🕌 نماز
🕌حضرت موسی بن جعفر(ع)
🕌بنابر نقل سید ابن طاووس
🕌در کتاب «جمال الاسبوع»
🕌نماز آن حضرت دو رکعت است که
🕌در هر رکعت «یک مرتبه» سوره «حمد»
🕌و «دوازده مرتبه» سوره «توحید» خوانده میشود
📡https://eitaa.com/OstadJafari
🔥تصویری که زنده شد
🔥از علی بن یقطین نقل شده که هارون الرشید
🔥مردی را طلب کرد که به وسیله او امر موسی بن جعفر(ع) را باطل کند
🔥و در مجلس او را وامانده و خجل کند،
🔥مرد جادوگری را آوردند و چون سفره گستردند
🔥سحری در نان ها اعمال کرد که هر چه آن جناب می خواست نانی بردارد از جلویش می پرید
🔥و هارون از خوشی و خنده به اهتزاز در آمد.
🔥حضرت بدون معطلی سر بلند کرد و به صورت شیری که به پرده ای منقش بود فرمود
🔥ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر
🔥عکس مانند بزرگترین درندگان شد و جادوگر را درید
🔥هارون و یارانش غش کرده افتادند و از هول آن منظره عقل از سرشان پرواز کرد
🔥چون به هوش آمدند هارون به حضرت امرکرد تو را به حقی که من بر تو دارم دستور بده دوباره این صورت آنچه خورد برگرداند
🔥حضرت فرمود اگر عصای موسی ریسمان ها و عصاهای ساحران را که بلعید برگرداند او هم این مرد را برمی گرداند
📡https://eitaa.com/OstadJafari
🥀میانجیگری ناشیانه
🥀میگویند بین اعمش و همسرش کدورتی واقع شد
🥀به یکی از دوستانش گفت میان ما آشتی برقرار کن
🥀و حرفهایی بگو تا از من راضی شود
🥀دوست اعمش به همسر او گفت
🥀ای زن، اعمش مرد بزرگی است از او بیزار نشو
🥀که کوری چشمش
🥀و باریکی ساق پایش
🥀و ضعف زانوهایش
🥀و بوی بد زیر بغلش
🥀و سرخی کف دستش،
🥀چیزی نیست
🥀اعمش گفت خدا تو را خوار و ذلیل کند،
🥀آن قدر از عیبهای من شمردی که همسرم بعضی از آنها را نمیدانست
📡https://eitaa.com/OstadJafari
🍀نماز روز آخر سال قمری
🍀آخرین جمعه سال قمری
📍(آخر ذی الحجه)، روز آخر سال قمرى است
📍لذا مرحوم سیّدبن طاووس نقل کرده است که در این روز،
📍دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت،
📍یک مرتبه سوره حمد
📍و ده مرتبه سوره قل هواللّه
📍و ده مرتبه آیةالکرسى را مى خوانى
📍و پس از نماز مى گویى
🌹اللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ،
🌷خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى
🌹و نَسیتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ،
🌷و من آن را فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى
🌹و دَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ،
🌷و مرا به بازگشت بسویت خواندى پس از دلیرى کردنم بر تو
🌹اللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى،
🌷خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را
🌹و ما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى،
🌷و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آن را از من قبول کن
🌹و لاتَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ
🌷و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار.
🍀وقتى چنین کردى شیطان مى گوید
👈واى بر من! هر چه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم)
👈با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد!
