♨ همه ممکن است کم فروش باشند
🚩در قرآن مجید به طور صریح به کم فروشی اشاره شده و به شدت مورد مذمّت واقع شده است و بالاتر از آن قرآن کریم کم فروشی را موجب ویران شدن شهر مدین و نزول عذاب بر قوم آن معرفی کرده است
🚩در سوره ی مطففین آمده است که
👈 1. واى بر كم فروشان
👈 2. آنان كه وقتى براى خود پيمانه مىكنند، حق خود را بطور كامل مىگيرند
👈 3. امّا هنگامى كه مىخواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مىگذارند
👈 4. آيا آنها گمان نمىكنند كه برانگيخته مىشوند
👈 5. در روزى بزرگ
👈 6. روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مىايستند
🚩تطفیف در لغت به معنای اندک و کم است و مطفّف به کسی اطلاق می شود که از چیزی بکاهد و آن را از حد واقعی آن کم تر بفروشد.
🚩از اینکه قرآن میفرماید
«وَیْلٌ» میفهمیم که کم فروشی گناه کبیره است.
🚩قرآن کریم در ادامه می فرماید إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ»
🚩جاهایی که قرآن کلمه ی ناس را بکار برده، یعنی از حقوق انسانی است نه از حقوق اسلامی. پس نباید به هیچ انسانی کم فروشی کرد
🚩خداوند در آیه ی دوم بیان میدارد که مطففين حق را براى خود رعايت مى كنند، ولى براى ديگران رعايت نمى كنند.
🚩و به عبارتى ديگر حق را براى ديگران آنطور كه براى خود رعايت مى كنند رعايت نمى نمايند، و اين خود باعث تباهى اجتماع انسانى است كه اساس آن بر تعادل و حقوق متقابل است، و اگر اين تعادل از بين برود و فاسد شود همه چيز فاسد مى شود.
🚩خداوند در ادامه ی سوره ، کم فروشان را با ضمیر "آنها" خطاب قرار می دهد که بفهماند کم فروشان از رحمت خدا به دور هستند.
🚩🚩 گستره ی کم فروشی
👈 در هر کاری کم فروشی وجود دارد.
👈 هر کس از نمازش کم بگذارد شامل این آیه میشود.
👈 معلمی که کم درس میدهد،
👈 کارگری که سر هم بندی میکند، نانوایی که برای مردم نان خوب نمی پزد،
👈 دوستی که علی رغم توانایی اش، دوستش را چندان کمک نمی کند،
👈 کارمندی که سر کارش مسئولیت پذیری و دلسوزی لازم را ندارد و غیره همگی شامل کم فروشان می شوند
👈 مسئولینی که شب و روز کار نمی کنند و از توانائیشان برای خدمت به مردم استقاده نمی کنند یعنی حقوق های زیاد بازده کم
🚩🚩 وای بر کم فروشان
📍ماموریت به وسواس خناس
📍این ماموریت تا قیامت بر عهده اوست
🍁شیطان به معنای موجود سرکش و متمرد است و به هر موجود موذی، منحرف کننده، طاغی و سرکش خطاب می شود
🍁اما ابلیس نام آن شیطان بزرگی است که بر آدم سجده نکرد و هم اکنون با لشکر و جنود خود در کمین تمام آدمیان است/نمونه، ج1،ص191
🍁 ابلیس، دارای اعوان و فرزندان و جنودی از اجنه است که با کمک آنان جهانیان را می فریبد.
