هدایت شده از ..
گفـتـــم خــــــدایــا:
ازبین اون همه گناهے کهـ کردم ...
کـــدومـو میبخـشـے؟؟؟!
لـــبخند زد و گفـت:
#إناللهیغفرالذنوبجمیعا🌱
همــــشو
توفقـط بیــــا ...
من همشو میبخشم فداےسرت😉
#خداجونفداےاینهمهـخوبیهات🌸🍃
هدایت شده از ..
#نسخهاےبراےجوانان
میخواهید که به سمت #گناه نروید؟
تامیتوانید یاد #امامزمانعج باشید:
آرامآرامازگناهبدتانمےآید،
وحالتانعوۻمیشود...
معلوماستانسانازچیزےکه
بدشمےآید
بهسمتشنمےرود🌱
هدایت شده از ..
#تلنگر
به قول استاد رائفی پور:
این همه روایت درباره مهدویت هست!
آقا توی یکیشون نفرمودند:
اگر #مردم_دنیا بخوان! #ظهوراتفاق میفته
توی همشون فرمودند:
#اگرشیعیانما
#اگرشیعیانمابخوان
باباگرهخودِماییم ...
هدایت شده از ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلیا دوستدارن عاشق خدا بشن...🌱
رسم معشوق بودن رو بلدی مگه؟
حتماببینید🖐🏻
هدایت شده از منهاج
#ڪمےتَلَݩگُر
ـــ ــــ ـــــ ـــــ
نمیگماحساسخوشبختینکنا
نمیگمبدبختیا
ولیاینوبهتمیگمکه:
چجوریمیخندیدرحالیکهواسهخاطرِ
گناههات،یکیاشکمیریزه...
چجوریخوشمیگذرونی،
درحالیکهیهنفربادلشکستهنگاتمیکنه...
چجوریآخهبیخیالی!
درحالیکهیهنفر،
تمامفکروخیالشتویی..
#گرفتیچیشد؟!💔
یهنفردلشمیخوادبیاد،
اما #مانمیذاریم...
اوشونکهبهشونمیگیمدلبرغائب[عج]
منظورمه(:
#تباھ...
دوستان همیشگی رمان داریم چه رمانی
فقط تا چهارشنبه برامون اعضا جمع کنید که دویست شدیم
شب های پنجشنبه وجمعه ساعت ۹ شب برایتان رمان را میزارم
نام رمان:دختر شینا
براساس زندگی خانم قدم خیر محمدی کنعانی همسر سردار شهید ستار ابراهیمی (هژیر)
فقط باید اعضا برایمان بیارید
#ادمین_شهدا
🔸 سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد، پایین می آمدم که یکدفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس به خانه خودمان رفتم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می کشید. من را که دید دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود. گفت: "قدم چی شده؟ چرا رنگت پریده؟"
🌠 رمان " رمان دختر شینا
🦋🍀@xx1399
زهراضحی عزیز (دختر شهید حسین جوینده)
یکی از شهدای مدافع حرم گیلان
🔸#جشن_تکلیف خودش را بر سر مزار پدر گرفت🔸
و «کربلایی عبدالحسین شفیع پور» بعد از دیدن این عکس پر از معنا و مفهوم شعر زیر را سرود:
💔حس و حال عجیبی داره این شعر💔
─┅═ঊঈঊঈ═┅─
جشن تکلیفمو بابا کنار شما گرفتم
پای هرقطره خونت،بخدا حیا گرفتم
بعد رفتنت بابایی، غصهها شدن رفیقم
کی میدونه چه شبایی، برا تو عزا گرفتم؟
💠💠💠
نور ایمان تو بافته چادرِ روی سرم رو
هدیهکن به بیبی زینب اشک چشمای ترم رو
من کنار اون قدمهات تا خود خدا رسیدم
یادته باهم میرفتیم، پاپیاده تا حرم رو؟...
💠💠💠
چِقَده جوینده بودی، تا به اربابت رسیدی؟
فدای چشای نازت، چجوری خدا رو دیدی؟
تو شدی معلم عشق، واسه سربازای زینب
وجودت رو هدیه کردی، برا من حیا خریدی
💠💠💠
خیالت راحت بابایی، چادرم عین چشامه
دارمش محکمِ محکم، چون سفارش بابامه
حالا یهخواهشیدارم بسپارم به دست بیبی
بگو به مادر عالم، بیبی این زهرا ضحیمه...
♥️🌿
💥💥پانزده قدم خودسازی برای یاری امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف💥💥
🔻قدم اول:نماز اول وقت
🔸قدم دوم:احترام به پدر مادر
🔹قدم سوم:قراعت دعای عهد
🔻قدم چهارم:صبر در تمام امور
قدم پنجم:وفای به عهد با امام زمان (عج)
🔹قدم ششم قراعت روزانه ی قران همراه با معنی
🔻قدم هشتم:پرداخت روزانه صدقه
🔹قدم نهم:غیبت نکردن
🔻قدم دهم:فرو بردن خشم
🔸قدم یازدهم:ترک حسادت
🔹قدم دوازدهم:کنترل چشم
🔻قدم سیزدهم:ترک دروغ
🔸قدم چهاردهم:داعم الوضو بودن
🔹قدم پانزدهم:محاسبه نفس
#حاج_حسین_یکتا💐