📡https://eitaa.com/OstadJafari
♠️چهارم محرم
♠️سالروز شهادت
♠️آقا علی بن جعفر علیهما السلام
♠️امام زاده قل هواللهی
♠️و روز زیارتی آن حضرت
♠️آستان مقدس امام زاده
♠️پذیرای ارادتمندان حضرتش
♠️جهت شرکت در مراسم سوگواری
♠️و ختم مخصوص به آن حضرت
♠️ساعت مراسم 630 صبح
🕌نماز والدین برای هدایت فرزند
🕌این نماز در کتاب مکارم الاخلاق تحت عنوان نماز پدر برای فرزند وارد شده است
🕌ولی به فرموده آیة الله بهجت، مادران نیز میتوانند برای شفای مرض اولاد خودشان به این نماز ملتزم باشند و بخوانند
🕌چهار رکعت (دو نماز دو رکعتی) به این صورت که
🕌در رکعت اول پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند
🕌رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(بقره ۱۲۸)
🕌در رکعت دوم پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند
🕌رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ(ابراهیم، آیه 41و42)
🕌در رکعت سوم پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند
🕌رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِمامًا(فرقان74)
🕌در رکعت چهارم پس از سورۀ حمد، ۱۰مرتبه این آیه را بخواند
🕌رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحًا تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ(احقاف15)
🕌بعد از سلام نماز ۱۰مرتبه بگوید
🕌رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِمامًا(فرقان74)
🕌آیتالله بهجت رحمهالله به برخی توصیه میکردند که این چهار رکعت را با نیت نماز شب در وقت نماز شب بخوانند(1)
📙(1)بهجتالدعاء، ص٣٨٢
📡https://eitaa.com/OstadJafari
🌹مراسم سالگرد شهادت امام زاده
🌹آقا علی بن جعفر علیهما السلام
🌹(قل هواللهی)
♦️سخنران اول
♦️حاج آقا جعفری ساعت 7
♦️سخنران دوم
♦️حاج آقا عمادالدین رحیمی ساعت 8
♦️سخنران سوم
♦️حاج آقا عمودالدین علی جعفری ساعت 9
🌺آستان مقدس امام زاده علی بن جعفر قل هواللهی
🔥هلاکت دروغگو در حرم
♦️شيخ عباس حاج محمد علي كشوان آل شيخ كليددار و خادم مرقد مبارك حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود
♦️می گوید
♦️سوگند به حضرت اباالفضل، در چشم عربها جايگاهي عجيب دارد
♦️و از مهم ترين سوگندهاست
♦️وقتی بين قبيلهها نزاع درميگيرد و كار به دادگاه ميكشد
♦️و پس از چند سال به نتيجه نميرسند، ميگويند پيش ابوالفضل ببريم
♦️به در آستانه مقدس كه ميرسند،
♦️قبيلهاي كه ناحق است، با شرمندگي ميگويد همين جا بس است،
♦️من ناحقام، شما را به ابوالفضل مرا به حرم نبريد، به صحن ابوالفضل نبريد، ميترسم
♦️شيخ عباس ميگويد يكي از شيوخ عرب هفت پسر و يك دختر داشت و برادري فقير.
♦️برادرزادهاش خواستگار دختر عمو بود،
♦️به عموي توانگرش گفت عموجان، من چيزي براي ازدواج ندارم
♦️عمو كه راضي به اين وصلت نبود، با اين وجود پسر با دختر عمو وصلت كرد،
♦️اما پس از چندي سر به ناسازگاري گذاشت و از عمو علاوه بر زمینی که گرفته بود، زميني ديگر درخواست کرد
♦️عمو گفت اين زمين را براي پسر بزرگم گذاشتهام، به شما كه زمين دادهام
♦️برادرزاده نمك نشناس عمويش را تهديد كرد كه آبرويش را خواهد برد،
♦️عمو كه از ناجنسي برادر زاده و دامادش با خبر نبود، اعتنايي نكرد
♦️مدتي بعد، برادرزاده به عمويش پيغام داد كه دخترش در هنگام ازدواج پاكدامن نبوده است
♦️عمو كه قلبش از غصه آتش گرفته بود، برافروخته شد و گفت بيحيا
♦️اگر دخترم آنگونه بود، چرا همان وقت او را نكشتي؟
