eitaa logo
عیون .
535 دنبال‌کننده
209 عکس
23 ویدیو
1 فایل
چشم‌ها ، بیشتر از حَنجره‌‌ها می‌فهمند . - 17 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 2‌0‌2‌3‌ . - همه‌ی مکتوباتِ عُیون ، تراوشاتِ "دل" است . اینجا ، فقط من می‌نویسم و او می‌خواند . - زنده به آغوش‌های کوتاه .
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم برای کشیدنِ نقاشی‌های عجیب و غریب و شعر گفتن‌های دست و پا شکسته، عمیقاً تنگ شده.
4_5949360390289757091.mp3
8.64M
ناجِۀ نهفته ؟
سالِ ۸۵ کودکی‌ ۱ ساله‌ام‌ که انتظارِ شیرِ مادری مهربان را می‌کشد و بی‌صبرانه دست و پا میزند، گاه گریه می‌کند و صدایِ بلندش کل خانه را پر می‌کند و اهلِ خانه را کلافه، و گاه به خوابی عمیق فرو می‌رود که هیچ صدایی خواب و خیالِ آرامَش را بر هم نمی‌زند.
قدری بعد از خوابی عجیب می‌پرم. اواسطِ ۸۹، من ۵ ساله‌ای‌ شیرین زبان هستم که موهایِ روشنش را با کِش‌های رنگی خرگوشی بسته، پیراهنِ سفیدِ مورد علاقه‌اش‌ را به تن کرده و پشتِ ویترینِ خاک گرفتۀ مغازه‌ای کوچک، در انتظارِ خریدِ عروسکی مو طلایی، با دامنی صورتی و پُر‌چین، پا بر زمین می‌کوبد و نق می‌زند.
سالِ ۹۳ از خواب می‌پرم‌. هوا بارانی‌ست و بادِ سرد می‌وزد و من کاپشنی‌ صورتی با گل‌های زردِ کوچکی‌ که بر تن دارم و مقنعه‌ای‌ سفید رنگ بر سرم، جلوی دربِ مدرسه در انتظارِ مادر ایستاده‌ام و عابران را در سکوت تماشا می‌کنم.
از خواب می‌پرم.‌ احتمالا سالِ ۹۷ باشد و من تازه نوجوانِ آرامِ پر شوری شده‌ام که سرِ کلاس‌های حوصله سر برِ علوم چُرت می‌زند و در ثانیه‌ها و دقایقِ کش آمده به انتظارِ کلاسِ انشاء و ادبیات پایش‌ را تند و تند تکان‌ می‌دهد. زیر زیرکی کتابِ کفِ خیابان را ورق می‌زند و حوادثِ غمگین و هیجان‌انگیزش‌ را پا به پای شخصیت‌ها پشتِ سر می‌گذارد.
از خواب می‌پرم‌. اکنون است؛ اکنون که ۱۸ ساله‌ام‌. دقیق نمی‌دانم چند روز از نخستین روزِ زندگی‌ام گذشته اما تمامیِ سال‌ها، طومارِ طولانیِ انتظار را به دنبالِ خود کشانده‌ام‌. انگار که از نخست چاشنیِ انتظار را با گِلِمان‌ سرشته‌ باشند. یک جورِ جدایی ناپذیر! هنوز هم در انتظار نشسته‌ام، این‌بار برای تمامِ ایامی که در خیال زیسته‌ام.
Gibran Alcocer - Idea 10 (128).mp3
5.92M
و صدایِ سکوت ؛
هدایت شده از تنها؛
از لحاظ روحی وروانی نیاز دارم یکی چهار تا جعبه پیتزا و نوشابه بگیره بیاد باهم فیلم ببینیم و تا صبح به شخصیت منفی داستان فحش بدیم‌‌.