🍁 قرآن به جنود و فرزندان شیطان اشاره می کند و می فرماید
آیا ابلیس و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب می کنید در حالی که دشمن من هستند/کهف50
🍁 و می فرماید ابلیس و همکارانش شما را می بینند و شما آنها را نمی بینید اعراف/27
🍁 امام صادق (ع) فرمود هنگامی که آیه کسانی که وقتی کار بدی انجام دهند
یا به خویشتن ستم کنند
خدا را به یاد می آورند و برای گناهانشان استغفار می کنند
نازل شد،
🍁 ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. آنها آمدند و گفتند ای آقای ما چه شده است که ما را فرا خواندی؟
🍁 گفت این آیه نازل شده است چه کسی می تواند با آن مقابله کند؟
🍁 وسواس خناس یکی از شیاطین گفت من آن ها را با وعده ها و آرزوها سرگرم می کنم تا آلوده گناه شوند
و هنگامی که گناه کردند توبه را از یادشان می برم
🍁 ابلیس گفت تو می توانی از عهده این کار برآیی و این ماموریت را تا روز قیامت به او سپرد/ وسائل الشیعه، ج 16، ص67
♨♨♨♨♨
🔥 سگی هار و گرگی درنده بنام وهابی(1)
♨ تفکر وهابی احساسات و عواطف انسانی را نابود می کند
💥 با چماق ضربه اي به سرم زدند كه بیهوش روي زمين افتادم
💥همسرم گفت وقتي بيهوش افتاده بودي چاقو آوردند سرت را ببرند اما چاقو کُند بود و نشد
💧سلمان حدادی، وهابی تازه شیعه شده است او مي گويد من متولد سال1361در سنندج هستم. پدرم متولد 1314 است و تا سال 1354 جزء ارتش شاه بود
💧پدرم جذب وهابیت شد و مادرم که متولد سوریه و شیعهزاده است، نام مرا سلمان میگذارد، من نام سلمان را دوست نداشتم
💧 اما مادرم میگفت پسرم سلمان یار حضرت علی(ع)بوده است من ابتداء به زاهدان و بعد برای یک دوره آموزشی4 ماهه به پاکستان رفتم و در آنجا نحوه ورود به وهابیت را فرا گرفتم و بعد به کرمانشاه رفتم و با یک پسر شیعه که بسیار مؤدب بود دوست شدم
💧 4سال با هم رفیق بودیم، در ماههای آخر گفتم مهدیجان یا تو سنی شو یا من شیعه میشوم در این رابطه 50 تا کتاب به او دادم همه را خواند اما فایدهای نداشت
💧 به او گفتم حالا تو دینت را به من معرفی کن، گفت یک شب به هیئت ما بیا قول داده بودم بروم اما از شب اول محرم عقب میانداختم و امروز و فردا میکردم،
💧 به خاطر قولم شب عاشورا رفتم اما سینه نزدم فقط استغفار میکردم که چرا آمده ام اینجا سید بزرگواری روی منبر بود و می گفت کدام از شما حاضر است به خاطر عقیدهاش جان و خانواده را بدهد و اسارت هم تحمل کند،
💧 من با خودم گفتم من جان میدهم اما حاضر نیستم مادرم یک سیلی هم بخورد
سید بزرگوار گفت اما امام حسین (ع) همه چیز خود را داد،
💧 آن شب به خاطر مظلومیت امام حسین (ع) خیلی گریه کردم و همین گریه کار خودش را کرد، انَّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
حسين چراغ هدايت و كشتي نجات است
💧 نور حسين راه را برايم روشن و كشتي حسين مرا از غرق شدن در درياي ضلالت و
گمراهي نجات داد
💧 آن شب دلم از وهابیت و هر چه غیر شیعه بود سرد شد، من به دنبال یک گمشده بودم و آن را در شخصیت سیدالشهداء (ع) یافتم
بعد از آن جلسه در مورد تمام مذاهب حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، شیعه علی اللّهی یک امامی، زیدیهای 4 امامی و اسماعیلیهای 6 امامی شروع به مطالعه کردم و در مورد هر مذهبی هم، با بزرگان آنها صحبت میکردم
💧 بعد، با احتیاط شروع به مطالعه شیعه دوازده امامی یا شیعه حقه جعفری کرده و یک جلد از بحارالانوار و یک جلد از مستدرک الوسائل را خواندم و سپس به قم، دفتر یکی از مراجع رفتم و با رئیس دفتر صحبت کردم و 10 سؤال پرسیدم و ایشان کامل جواب داد و گفت همه این سؤالات در روایات ما است و قرآن میگوید از کسی پیروی کن که عالمتر است
💧و بعد کتاب المراجعات، شبهای پیشاور و الغدیر را به ما معرفی کرد المراجعات که کتاب گفتگوي مؤدبانه یک شیعه و یک سنی است، بیشترین تأثیر را روی من گذاشت و خیلی مستند حرف میزند و من فهمیدم شیعه حق است اما باور کردنش سخت بود،
💧6 ماه با خودم کلنجار رفتم و بعد به این نتیجه رسیدم که دنیا70 یا 80 سال است و
آخرش مرگ است، آیا در آن دنیا میتوانم سرم را بلند کنم؟ پس از آن کتابی نوشتم به نام آیا شیعه حق است؟ و در آن دلایلی برای حقانيت شيعه براي دوستانم آوردم اما به آنها گفتم این را به کسی ندهید، اما آنها کتاب را به پدرم دادند
💧یک روز پدرم کتاب را به من نشان داد و گفت سلمان این را دیدی؟ بعد گفت سلمان شیعه شدی؟ گفتم اگر خدا قبول کند،
💧پدرم گفت گولت زدهاند بعد گفت بیا برویم و هر چه قرآن گفت قبول است ما مناظره کردیم و پدرم محکوم شد اما نه تنها از وهابيت دست برنداشت بلكه بردشمني خودش افزود
💧 در مدت 6 ماه با 18نفر از بزرگان وهابیت مناظره کردم و به لطف اهلبیت همه مسلمان شدند من یک سال بود که ازدواج کرده بودم و همسرم باردار بود،
👈 ادامه دارد...👈
🚨👈 فضای مجازی (37)
💢 تلگرام فضایی برای
💢 آموزش عملیات تروریستی
💢 جنگ اقتصادی و فشار بر مردم
💢 فعالیت شستشوی مغزی
💢 اجتماعات غیرقانونی
💥 هر جا سخن از ترور است تلگرام است
💥 انبار شایعه، مرکز فساد، اتوبان سرقت اطلاعات و جاسوسی، کانال ارتباطی اغتشاش گران، تسلیحات جنگ اقتصادی و این آخری هم مامن تروریست ها برای هماهنگی در انجام جنایتهایی چون آنچه پیشتر در مجلس شاهدش بودیم و اخیرا در اهواز!