♦️تو كه پسر عمويش بودي، غريبه نبودي
♦️در ميان قبايل عرب رسم بر اين است كه در چنين مواقعي زن را ميكشند
♦️و هيچ مرجعي هم به آنها اعتراض نميكند
♦️در پي اين ماجرا، وقتي برادرزاده بدذات بر موضوع اصرار كرد،
♦️پدر دختر قبري كند و افراد قبايل مختلف را فرا خواندند، تا با قول خودشان لكه ننگ را از بين ببرند
♦️شبي كه قرار بود، دختر را بكشند، يكي از افراد قبيله گفت اگر شما اين دختر را بكشيد،
♦️فردا از شما بپرسند چرا و به چه جرمي او را كشتيد؟ چه جوابي داريد؟
♦️پدر دختر گفت خوب، چاره كار چيست؟
♦️مرد گفت شما ايشان را به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام ببريد،
♦️اگر قسم خورد و نترسيد كه، حرفي نيست
♦️اما اگر قسم نخورد، پيداست كه دختر شما پاك است،
♦️چرا ميخواهيد اين بيچاره را بكشيد؟
♦️حاضران قبول كردند،
♦️پسر را همراه با دختر، مادر و خاله نزد كليددار بردند،
♦️پنجاه نفر از افراد قبيله نيز شاهد بودند
♦️كليددار رو به من كرد و گفت حاج عباس، اين پسر بيحيا و دروغگوست،
♦️من نميتوانم اين كار را انجام دهم شما برعهده بگيريد
♦️من به پسر گفتم هنوز وقت باقي است، ميتواني حرفت را پس بگيري و اين مردم پي كارشان بروند و خودت هم بروي
♦️هر چه بخواهي به شما ميدهم
♦️پسر گفت ابدا، ابدا
♦️پرسيدم قسم ميخوري؟
♦️گفت بله، قسم ميخورم
♦️از او خواستم سه قدم به جلو بردارد، رو به ضريح بالاي سر حضرت ابوالفضل عليه السلام بايستد و دو دستش را بلند كند،
♦️همان كلمات را كه من ميگويم، تكرار كند
♦️گفتم بگو، و الله بحق هذا العباس يعني قسم به خدا، به حق اين عباس
♦️پسر گفت و الله، بحق هذا العباس ..
♦️اين را كه گفت، دهانش باز ماند
♦️اما دختر كه قرار بود، كشته شود، با حضرت ابوالفضل حرف ميزد
♦️می گفت ابوفاضل، آقا من اين طورم؟
♦️ابدا، باكش نبود به هيچ لكنت و هراسي، سه بار اين را گفت و به ضريح خيره شد
♦️من ديگر يقين كردم كه حضرت ابوالفضل در مقابل اين دختر ايستاده و او حضرت را به طور آشكار ميبيند
♦️انگار قيامت برپا شده بود،
♦️جنازه پسر مثل چوب خشك روي زمين افتاده بود،
♦️جنازه را برداشتند، تا وقتي جنازه در حرم بود، يك قطره خون از آن بيرون نيامد،
♦️اما تا جنازه را به صحن بردند، خون از دهان و دماغ و گوشش بيرون زد
♦️دختر همچنان با حضرت حرف ميزد و ميگفت
♦️الله، الله، ابوفاضل نعم، نعم، ابوفاضل اين كرامت شماست
♦️برادران دختر او را در آغوش گرفتند و تكريم كردند
♦️و مردم كربلا نيز به ديدن دختر ميآمدند و از او تبرك ميجستند
📡https://eitaa.com/OstadJafari
♠️دعای ندبه این هفته
♠️خبر در گذشت یکی از خدام امام زاده بنام مرحومه خانم فاطمه اسحاقیه
♠️سبب اندوه و تالم گردید
♠️خداوند به بازماندگان آن مرحومه صبر و اجر عنایت بفرماید
♠️دعای ندبه این هفته به یادبود ایشان خواهد بود
♣️هیئت امناء امام زاده علی بن جعفر علیهما السلام
♣️(قل هواللهی)
🍀طلب خیر در سجده
☘️از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه
☘️در سجده آخر نافله صبح، صد و يك مرتبه بگويد الحمدللّه رب العالمين، اللهمّ صلّ على محمد و آله
☘️پس پنجاه مرتبه بگويد استخيراللّه برحمته
☘️پس باز حمد و صلوات را اعاده كند
☘️و پنجاه و يك مرتبه بگويد استخيراللّه برحمته
📡https://eitaa.com/OstadJafari
♦️نداشتن آمادگی برای نماز
🔺یکی از مصادیق سبک شمردن نماز که
🔺در مراتب پایین سبک شمردن نماز به حساب آورده می شود
