نگاهم میکند؛ طبق معمول سبز میشوم و بیش از پیش از بودنش میخوانم، که قطعا وجودِ عشق نامیراست و سبزینۀ وجودم نامیراست و نگاهِ عمیق و گیرایش هم ..
عیون .
آبیِ کاربنی را هیچوقت دوست ندارد، برای همین هم پیراهنِ یقه خِشتی و روسریِ آبی کاربنیام، همیشه گوشۀ
تمنای هر رگ ؟
ریشه دوانده در وجود، این منِ دیگری.
شامگاه با ماهِ خوش چهره قرارِ مشاعرهای دوستانه گذاشتم و به وقتِ دو صفرِ ساعت، به ایوانِ خانهی خیال رفتم و کنارِ گلدانهای محبوب، چند دقیقهای به تماشای ماه نشستم. لبخندِ همیشگی را تحویل داد و پرسید: شروع نمیکنی ؟ سری به تایید تکان دادم و گفتم: از خالِ بینِ دو انگشتَـش گفته بودم ؟ شینِ انگشتـش را به شوریده و شیدایی تفسیر کرد و یاءِ او را به یگانگیِ چشمها معنا کردم. میمِ چشمهای درخشان را مات و مبهوتِ دیگری خواند و تاء را به تبسمِ خوش رنگ و لعابش توصیف کردم. باء را دید و مرا بیمارِ روی او خطاب کرد؛ من اما، واوِ خطابهاش را هیچگاه به وداع نخواندم و صحبتِ وصال را پیش کشیدم که کامها شیرین بماند و چشمها ابری نشوند و مشاعره را مختوم به واوِ وصال کردیم که مبادا اوقات مکدر، و خیالِ آرامِ همیشگی، نا آرام شود.
سلام بر آنان که هر روز را به هنگامِ طلعتِ هور، در مقابلِ خیالمان دستی تکان داده و در دل بذرِ "دوستداشتن" میپاشند.
عیون .
معاشرت با آدمهای خوبِ محترم ردِ خوبی و احترام رو رویِ روحِ شما هم باقی میذاره.
تکرار، تکرار، تکرار ..
او با فراز و نشیبِ همیشگیِ صدایش حرف میزد و من با نگاهی فریفته، پیِ کاوش در فراز و نشیبِ چهرهاش بودم. او از عاداتِ دوست نداشتنیِ آدمها میگفت و من طبق عادت برای بارِ نمیدانم چندم، به جزئیات ریزِ کنارِ او بودن توجه میکردم. او از باقی میگفت و من از خودِ او. با سوالِ کوتاهش که با خنده میپرسید:«حواست کجاست؟» از عمقِ چشمها و درههای عمیقِ شیفتگیام بیرون کشیده شدم و گفتم:«چقدر تیشرت سبز بهت میاد.»
Arman Garshasbi - Benshin Tamashayat Konam (320).mp3
9.24M
بنشین تماشایت کنم ..
بنشین تماشایت کنم ..
بنشین تماشایت کنم ..