💥 به آن دوستان که اعتقاد دارند نباید تلگرام را رها کرد و سنگرها را نباید خالی کرد بگویید بستر ارتباطی تروریست های اهواز تلگرام بود مثل حمله تروریستی قبلی در مجلس و حرم امام
💥 بهشان بگویید شما هم مقصرید و باید پاسخگو باشید
💥 بهشان بگویید آیا دستاوردی در حد و اندازه فجایع تروریستی و یا سایر فجایع دیگر از جمله برجام، فتنه دی ماه که مقدمه همین اقدام تروریستی اخیر بود و... در تلگرام داشته اید که اینگونه از آن حمایت می کنید؟
💥 شاید بگویند که ما هم نباشیم آنها با فیلترشکن از این پیام رسان استفاده خواهند کرد بله شاید، ولی وقتی شما نباشید مردم عادی برایشان دیگر این فضا جذابیتی نخواهد داشت
💥 دیگر کانال های رنگارنگی در کار نخواهد بود
💥 دیگر میلیاردها دلار درآمد کانال های معاند و خود تلگرام وجود نخواهد داشت،
💥 تلگراف فقط بستر ارتباطی تروریست ها نیست به تصاویر دو تروریست به درک واصل شده نگاهی بیاندازید هر دو جوان بودند ضمنا با توجه به نوع عملیات معلوم است نیروهای آموزش دیده و زبده ای نبودند بلکه دو جوان جاهل که در همین تلگرام فریب خورده در تور ضدانقلاب گیر افتادند و پس از شستشوی مغزی در همین تلگرام و گذراندن یک دوره کوتاه نظامی و دیدن آموزش های تصویری که در بستر همین تلگرام ارائه شده بود آمدند و دست به عملیات بدون بازگشت و کور زدند
💥 آری تلگرام بستر ایجاد فتنه ها و شبهه ها برای به انحراف کشیدن و شستشوی مغزی جوان های ماست
💥 به آن عزیزان فعال در پیام رسان های خارجی بگویید شاید دستاوردهایی داشتند ولی در مقابل خسارات بجا مانده تنها تقریبا هیچ درو کردند بلکه محصول آفت زده درو کردند
💥💢💥💢💥💢💥
🔥 سگی هار و گرگی درنده بنام وهابی(2)
♨ تفکر وهابی احساسات و عواطف انسانی را نابود می کند
💥 همسرم بخاطر لگدی که خورد بچه اش سقط شد
💥 بیش از 3 ماه کارتن خوابی کردیم قصد فروش کلیهام را داشتم
💥 وقتی شیعه هستی احساس میکنی صاحبی داری
💧 پدرم میگفت تو حق نداري اسمی از شیعه بیاري و تبلیغ کني، از اینجا برو و هر چه هم میخواهی به تو میدهیم وقتی قبول نکردم، فشارها زیاد شدبعد حساب بانکی مرا خالی کردند و اتومبیل زانتیای مرا هم گرفتند اگر مراسم عزاداری یا سخنرانی از تلویزیون پخش میشد توهين شروع میشد فشارها زیاد شده بود،
💧 به خانمم گفتم من میخواهم به ارومیه بروم، خانمم طلاهایش را به من داد تا بتوانیم در آنجا منزلی رهن کنیم وقتی از خانه بیرون رفتیم پدرم با چند نفر از دوستانش با چماق و چاقو سر راهمان ایستاده بودند، گفتم شما هم مثل اجدادتون سر راه میگیرید؟ و بعد با چماق ضربه اي به سرم زدند كه من بیهوش روي زمين افتادم
💧 خانمم میگفت وقتي بيهوش افتاده بودي چاقو آوردند سرت را ببرند اما چاقو کُند بود و نشد بعد یکی از رگهای دستم را ميزنند که هنوز هم آن رگ قطع است و این لکنتزبانی هم که دارم به خاطر آن ضربه است که به سرم زدندوقتی كه من روی زمین افتاده بودم خانمم وسط میآید که بخاطر لگدی که میخو رد بچه اش سقط میشود، من که بیهوش بودم کتک خوردن همسرم را ندیدم، اما با یاد امام علي، آن کسی که کتک خوردن همسرش را دید آرام میشدم