🔺و در روایات نسبت به آن مذمّت شده این است که
🔺انسان قبل از وقت نماز، آماده نماز نباشد
🔺مثلًا وضوی خود را به تأخیر انداخته باشد
📡https://eitaa.com/OstadJafari
🌹اثر خواندن بسم الله در گوش
🌷یکی از شاگردان شیخ انصاری رضوان الله علیه می گوید
🌷چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشتم
🌷برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و به مجلس افادات شیخ درآمدم
🌷ولی از مطالب و تقریراتش هیچ نمی فهمیدم
🌷خیلی بر این حالت متأثر شدم تا جائی که دست به ختوماتی زدم باز فایده نبخشید
🌷بالاخره به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام متوسل گشتم
🌷شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم حضرت آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم را در گوش من قرائت فرمود
🌷صبح چون در مجلس درس حاضر شدم درس را می فهمیدم
🌷کم کم جلو رفتم،
🌷پس از چند روز به جایی رسیدم که در آن مجلس صحبت می کردم
🌷روزی از پایین منبر درس با شیخ بسیار صحبت می نمودم و اشکال می گرفتم
🌷آن روز پس از پایان درس، خدمت شیخ رسیدم
🌷شیخ آهسته در گوش من فرمود
🌷آن کسی که بسم الله را در گوش تو خوانده است تا و لاالضالین را در گوش من خوانده است
🌷این را گفت و رفت
🌷من از این قضیه بسیار تعجب کردم و فهمیدم که شیخ دارای کرامت است
🌷زیرا تا آن وقت به کسی این مطلب را نگفته بودم
📡https://eitaa.com/OstadJafari
👈اگر امام حسین علیه السلام
👈👈برای مسیحیت بود
👈👈👈مثل حضرت مسیح،
👈👈👈👈او را تحریف می کردند
👈👈👈👈👈و نهضت امام حسین از
👈👈👈👈👈👈زندگی و پویایی می افتاد و میمرد
🌺جبران کردن اشتباه توسّط امام زمان(ع)
🌷می گویند از روستایی کسی خدمت شیخ مفید رسید
🌷و در مورد زنی حامله که فوت کرده و فرزندش زنده است سؤال کرد
🌷سوال این بود که، آیا باید شکم این زن را شکافت و طفل را بیرون آوریم
🌷و یا این که او را با فرزندش دفن کنیم؟
🌷شیخ مفید فرمود با همان بچّه او را دفن کنید
🌷آن مرد برگشت
🌷اما در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید
🌷وقتی به نزدیک مرد رسید گفت
🌷ای مرد، شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید و آنگاه او را دفن کنید
🌷آنها همین کار را کردند
🌷پس از مدّتی خبر آن جریان به جناب شیخ مفید رسید
🌷شیخ فرمود من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر علیه السلام بوده است
🌷حالا که در احکام دینی اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم
🌷لذا به خانه رفت و درب خانه را بست و بیرون نیامد
🌷ناگاه از طرف حضرت ولی عصر علیه السلام نامه ای برای شیخ مفید آمد که بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید
🌷و ما هم شما را همراهی کنیم و مواظب باشیم که اشتباه نکنید
🌷برای همین شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین کرد
📕نجم الثّاقب
🌺امام زمان(ع)در میان عزاداران
🌷روز عاشورایى بود و جمعیت سوگواران از هر سو، به سوى کربلا در حرکت بود
🌷علامه بحرالعلوم (ره) نیز به همراه گروهى از طلاب، به استقبال عزاداران و سینه زنان حرکت کردند
🌷در فاصله نه چندان دورى از کربلا، محلى به نام طویرج هست که دسته سینه زنى آنان و سبک سوگواریشان مشهور بود
🌷هنگامى که علامه و همراهانش به آنان رسیدند،
🌷ناگهان علامه با آن کهولت سن و موقعیت اجتماعى و علمى، لباس خویش را به کنارى انداخت
🌷و در صف سینه زنان، به سینه زدن پرداخت.
