eitaa logo
عیون .
537 دنبال‌کننده
209 عکس
23 ویدیو
1 فایل
چشم‌ها ، بیشتر از حَنجره‌‌ها می‌فهمند . - 17 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 2‌0‌2‌3‌ . - همه‌ی مکتوباتِ عُیون ، تراوشاتِ "دل" است . اینجا ، فقط من می‌نویسم و او می‌خواند . - زنده به آغوش‌های کوتاه .
مشاهده در ایتا
دانلود
سالِ نامحبوبِ من؛ ممنون و متاسفم که توی ۳۶۵ روزِ گذشته، منو دَه سال بزرگ‌تر کردی و تضادِ بینِ خنده‌های ملیح و گریه‌های عمیق رو به وضوح بهم نشون دادی و حالا من، خستگی‌ها‌ خستگی‌ها‌ خستگی‌ها رو از توی کوله پشتی بیرون کشیدم و روی زمینِ این چهار دیواری پهن کردم، تجربه‌های پررنگِ طاقت‌فرسا رو جدا کردم، زیپ کوله رو باز کردم و تجارب رو به تنهایی جمع کردم. امیدوارم ۳۶۵ روزِ بعدیِ سفرِ زندگیِ نامعلومِ من، لطیف‌تر و ملایم‌تر، دست‌هاش رو به استقبال تنی خسته بیاره.
عزیزِ ماندگارِ من؛ باران به احترامِ قدومِ سبزِ بهار ساعت‌هاست‌ که سر به سجودِ زمین نهاده یا نویدِ خجسته روزِ آمدنت را به تصویرِ این آسمانِ سراسر نشاط کشیده ؟
میگن لحظاتِ نزدیکِ تحویلِ سال مشغولِ هر کاری باشی، تا آخرِ سال با اون کار و اون احوال درگیری؛ پس لبخند بزن و بگو سیـــــب که ازت عکسِ دل‌انگیز بگیرم عزیزِ جون. عیدتون مبارك.🤍
وسطِ اتاقِ تاریک نشسته بودم. شمعِ سفیدِ کوچک را روی کیکِ قلبیِ شکلاتی که سطحش را شکلاتِ چیپسی پوشانده بود، قرار دادم و جعبه را برداشتم و کبریتی از آن بیرون کشیدم اما از بختِ بدِ من، هر چه تلاش کردم روشن نشد و دستِ آخر صدایش کردم و.. آمد. با لبخندی عمیق و چشمانی که برقِ ذوق و پختگی را فریاد می‌زدند نگاهی به منِ پر استرس و میزِ پیش رویمان انداخت و به آرامی کنارم نشست. خجالت زده سرم را پایین انداختم و جعبۀ کبریت را به دستش دادم. بلند خندید و همچنان که کبریت را بیرون می‌کشید که شمعِ روی کیک را روشن کند با خنده می‌گفت: نتونستی روشنش‌ کنی، نه؟ لب‌هایم را آویزان کردم و سرم را به نشانۀ تایید تکان دادم که شمع، روشن شد و او گفت: اول آرزو می‌کنم، و.. آرزوی من.. تویی، تو رو برای امسالمم آرزو می‌کنم. چشم‌های به ذوق نشسته‌ام را به چهره‌ی‌ آرامش‌ دوختم که آرام شمع را فوت کرد و مرا در فاصلۀ بین دو دستش‌ جای داد که امنیتِ زندگی‌ام برقرار شود و جانِ خوش بسپارم در پیِ آغوشش. نفسی عمیق کشیدم و با صدایی سرشار از شوقِ کنارِ او بودن، گفتم: زاد روزت مبارك نبضِ زندگی :)
یعنی چی که عید رو تبریک میگید و شماره کارت نمی‌گیرید ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما ؟ عشق‌ـالگَرِ آرامشِ چشمیم و چشم، که صد دل در پیِ اوست ..
می‌خواستم به شانه‌هایِ سنگین‌ شده‌اش دستی بکشم که غبارِ غم را بتکانم؛ دستِ مرا گرفت و گفت: آب در هاون می‌کوبی عزیزِ من؟ تکاندنِ آب از دریا؟ یا خاک از کویر؟ از تکاندنِ شانه‌هایِ غم زده‌اش دست کشیدم و کنارش دراز کشیدم و گفتم: عشق را از دلباختگی می‌تکانم. محال را از محال.
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطراتِ او ؟ مانا و مقیم.
ما را مجالِ حیات نیست، ثانیه‌ای بی‌ نگاهِ او.
به اخبارِ جان خراشِ غزه عادت کردیم ؟ گوش‌های عادت کرده‌مان‌، دست‌های کم توانی که حداقل کارشان نوشتن‌های پی در پی شده، چشم‌هایی که می‌بینند این ظلم و حرام‌زادگی‌ و وحشی‌گری را، مفت نمی‌ارزد اگر برای مظلوم خاموش باشند و دم نزنند. به اخبارِ غزه عادت کرده‌ایم، اما هنوز غزه در زیر بمبارانِ کسانی‌ست که پست‌تر از حیوانند‌ و صد شرف به حیوانِ درندۀ این زمین. غمی عظیم و ماتمی‌ بی‌سابقه، ما را محکم بغل گرفته و صدایی در گوشم می‌پیچد: زن نبودند؟ نباید زندگی می‌کردند؟ یا حقِ آزادی نداشتند؟
"أمان" [ أمن ] : اطمینان، آرامشِ درون، امنیت. بارها نوشتم و هلاجی کردم، در پیِ امنیتِ خانه‌های بدونِ سقف و آوار‌های عظیم و خاموشیِ اصواتِ ناهنجار و مهیب و لرزشِ دستانِ خاکی بودم. عروسکانِ وصله پینه شده را از روی زمین برداشتم و در آغوش گرفتم. اشک‌های بلورین را پاک کردم و غبارِ خستگی‌هایشان را آرام تکاندم‌ و تکرار کردم: ما، امنیت را زندگی می‌کنیم و صاحبانِ آوار‌ها و چشم‌های منتظرِ اشک آلود، رویایش‌ را.