The Only - SASHA SLOAN.mp3
8.75M
برای روزهایِ پُر از سکوت و آسمانِ پُر ابر و
زمینِ باران دیده و.. آرامش.
*
پرسید اگه یه روزی از لا به لایِ روزای معمولیِ زندگی گمم کرد ، کجای این جهانِ سراسر رنج پیدا میشم ؟ گفتم اگه توی این شهرِ شلوغ ، گمشدهت من بودم ، توی عمقِ کلماتِ حک شده روی کاغذای کاهیِ قدیمیم پیدا میشم .
یه نگاه به ساعتِ چوبیِ توی دستش انداخت . مثلِ همیشه وقتِ بیوقتی رسیده بود و باید میرفت . همیشه تیک تاکِ ساعت زود میگذشت و وقت تنگ بود .
آخر سرم که وقت ، تنگ بود و دل ، تنگ بود و هوای موندن نبود ؛ نپرسیدم اونو کجای این جهانِ سراسر رنجِ بیگنج میشه جُستش ؟
[ سی و سیُ یکِ آبان ماهِ چهارصد و دو * ]
بمونه اینجا، از یه تجربهی مفیدِ دلنشین.
از چشمهایِ نیمه درخشانش، غمی امیدوارِ مایوس میچکید. خواستم آغوشِ امن را برایش باز کنم، سنگینیِ فاصلهی دوست نداشتنی را بر دوشم افزود و.. خمیده و خمیدهتر*
از فاصلهای دورِ نه چندان درازِ پُر تناقض، آغوش گشودم، غمِ دیرینهاش را دو نیم کردم و نیمی را بر دوش کشیدم و حالا وقتِ ادامه دادن فرا رسیده بود !