💧 به هوش که آمدم به ارومیه نزد پسر عمهام رفتم، او گفت اگر هزار تا قتل کرده بودی برایت قدمی برمیداشتم اما چون شیعه شدی نمیتوانم کاری انجام دهم انگشتر و ساعتم را فروختم و با زن بیمارم برای کار به تهران رفتم شبها در ترمینال جنوب و راهآهن روی کارتن میخوابیدیم
💧 خانمم گفت بریم قم آنجا سرپناه و حرمی است به جمکران رفتیم و 45 روز در جمکران بودیم و هر روز از غذای نذری هیئتها میخوردیم و به آقا امام زمان (ع) متوسل شدم یک روز در جمکران یک موتوری آمد و گفت شما مدت زیادی است که اینجا هستید، جایی برای خوابیدن دارید؟ من چیزی نگفتم اما طرف، خودش متوجه شد رفت و با پول برگشت، 👈👈
💧 گفتم پول را نمیگیرم گفت بگیر، هنوز آن قدر بیغیرت نشدیم كه توي تازه شيعه شده را رهاكنيم پول را گرفتم اما بعدها هر چه بین خادمان جمکران گشتم او را ندیدم (يابن الحسن آقا) بعد از حدود 80 روز، حمام رفتم و موی سر و صورتم را اصلاح کردم و به حرم حضرت معصومه (س) رفتيم و چند روزي آنجا ماندیم
💧 خادم خوش سیمایی در حرم بود به او گفتم من گدا نیستم پول هم نمیخواهم ما شیعه شدیم نمیدانیم چه کار کنیم؟ گفت به دفتر مراجع بروید و اگر میخواهید قم بمانید ما هر کاری بشود برای شما انجام میدهیم گفتم من برای خودم شیعه شدم نه برای دیگری و میخواهم به ارومیه برگردم
💧 بعد به تهران آمدیم اما یک دفعه به ذهنمان رسید به مشهد برویم و با زیارت، زندگی جدیدي را شروع کنیم در هیچ زیارتی نداریم که بالای سر حضرت بنشینید اما در زیارت امام رضا داریم این یعنی هر چه میخواهد دل تنگت بگو بعد از بیش از 3 ماه کارتن خوابی رفتم بالای سرآقا نشستم و همه چیز را گفتم
💧 فردی پیدا شد و یک خانه 20 متری به ما اجاره داد و ما را راهنمایی کردند که به دفتر امام جمعه برویم من قصد فروش کلیهام را داشتم، سید بزرگواری آمد و وضعیت ما را دید گفت شما بروید و خانهای ببینید، ما در آپارتمانی ساکن شدیم یک روز همسرم گفت سلمان من چیزی نمیخواهم فقط طلبه شو تا بتوانی بهتر جواب وهابیها را بدهی، من هم در حوزه علميه ثبت نام کردم
💧 یک روز دکتر به همسرم گفت شما بخاطر ضربه خوردن دیگر نمیتوانید بچه دار شوید، من به حضرت امام رضا (ع) گفتم من یک بچه و یک زيارت کربلا میخواهم کربلا که یک ماه نشده بود مشرف شدیم و بعد از مدتی همسرم باردار شد دکتر که متوجه شد گفت این خانم هم خودش و هم بچه را میکشد، همین الان بچه را سقط کنید، میخواستیم این کار را انجام دهیم که دوستم گفت نذر کنید که آن را محسن یا فاطمه نام بگذارید
💧 15روز به وضع حمل مانده بود که همسرم سونوگرافی 3 بعدی انجام داد و گفتند بچه 700 گرم است، مرده بدنیا میآید و باید سزارین شود، آن شب تا صبح نخوابیدم، همسرم عصبی شده بود صبح همسرم گفت دیشب خواب دیدم خانمی آمد دست دور گردنم انداخت و فرمود دخترم مرا میشناسی؟ من فاطمه دختر پیامبر هستم، ایشان برایم روضه امام حسین (ع) خواند و با هم گریه کردیم، گفت دخترم آن بچه برای ما است و شما ناراحت نباشید روی صورت و دستانش قرآن نوشته بود و چادرش خاکی بود
💧 بعد از10 روز فرزندم که بیش از دو کیلو وزن داشت به دنیا آمد و نامش را فاطمه گذاشتیم
سلمان در پاسخ به سؤالی از احساس خود در مورد شیعه بودنش گفت وقتی شیعه هستی حتی اگر روی کارتن هم بخوابی باز احساس میکنی کسی با تو است صاحبی داری که میتوانی به او تکیه کنی و همیشه با تو است