eitaa logo
عیون .
535 دنبال‌کننده
209 عکس
23 ویدیو
1 فایل
چشم‌ها ، بیشتر از حَنجره‌‌ها می‌فهمند . - 17 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 2‌0‌2‌3‌ . - همه‌ی مکتوباتِ عُیون ، تراوشاتِ "دل" است . اینجا ، فقط من می‌نویسم و او می‌خواند . - زنده به آغوش‌های کوتاه .
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزِ ماندگارِ من؛ لطفاً برای این دل بمان که فقط تو مانده‌ای و تو، حتی منی هم نمانده که تسکین باشد.
پرسید: «اگه یه روز از خواب بلند شدی و دیدی عطرش از رویِ پیرهنت رفته چی؟» به یک‌باره قلم خزان شد و خشکید. با خود گفتم وقتی قلمِ همیشه سبز در برابرِ غمش این چنین خشکیده، دلِ همیشه تنگ من که با حضورِ او پرورش یافته، چه خواهد شد؟ اکنون ساعتی‌ست‌ از پرسشِ این سوالِ صعب گذشته و من همچنان در گوشه‌ای از این اتاقِ کم‌نور با فکرِ پر کشیدنِ یک عطر، چونان‌ به غم نشسته‌ام که انگار عالم بر سرم آوار گشته و توانی برای راست کردنِ قامت نیست. چیست این انسانِ ضعیف؟ خدا می‌داند؛ من فقط می‌دانم هر روزی که می‌گذرد، می‌خواهم این عطر تا ابدی که من هم نیستم روی پیراهنم بماند.
سرِ صبح برایش قهوه ریختم و در مقابلش نشستم. او جرعه جرعه از فنجان «قهوه» نوشید و من «چشم‌هایش» را.
گلدان‌های کوچک و بزرگِ پشتِ پنجره که پر از پیچک‌های سبزِ باطراوت بودند را با همان آرامشِ همیشگی آب می‌دادم و برگ‌ها را نوازش می‌کردم. شیشه‌های دارچین، گل محمدی و بهارنارنجی‌ که برای درهایشان‌ تورِ سفید دوخته بودم را کنارِ هم جفت کرد و درِ کابینت را بست؛ به پیشخوانِ مرمریِ آشپزخانه تکیه کرد و مرا در سکوت نگاه می‌کرد. با خنده‌ای کوتاه پرسیدم: حالا چرا اینجوری نگام می‌کنی؟ دستمالِ چهارخانه را از کنار گلدان برداشتم و به سمتِ او برگشتم که بی‌صدا خندید و گفت: پشتِ سرت‌ـم‌ چشم داری. لحظه‌ای مکث کرد و ادامه داد: ماهی خانوم؟ عشق رو چی تفسیر می‌کنی؟ نگاهش کردم و به دنبالِ تفسیرِ عجیب و غریبی هم نگشتم که بی‌نقص و منحصر به فرد باشد، فقط قدری تماشا کردم و گفتم: شیرین‌ترین‌ از پا در اومدن. اگر اینکه انتخاب کنی یک نفر به جای تمام عالم تو رو از پا در بیاره و همچنان تناقضِ «شیرینیِ شکست» زیرِ زبونت باشه، عشق نیست؟ پس.. چیه؟
من خیلی آدمِ [ حتی اگه نتونستم حالتو خوب کنم بیا با هم غصه بخوریم ] ای هستم.
عزیزِ ماندگارِ من؛ خستگیِ عظیمِ چند روزه‌ات را اگر که می‌فروشی، من گران خریدارم.
از بَهـ [او] ـمن‌.
4_5850515622097588629.mp3
9.69M
فقط کافیه به چشام نگاه کنی ؛
با من از جزئیاتِ بینمان‌ حرف بزن، کُلیات را که همه می‌بینند و می‌خوانند.