eitaa logo
|°پر پرواز°|
95 دنبال‌کننده
482 عکس
274 ویدیو
51 فایل
-وأنتَ‌المَفزَعُ‌فِي‌المُلِمّات و تو پناهي در هر پیشامدِ بد!🤍🌱 🌱🎈خادم: @sadat7894 @M_7898
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر اکرم (ص):  (جلد اول سنن الدار القطنی) اَوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوانُ اللّه ِ وَ وَسَطُ الْوَقْتِ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ آخِرُ الْوَقْتِ عَفْوُ اللّه. (نماز) اول وقت موجب رضایت خداوند، ميان وقت موجب رحمت خداوند و نماز پايان وقت موجب بخشش خداوند است. @StudentCircle
❣السلام علیک یا ابا صالح المهدی ای بهترین قرارِ دلِ بی قرارِ ما ای آبروی خلقِ دو عالم نگارِ ما ای ماه پشت ابر بیا یابن فاطمه آقا فدای تو همه ایل و تبار ها اللهم عجل لولیک الفرج💚🤲
📿با صد شاخه صلوات🕊 @StudentCircle
💖اولین شنــبـــه‌ی 🌿اردیبهشت ماهتون 💖عالی، امــیــــدوارم 🌿مـــاه جـــدید براتـون 💖خـــوش یـمــن بــاشه 🌿پـر از خبـرهای خـوب 💖پر از اتفاقات شیرین 🌿پر از خیـر و بـرکت و 💖پر از نگاه خدا باشه. 🍃🌷اول هفته‌تون زیـبـا🌷🍃
🥀🍂🥀🍂🥀🍂 🍂🥀🍂🥀🍂 🥀🍂🥀🍂 🍂🥀🍂 🥀🍂 🍂 راه درست را می رود! مدافع حرمی که از جانش هم برای اهل بیت می گذرد.او می داند دنیا فانی و گذر است؛ او می داند دشمنان دل به چیزی خوش کرده اند که دوام ندارد؛ او می داند حرم امامش حرمت دارد و نباید این حرمت شکسته شود و برای تمام این ها با نهایت توان در برابر خواسته های نا به جای دشمن می ایستد و از تلاش دست نمی کشد تا در نهایت دشمن عقب نشینی کند. دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد @StudentCircle
1368/2/4 ✨ سالروز میلادت مبارک ✨ ☘🥀حمیدباخونه ابی رنگ که کلاهش راهم گذاشته بودزیر اوپن نشست.طبق قراری که باخودم گذاشته بودم برایش برگه a4آوردم گفتم آقا! شماکه معلوم نیست که اعزام بشیم شایدهمین فردا رفتی الان سرحوصله چند خطی به عنوان وصیت نامه بنویس.قرارشد در دو صفحه جدا ازهم دو وصیت نامه بنویسد.یک وصیت نامه عمومی برای دوستان وهمکاران ومردمی که بعدا می‌خوانند.یکی هم وصیت نامه خصوصی برای من،پدر ومادر هایمان،برادرها،خواهرها واقوام نزدیک.شروع کرد به نوشتن.دست به قلم خوبی داشت چون تازه دوش گرفته بوداب از سروصورتش روی برگه ها می‌چکید،گفتم؛حمید،توروخدا روان بنویس.زیاد پیچیده نکن،خودمونی بنویس تاهمه راحت بتونن بخونن. سرش را از روی برگه ها بلند کردو خندید.بعد هم به شوخی گفت؛اتفاقا می‌خواهم انقدر سخت بنویسم که روی تو کم بشه،چون خیلی ادعای سواد می‌کنی. وصیت نامه را بدون پاک نویس کردن خیلی روان وبدون غلط نوشت.یک صفحه کامل شد.دست نوشته اش را به من داد وگفت؛بخون ببین چجوریه! شروع کردم زیر لب خواندن،اشکم جاری شد هرچه جلوتر می‌رفتم گریه ام بیشتر می‌شد.اشک هایم راکه دید کفت؛نشدخانوم گریه نکن،باید محکم وبااقتدار وصیت نامه رو بخونی،حالا بلند شو بایست.می‌خوام باصدای بلند بخونی!فکر کن بین جمعیت وایستادی داری وصیت نامه همسر شهید می‌خونی. وادارم کرد همان شب باصدای بلند وصیت نامه اش را ده بار خواندم.وقتی تمام شد دفتر شعرش را خواست عاشورای همان سال یک شعرسروده بود سه بیت ازهمان اشعار پایین برگه نوشت وبعدتاریخ زد. نوزده ابان ۹۴زیر تاریخ هم جمله همیشگی وکفی بالحلم ناصر را نوشت.به خط اخر که رسید گفتم؛عزیزم معمولا همسران شهدا گله دارند که نتونستن دل سیر همسرشون رو ببینند.اخر وصیت نامه بنویس که اگر شهید شدی اجازه بدن نیم ساعت با پیکرت تنها باشم.خودم هم باورم نمیشد انقدر قضیه جدی شده بود که حتی به این لحظه هم فکر می‌کنم.درمخیله ام هم نمی‌گنجید که چطور این حرف ها به زبان آوردم انگار فرد دیگری در کالبد هم رفته بودواز جانب من سخن می‌گفت تاکجا پیش رفته بودم که حتی به بعد از شهادتش هم فکر می‌کردم.☘🥀 📚 بخشی از کتاب یادت باشد @StudentCircle