eitaa logo
عیون .
537 دنبال‌کننده
209 عکس
23 ویدیو
1 فایل
چشم‌ها ، بیشتر از حَنجره‌‌ها می‌فهمند . - 17 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 2‌0‌2‌3‌ . - همه‌ی مکتوباتِ عُیون ، تراوشاتِ "دل" است . اینجا ، فقط من می‌نویسم و او می‌خواند . - زنده به آغوش‌های کوتاه .
مشاهده در ایتا
دانلود
همانطور که به میزِ بزرگِ چوبیِ پشت سرم تکیه داده بودم با صدایی بلند خنده‌ای سر دادم و پس از گذشتِ چند ثانیه، گفتم: شوخیت‌ گرفته پسر؟ تو صاحبِ ثروتی هستی که حتی اگر تا آخر عمر یه لیوان جا به جا نکنی، بازم بریز و به پاشِ هر شبت رو داری، اونوقت بعد از اینهمه سال تلاش، هیچی باب میلت نیست؟ مسخره‌ست، خیلی مسخره‌ست.
نگاهِ بی‌حس و خونسردَش‌ را به چهره‌ی‌ متعجبم انداخت و ادامه داد: تو چی میفهمی از من؟ من، حاضرم تو اوجِ نامیزونی‌ و درموندگی‌ کفِ انقلاب سیگارِ بهمن بکشم‌، شبای زمستونی برم توچال‌ تو اوجِ سوز و سرما لبو‌ی‌ داغ بخورم، ترکِ موتور از شرق تا غربو‌ تو گرما و سرما و اوجِ آلودگیِ هوا برم و بیام، ولی.. ولی اونی که می‌خوام باشه. د‌ آخه تو چی می‌دونی از این دوست‌داشتنِ کوفتی ؟
عزیزِ دورِ نزدیکِ من؛ چگونه آرزویت‌ کنم که برآورده‌ شوی؟
اینکه «اصلا» بلد نیستم قهر کنم واقعا جالبه.🚮
سراغِ دِی رو گرفته بودین ؟
جمعه که می‌شد، هر چند ساعت یک‌بار لا به لای تمام شلوغی‌ها‌، پردۀ دنیا را می‌کشید و به سراغم می‌آمد که از احوالِ متفاوتِ آدینه‌هایم‌ باخبر شود. لبخندِ نمکی‌اش‌ را به نمایش می‌گذاشت و می‌گفت: می‌دونی که جمعه‌ها دل‌نگرونم‌. باید ساعت به ساعت حالتو بپرسم ماهی خانوم. چشمانِ به ذوق نشسته‌ام را که می‌دید، خیالش‌ راحت میشد و باز هم پردۀ دنیا را کنار می‌زد و به شلوغی‌ها نویدِ آمدنش‌ را می‌داد. مراقبه‌هایم را از او یاد گرفتم. از اویی که در میانِ ازدحام و جار و جنجالِ این ایام، هنوز هم مهربان بود.
نیاز است کمی دستِ خود را بگیرم، زانوی غم را از آغوشش‌ بیرون بکشم‌ و خودم او را در بغل بفشارم.