🌷علما و طلابی که همراه ایشان جهت استقبال سوگواران و دستههاى عزادارى آمده بودند،
🌷هر چه تلاش کردند تا مانع کار ایشان شوند نه تنها موفق نشدند
🌷بلکه گروهى از آنان، چنان تحت تاثیر او قرار گرفتند که به او پیوستند
🌷و گروهى دیگر نیز براى حفظ او که مبادا بر اثر موج جمعیت زیر دست و پا بیفتد
🌷و دچار ناراحتى و صدمه شود به مراقبت از او پرداختند.
🌷سرانجام مراسم سوگوارى و سینه زنى پایان یافت
🌷و آن سید بزرگوار، لباس خود را پوشیده، به خانه بازگشت.
🌷یکى از خواص، از ایشان پرسید چه شد که به سینه زنان پیوستید؟
🌷ایشان فرمود حقیقت آن است که با رسیدن به دسته سوگواران و سینه زنان،
🌷به ناگاه چشمم به محبوب دلها امام عصر علیه السلام افتاد
🌷و دیدم آقا با سر و پاى برهنه در میان جمعیت با چشمانى پر از اشک به سر و سینه مىزنند
🌷این بود که از خود بی خود شدم
📡https://eitaa.com/OstadJafari
🍎دانشمند متواضع
🍒ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ
🍒ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ
🍒ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ می گذﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮب دستیش ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ
🍒ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
🍒ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ، ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ
🍒ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ
🍒ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ
🍒ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ ﺍﺳﺖ
🍒ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ، ﺧﻨﺪﻩای ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ
🍒ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ
🍒ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
🍒ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ
🍒ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ
🍒ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
🍒ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ می کنیم...
🍒ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ،
🍒ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ به ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ،
🍒ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ، ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟
🍒ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ
🍒ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ می پوشد ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ می کند...
🍒ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ
🍒ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﻡ
🍒ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ...
📡https://eitaa.com/OstadJafari
♦️آن شب بازداشت نشد
🔺علت نگرانیش را جویا شدم گفت برادرش بر اثر یک سوء تفاهم توسط پلیس دستگیر شده
🔺و مسؤولین پاسگاه کلانتری گفته اند که حتما باید ایشان امشب در بازداشت بماند تا فردا تکلیفش مشخص گردد
🔺نگرانی دیگری هم که وجود داشت این بود که چون فردایش جمعه و تعطیل است احتمال زیاد دارد که به کار آنها رسیدگی نشود
🔺و بررسی این وضعیت به شنبه موکول شود
🔺من وقتی نگرانی ایشان را دیدم به ایشان پیشنهاد دادم چون همگی جمع شده ایم خوب است بدون اینکه کسی از میهمانان متوجه شود
🔺توسل به پنج تن آل عبا علیهم السلام از طریق خواندن حدیث شریف کساء داشته باشیم
🔺بعد از این پیشنهاد، همگی شروع به تلاوت این حدیث نورانی کردیم
🔺در حال خواندن بودیم و تقریبا به اواخر آن نزدیک می شدیم و حدیث هنوز بطور کامل به اتمام نرسیده بود که ناگهان تلفن خواهر فرد بازداشت شده زنگ خورد
🔺دیدم که آثار خوشحالی در چهره ایشان نمایان شد
🔺معلوم شد فرج حاصل شده و مشکل برطرف شده و الان عازم جلسه هستند
🔺بعد از اینکه به منزل رسیدند از آنها پرسیدیم جریان چیست؟
🔺شما که گفتید آنها به هیچ وجه راضی به آزاد کردن نمی شدند؟
🔺برادر ایشان گفت بله همین طور بود و خودم هم داشتم کم کم ناامید می شدم و قصد بازگشت داشتم که
🔺ناگهان در آن موقع شب بطور ناگهانی رئیس کلانتری برای سرکشی بطور غیر معمول به پاسگاه آمد که
🔺حتی خود پرسنل آنجا هم تعجب کرده بودند که ایشان در آن وقت شب برای چه به آنجا آمده است؟
🔺وقتی فهمیدم که ایشان رئیس کلانتری است رفتم و با ایشان صحبت کردم و جریان کار برادرم را گفتم،
🔺و خدا را شکر ایشان برادرم را فقط با یک کارت شناسایی آزاد نمودند.
