن کس که در دنیا زهد
می ورزد، مصیبتها را ساده پندارد،
و آن کس که مرگ را انتظار می کشد در نیکی ها شتاب می کند.
🔹ادامه دارد ..
🔴 تاثیر غذا بر جسم و جان
✍ امیرالمؤمنین عليه السلام: زبان از دل نيرو مى گيرد، و دل به غذا برپاست. پس بنگر كه دل و جسمت را با چه تغذيه مى كنى، كه اگر غذا حلال نباشد، خداوند، نه تسبيح گويى تو را مى پذيرد و نه سپاس گزارى ات را.
📚 تحف العقول، ص ۱۷۵
@oramiralmumininhaidar
#دهه_فجر
🔴 #تحریف| مسافران محترم مراقب سقوط باشند‼️
🔻 ساعت ۹:۲۷ روز ۱۲ بهمن۵۷ هواپیمای امام راحل در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست. منتظری، بنی صدر و قطب زاده از جمله مسافرانی بودند که آنروز از بوئینگ747 پیاده شدند ولی چند سال بعد با فاصله گرفتن از مکتب امام راحل از قطار انقلاب پیاده شده و سرنوشت های متفاوتی داشتند.
🔹 از حکومت علوی تا انقلاب اسلامی پدیده ریزش ها و رویش ها امری مرسوم و طبیعی است. اما جریان تحریف با پروپاگاندای رسانه ای به دنبال این است که طرد فرزندان ناخلف از سوی انقلاب که از نقاط قوت انقلاب اسلامی است به عنوان ضعف انقلاب معرفی کند یا برخی هیجان زده آن را به پای تئوری فرانتس فانون گذاشته و با پُز آکادمیک بنویسند: انقلاب اسلامی فرزندان خود را میخورد!
🔹در این خصوص ، دهه فجر فرصت ذی قیمتی است برای بازخوانی راهبرد امامین انقلاب در چهل و دو سال گذشته که میتواند از یکسو قطب نمایی باشد برای آنانی که میخواهند در صراط انقلاب و در مسیر ولایت گام بردارند و از سویی دیگر میتواند گامی شد جهت خنثی سازی توطئه تحریف و پروپاگاندای رسانه ای دشمن.
🔹راهبرد و سیاست انقلاب اسلامی ایران در چهار دهه گذشته همواره مبتنی بر اصل « جذب حداکثری و دفع حداقلی » بوده است. رهبر معظم انقلاب ابتدای سال جاری در دیدار تصویری با دانشجویی فرمودند: «جبههی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر دربارهی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت میدهید معتقدند، در فلان مسئلهی خاص با شما موافق نیستند؛ این نباید موجب بشود که شما او را طرد کنید، از دایرهی انقلابیگری خارج بدانید. هر چه میتوانید جبههی انقلاب را گسترش بدهید، جذب کنید؛ البتّه منظورم جذب منافق نیست، جذب آدم بیاعتقاد نیست؛ جذب آدم معتقدی است که با شما اختلاف سلیقه دارد» ۱۳۹۹/۰۲/۲۸
🔹 بازخوانی رفتار مدیریتی امامین انقلاب نیز میتواند پادزهر تبلیغات مسموم جریان تحریف باشد. امام راحل تا روزهای منتهی به صدور عدم کفایت بنی صدر یا کتابت نامه تاریخی به منتظری در فروردین ۶۸ دلسوزانه تلاش کردند در کنار انذارهای اخلاقی برای جلوگیری از سقوط نفسانی، آنان را همچنان در دایره ی نظام اسلامی تعریف و حفظ نمایند و رهبر معظم انقلاب در سال ۸۸ علیرغم بازی نوجوانمردانه سران فتنه فرمودند: « اعتقاد من به جذب حداکثری و دفع حداقلی است؛ اما بعضی کأنه خودشان اصرار دارند بر اینکه از نظام فاصله بگیرند.»
✅ البته ناگفته پیداست نگاه جزیره ای به رهنمودهای رهبرانقلاب خود مصداق تحریف و جفا به فرمایشات معظم له میتواند باشد و همچنین نمیتوان با سادهانگاری و با شعار جذب حداکثری ، با براندازان مسلح مماشات کرد یا برای نشستن پشت فرمان ماشین انقلاب صلاحیت کسانی را تایید کرد که اعتقادی به جاده انقلاب و نظام ندارند. چنین رفتاری به استحاله انقلاب در میانمدت و بلندمدت میانجامد.
🖌 #سرخط_تحلیلے| سالها از فرود پرواز انقلاب میگذرد و انقلاب همچنان به راه خود ادامه میدهد و این مسافران انقلاب هستند که همواره باید مراقب سقوط باشند.
#دهه_فجر
🔴 #تحریف| مسافران محترم مراقب سقوط باشند‼️
🔻 ساعت ۹:۲۷ روز ۱۲ بهمن۵۷ هواپیمای امام راحل در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست. منتظری، بنی صدر و قطب زاده از جمله مسافرانی بودند که آنروز از بوئینگ747 پیاده شدند ولی چند سال بعد با فاصله گرفتن از مکتب امام راحل از قطار انقلاب پیاده شده و سرنوشت های متفاوتی داشتند.
🔹 از حکومت علوی تا انقلاب اسلامی پدیده ریزش ها و رویش ها امری مرسوم و طبیعی است. اما جریان تحریف با پروپاگاندای رسانه ای به دنبال این است که طرد فرزندان ناخلف از سوی انقلاب که از نقاط قوت انقلاب اسلامی است به عنوان ضعف انقلاب معرفی کند یا برخی هیجان زده آن را به پای تئوری فرانتس فانون گذاشته و با پُز آکادمیک بنویسند: انقلاب اسلامی فرزندان خود را میخورد!
🔹در این خصوص ، دهه فجر فرصت ذی قیمتی است برای بازخوانی راهبرد امامین انقلاب در چهل و دو سال گذشته که میتواند از یکسو قطب نمایی باشد برای آنانی که میخواهند در صراط انقلاب و در مسیر ولایت گام بردارند و از سویی دیگر میتواند گامی شد جهت خنثی سازی توطئه تحریف و پروپاگاندای رسانه ای دشمن.
🔹راهبرد و سیاست انقلاب اسلامی ایران در چهار دهه گذشته همواره مبتنی بر اصل « جذب حداکثری و دفع حداقلی » بوده است. رهبر معظم انقلاب ابتدای سال جاری در دیدار تصویری با دانشجویی فرمودند: «جبههی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر دربارهی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت میدهید معتقدند، در فلان مسئلهی خاص با شم