eitaa logo
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
878 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
﷽ این چه سودائے است با خود ڪرده ام در عاشقے از تو گویم لیک، فڪرم جاے دیگر مانده است ارتباط‌مون @Shohada1380 بگـوشیم @Fatemee_315 آن سوی نداشته هایم تکیه‌گاهی‌دارم‌ازجنس‌خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
رو این فیلم و سوال دیشب خوب فکر کنید تا بعد که بگیم باید چه ها کرد 😉🌸
Haj Mahmood Karimi - Abdollaebne Hasan (320).mp3
16.06M
┏━━ ━━┛ اسلام و علی عبدالله بن الحسن،ای گل مجتبی،ای عقیق یمن...💔🖤 (ع)❤️
هر چیزی که تحت کنترل خدا باشه هیچ وقت از کنترل خارج نمیشه😊🦋 @Oshagh_shohadam
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘با این روایت خودت رو محک بزن .. آیاولایت امام زمان (عج) روداری یانه ⁉️ @Oshagh_shohadam
خوشبحال‌اونی‌که ؛ شب‌اول‌قبرش‌امام‌حسین‌بیادبگه : باهاش‌کاری‌نداشته‌باشید! سرسفره‌من‌بزرگ‌شده :) 🏴 💔 @Oshagh_shohadam
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سی_و_یکم به ابراهيم که تا آن موقع نمی شــناختمش گفتم: رف
مسابقات قهرماني باشگاه ها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم جايزه نقدي می گرفت هم به انتخابي کشــور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند: امسال در 74 کيلو کسي حريف ابراهيم نيست. مسابقات شروع شــد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برميداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتی ها را يا ضربه ميکرد يا با امتياز بالا ميبرد به رفقايم گفتم: مطمئن باشــيد، امسال يه کشتيگير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت. حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتشهاي جهان شده بود. قبل از شروع فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي. مربي، آخرين توصيه ها را به ابراهيم گوشــزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. @Oshagh_shohadam
02-Golchin-Madahi-Modafean-Haram-(madahionline.ir) (1).mp3
5.5M
┏━━ ━━┛ این صدای غرش لشکر زینبه،سر ما همه فدای سر زینبه ...💔🖤 ❤️
دوما کسی آیا اونجا بوده که میگن گشت ارشاد شکنجه داده طرف رو؟! از کجا این حرف رو باور میکنید؟ من دفاع از گشت ارشاد نمیکنم قبلا هم بحث گذاشتم که گشت ارشاد باید اصلاح بشه اما وجودش لازمه چون قانون باید رعایت بشه
اول از همه سکته قلبی حتما به خاطر شک و استرس نیست! در مواقعی گرفتگی رگ های قلب در اثر خوراک و کم تحرکی موجب این مشکل میشه اینکه گفتن از ترس سکته کرده طرف میشه بپرسم سند شون چیه؟! ممکنه به خاطر علت دیگه باشه پس نمیشه حرفی در این مورد زد!
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سی_و_دوم مسابقات قهرماني باشگاه ها در سال 1355 بود. مق
من ســريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روی تشک رفت. حريف ابراهيــم هم وارد شــد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيــم جلو رفت و با لبخند به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به عالمت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائی را در بالای سالن بين تماشاگرها به او نشان داد! من هم برگشــتم و نگاه کردم. ديدم پيرزنی تنها، تســبيح به دســت، بالای سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شــد. اما ابراهيم خيلی بد کشــتی را شــروع کرد. همه اش دفاع ميکرد. بيچاره مربی ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائی کرد که صدايــش گرفت. ابراهيم انگار چيزی از فريادهای مربی و حتی داد زدن های من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد! حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلی ترسيده بود اما جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردی مشغول دفاع بود. داور اوليــن اخطــار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيــم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد! وقتي داور دســت حريف را بالا ميبرد ابراهيم خوشــحال بــود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشتيگير يکديگر را بغل کردند. ِ حريف ابراهيم در حالی که از خوشــحالی گريه ميکرد خم شــد و دست ابراهيم را بوســيد! دو کشــتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالای سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتــم: آدم عاقــل، اين چه وضع کشــتي بود؟ بعــد هم از زور عصبانيت با مشــت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخوای کشتی بگيری بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي آرام و با لبخند هميشگی گفت: اينقدر حرص نخور! @Oshagh_shohadam