eitaa logo
P A R A C L E T
104 دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
58 فایل
🕊P A R A C L E T E🕊 🕊پاراکلیت نام آخرین فرستاده در انجیل 🕋مهدویت، سیرهء معصومین📚 آخرالزمان🌏 🕌ادیان و مذاهب سیاسی 📃 فرهنگی 🎨 اجتماعی👥 اقتصادی💰 افرایش سطح اطلاعات دینے🕋 و علمے🔬
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از P A R A C L E T
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎤صابر خراسانی 😔افتادی از بلندی و آقا سرت شکست ته مانده های زخمی بال و پرت شکست وقتی عمود آمد و شق القمر که شد تیر کمان میان دو چشم ترت شکست ناگهان ضرب عمود آمد و سقا افتاد ... مثل پشت در آن خانه که (س) افتاد! ⬛️ @paraclete
هدایت شده از P A R A C L E T
Karimi-Shab9Moharram1396[01].mp3
12.01M
🎧 📝روضه حضرت عباس (ع) 🎤محمود کریمی 📜بنام هو الباقی ... به میدان میروی ای اولین و آخرین ساقی ...  غم مشک و غم اصغر دو چندان میکند در سینه ات هر داغ را داغی ... تمام دشت میگوید ادر کاسا وناولها الا یاایهاالساقی ... 😔بیا با مشک یا بی مشک ... ⬛️ @paraclete
🚩 شب حضرت بن علی (ع) 9⃣ روز نهم محرم 📋 مقتل حضرت اباالفضل العباس (ع) ⬛️ @paraclete
P A R A C L E T
🚩 شب حضرت #عباس بن علی (ع) 9⃣ روز نهم محرم 📋 مقتل حضرت اباالفضل العباس (ع) #عباس #تاسوعا #عاشورا
🚩 شب حضرت بن علی (ع) 9⃣ روز نهم محرم 📜لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟ فبكى الحسين ع بكاء شديدا ... ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم  فرجع إلى أخيه فأخبره فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء. فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند  فحمل القربة بأسنانه فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخيه الحسين أدركني فلما أتاه رآه صريعا فبكى و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي. 🇮🇷وقتی كه تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟ امام (ع) گريه شديدى كرد ... بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد! (ع) عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  (ع) فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن ... (ع) رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.:  (ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.  ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش! ... حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشک را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.  پس از اينكه مشک را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمه ‏ها گرديد.  دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  حضرت (ع) با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.  آن بزرگوار مشک را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  حضرت (ع) بناچار مشک را به دندان گرفت.  ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشک آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  و فرياد زد: يا اخا ادركنى.  وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد  امام فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ ام قليل و اندک شد ... 📚منبع: بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 ⬛️ @paraclete
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬛️روضه‌خوانی حاج محمود کریمی در منزل سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ⬛️با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از P A R A C L E T
شِمر مَرو به قَتلِگَه میکُند نِگَه زمزمه حسین گواه است ! فاطمه در گودی قتلگاه است ... (س) میگوید : جان یک عبا داشتی و خرج شد با چه از روی زمین، جسم تو را بر دارم ؟ ... 🏴تسلیت امام زمان (عج) ⬛️ @paraclete
🚩 مقتل حضرت امام بن علی (ع) روز 🔟 روز دهم محرم 📋 مقتل امام (ع) ⬛️ @paraclete
P A R A C L E T
🚩 مقتل حضرت امام #حسین بن علی (ع) روز #عاشورا 🔟 روز دهم محرم 📋 مقتل امام #حسین (ع) ⬛️ @paracle
🚩 روز عاشورا، مقتل حضرت امام بن علی (ع) 📝 شمر بن ذى الجوشن به خیمه‏ هاى (ع) حمله کرد و گفت: آتش به من دهید تا خیمه‏ ها را با هر کس که در آن است به آتش کشم. (ع) فرمود: "فرزند ذى الجوشن! تو آتش را خواستى تا اهلم را آتش زنى، خدا تو را در آتش بسوزاند". شبث آمد و امام او را نکوهید و او شرمنده بازگشت. راوى گوید: (ع) فرمود: "پیراهن کهنه ‏اى به من دهید تا زیر لباسم پوشیده مرا از آن برهنه نکنند". پیراهن تنگى آورده شد، فرمود: "این نه، زیرا این لباس اهل ذلّت است". بعد پیراهن کهنه ‏اى را بگرفت و پاره‏ اش کرد و زیر لباسش پوشید و بعد از شهادت وى را از آن هم برهنه کردند و بردند. بعد امام (ع) شلوارى حبرى بخواست و آن را جدا جدا و تقطیع نموده و پوشید، و بدین ترتیب آن را از حیّز انتفاع بیرون کرد و سوراخش نمود تا از بدنش نربایند، ولی ‏بعد از شهادتش بحر بن کعب آن را ربود و (ع) را برهنه گذارد. بعد از ، دو دست بحر بن کعب در تابستانها چون دو تکّه چوب خشک، خشک شده و در زمستانها در حالى که دو دست او مرطوب بود از آن چرک و خون جارى می‏گردید تا آن که خدا هلاکش فرمود. چون جراحات زیاد بر (ع) وارد گردیده و چون خارپشت باقى ماند، ملعونى خبیث به نام صالح بن وهب المزنى، ضربتى سخت با نیزه بر تهیگاه امام زد که (ع) از آن ضربت از روى اسب بر گونه راست بر زمین فرود آمد بعد برخاست. راوى گوید: (س) از در خیمه بدر آمد و ندا می‏کرد: واى برادرم، واى سیّدم، و اى اهل بیتم، کاشکى آسمان بر زمین فرود آمدى، و اى کاش کوه ها در بستر هامون فرو پاشیدى. شمر به لشکر بانگ زد: در باره این مرد به انتظار چه هستید؟ بعد از هر سوى به امام حمله کردند. زرعة بن شریک ضربه ‏اى بر کتف چپ امام زد، امام نیز ضربه ‏اى بر او وارد کرد که هلاک شد. دیگرى با شمشیر ضربه ‏اى بر دوش امام وارد آورد که امام به چهره بر زمین افتاد و بعد از این ضربت به زحمت مینشست و بر روى زمین افتاد و خیزان میرفت. سنان بن انس نخعى، با نیزه، به گودى گلوگاه امام زد و بعد نیزه را در آورده و در قفسه سینه امام فرو برد. و باز سنان تیرى انداخت که در گلوگاه امام نشست، امام سقوط کرد و بعد نشست و تیر را از گلوى مبارکش کشید. امّا هر دو کفّ دست را زیر گلو گرفت و چون پر میشد با آن سر و محاسن مبارک را خضاب مینمود و می‏فرمود: " این گونه با خضاب به خونم و حقّ مغصوبم به دیدار پروردگارم میروم". عمر بن سعد به مردى که در جانب راستش بود گفت: واى بر تو فرود آى و را راحت کن. خولى بن یزید اصبحى پیش تاخت تا سرش را قطع نماید به رعشه افتاد. سنان بن انس فرود آمد و شمشیرى به حلق مبارک زد در حالى که میگفت: "به خدا من سرت را جدا می‏کنم با آن که می‏دانم تو فرزند رسول خدایى و بهترین مردم از نظر پدر و مادری"! 🚩 بعد سر شریف حضرت را برید ... در این باره شاعر گوید :کدام مصیبت همسنگ مصیبت است، در آن روز که سنان سر مطهرش را جدا کرد! ⬛️ @paraclete