🔺ما هم به ایشان گفتیم که این آزادی بخاطر معجزه حدیث کساء
🔺و نظر لطف پنج تن آل عبا علیهم السلام بوده است که
🔺اهل جلسه متوسل شدیم و برای آزادی و نجات ایشان دعا کردیم
📡https://eitaa.com/OstadJafari
◾️تعطیل است
▪️شنبه 26 شهریور
▪️مصادف
▪️با بیستم صفر
▪️اربعین حسینی
▪️امام زاده قل هواللهی
▪️تعطیل بوده
▪️مراسمی نداریم
🌺نماز امام زمان(ع)
🌷از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزمان علیه السلام توقیع بیرون آمد که
🌷هر کس را به خداوند تعالی حاجتی پیش آید
🌷باید بعد از نیمه شب جمعه غسل کند
🌷و به جایگاه نماز خود برود و دو رکعت نماز بخواند
🌷در رکعت اول وقتی که به آیه إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ رسید صد مرتبه آن را بگوید،
🌷سپس سوره حمد را به پایان ببرد و یک مرتبه توحید بخواند
🌷و ذکر در رکوع و دو سجده را هفت مرتبه تکرار کند
🌷و پس از تمام شدن نماز این دعا را بخواند،
🌷به درستی که حق تعالی هر حاجت او را برآورده میسازد
🌷و دعا این است
🌹اللّٰهُمَّ إِنْ أَطَعْتُكَ فَالْمَحْمَدَةُ لَكَ،
🌹وَ إِنْ عَصَيْتُكَ فَالْحُجَّةُ لَكَ،
🌹مِنْكَ الرَّوْحُ وَ مِنْكَ الْفَرَجُ،
🌹سُبْحانَ مَنْ أَنْعَمَ وَ شَكَرَ،
🌹سُبْحانَ مَنْ قَدَّرَ وَ غَفَرَ
🌹اللّٰهُمَّ إِنْ كُنْتُ عَصَيْتُكَ
🌹فَإِنِّي قَدْ أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْياءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ الْإِيمانُ بِكَ،
🌹لَمْ أَتَّخِذْ لَكَ وَلَداً وَ لَمْ أَدْعُ لَكَ شَرِيكاً
🌹مَنّاً مِنْكَ بِهِ عَلَيَّ لَامَنّاً مِنِّي بِهِ عَلَيْكَ،
🌹وَ قَدْ عَصَيْتُكَ يَا إِلٰهِي عَلَىٰ غَيْرِ وَجْهِ الْمُكابَرَةِ،
🌹وَ لَاالْخُرُوجِ عَنْ عُبُودِيَّتِكَ،
🌹وَلَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِيَّتِكَ،
🌹وَ لٰكِنْ أَطَعْتُ هَوايَ وَ أَزَلَّنِي الشَّيْطانُ،
🌹فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ وَ الْبَيانُ
🌹فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي غَيْرُ ظالِمٍ لِي،
🌹وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي فَإِنَّكَ جَوادٌ كَرِيمٌ
🌷پس از این دعا تا نفس او وفا کند یا کریم، یا کریم را تکرار کند،
🌷و بعد از آن بگوید
🌹يَا آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنْكَ خائِفٌ حَذِرٌ
🌹أَسْأَلُكَ بِأَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ خَوْفُِ كُلِّ شَيْءٍ مِنْكَ،
🌹أَنْ تُصَلِّيَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌹وَ أَنْ تُعطِيَنِي أَماناً لِنَفْسِي وَ أَهْلِي وَ وَلَدِي وَ سائِرِ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ
🌹حَتَّىٰ لَا أَخافَ وَ لَا أَحْذَرَ مِنْ شَيْءٍ أَبَداً
🌹إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ،
🌹وَ حَسْبُنَا اللّٰهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ،
🌹يَا كافِيَ إِبْرَاهِيمَ نُمْرُودَ،
🌹وَ يَا كافِيَ مُوسىٰ فِرْعَوْنَ،
🌹أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌹وَ أَنْ تَكْفِيَنِي شَرَّ فُلانِ ابْنِ فُلان
🌷به جاى فلان بن فلان نام شخصی را که از شرّ او میترسد و نام پدرش را بگوید
🌷و از خدا بخواهد که زیان او را دفع و وی را از او باز دارد،
🌷به درستی که حق تعالی گزند او را باز خواهد داشت ان شاءالله تعالی
🌷و پس از آن به سجده رود و حاجت خود را بخواهد و به سوی حقتعالی زاری کند
📡https://eitaa.com/OstadJafari
◾️تعطیل است
▪️شنبه 26 شهریور
▪️مصادف
▪️با بیستم صفر
▪️اربعین حسینی
▪️امام زاده قل هواللهی
▪️تعطیل بوده
▪️مراسمی نداریم
♦️زینب کذابه
🔺در دوران حکومت مامون، زنی به نام زینب
🔺مدّعی بود که از ذرّیه حضرت فاطمه زهراء علیها السلام می باشد
🔺و با این روش از مؤمنین پول می گرفت
🔺و مایحتاج زندگی خود را تأمین می کرد
🔺و بر دیگران فخر و مباهات می ورزید.
🔺وقتی حضرت علی بن موسی الرّضا علیهما السلام این خبر را شنید، آن زن را احضار نمود
🔺و سپس تکذیبش کرد و فرمود
🔺این زن، دروغ گو و سفیه است،
🔺زینب در کمال وقاحت به امام علیه السلام گفت
🔺همان طور که تو اصل و نسب مرا تکذیب و ردّ می نمائی،
🔺من نیز سیادت و نسب تو را تکذیب می کنم.
🔺حضرت رضا علیه السلام به ناچار، جریان را برای مأمون بازگو نمود
🔺و چون زینب کذّابه را نزد خلیفه آوردند،
🔺حضرت فرمود این زن دروغ می گوید
🔺و او از نسل حضرت علی و فاطمه زهراء نمی باشد.
🔺بعد از آن، اظهار نمود
🔺چنانچه او راست و حقّ می گوید، او را نزد درّندگان بیندازید، تا حقیقت امر بر همگان روشن شود
🔺چون درّندگان به نسل زهراء گزندی نمی رسانند.
🔺هنگامی که زینب چنین مطلبی را شنید، گفت
🔺اوّل خودت نزد درّندگان برو، اگر حقّ با تو بود سالم بیرون می آئی.
🔺حضرت بدون آن که سخنی بگوید برخاست و به سمت محلّی که درّندگان در آنجا جمع آوری شده و نگه داری می شدند، حرکت نمود.
🔺مامون به حضرت گفت
🔺یابن رسول اللّه کجا می روی؟
🔺امام علیه السلام فرمود
🔺سوگند به خدا، باید نزد درّندگان بروم تا حقیقت امر ثابت گردد
🔺پس هنگامی که حضرت وارد آن محلّ شد و نزدیک درّندگان رسید،
🔺تمامی آن حیوانات متواضعانه روی دُم های خود نشستند
🔺و حضرت کنار یکایک آن ها آمد و دستی بر سرشان کشید و آن ها را نوازش نمود
🔺و سپس با سلامتی خارج گردید.
🔺آن گاه به خلیفه فرمود
🔺اکنون این زنِ دروغ گو را نزد آن ها بفرست تا دروغ او برای عموم روشن گردد.
🔺و چون مامون از آن زن خواست تا به سمت درّندگان برود
🔺زن با التماس از رفتن به آن محلّ خودداری می کرد،
🔺تا آن که خلیفه دستور داد تا او را به اجبار وارد آن محلّ کرده و رهایش نمایند.
🔺با ورود زینب به داخل آن محلّ، درّندگان از هر طرف حمله کرده و او را دریدند
🔺و بدون آن که خونی بر زمین ریخته شود، نابودش کردند و به عنوان زینب کذّابه معروف گردید
📡بحارالا نوار، ج 49، ص 61