eitaa logo
پیش دبستانی کیامهر🔰
16هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
1.3هزار فایل
اموزشهای پیش از دبستان را با ما دنبال کنید http://eitaa.com/joinchat/2204762126Cc6dc2e98aa @PISHDABESTANIKIA لینک گروه جهت پرسش و پاسخ و تبادل تجارب https://eitaa.com/joinchat/3881041938Cc08fe3fa34 آیدی جهت تبلیغات و تبادل : @kimiarhn8379
مشاهده در ایتا
دانلود
5- بازی حیوانات هدف: دوست داشتن حیوانات و پرهیز از آزار حیوانات قابل اجرا از 3 سالگی: از بچه ها می خواهیم که به ما بگویند کدام حیوان را بیشتر از همه دوست دارند و از کدام حیوان خوششان نمی آید. موارد ثبت می شود و سپس درباره دوست داشتن و محبت کردن به حیوانات و پرهیز از آزار حیوانات برای کودکان صحبت می شود و با اسباب بازی های حیوانات ، باغ وحشی توسط کودکان ساخته می شود و غذای هر حیوان و مشخصات آن حیوان به کودک آموزش داده می شود. 🌀🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
‌‌╆━━━┅═❂═┅┅──┄ 📇ابتدا ماسک مورد نظر خود را بر روی کاغذ مقوایی (کاردستی) و یا کاغذ گلاسه ضخیم پرینت بگیرید. 📤اگر از ماسک سیاه و سفید استفاده می کنید بعد از پرینت گرفتن آن را در اختیار کودک قرار داده تا رنگ کند. اگر از ماسک رنگی استفاده می کنید آن را روی مقوای بی رنگ و سفید پرینت بگیرید. ✂️با استفاده از قیچی دور شکل مورد نظر و همین طور جای چشم ها را ببرید. 🖍اگر تصویر را روی کاغذ نازک پرینت بگیرید می توانید ان را روی مقوا بچسبانید. 📌در دو طرف سر نزدیک گوش ها سوراخی ایجاد کنید. و یک نوار یا کش به دو طرف آن ببندید. قبل از بریدن کش یا نوار آن را دور سر کودک اندازه بگیرید. 🎏ماسک آماده است. امیدواریم شما و کودکتان لذت ببرید. 🌀🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
قصه کودکانه کوتاه و آموزنده ی “آقا مورچه” ی پر تلاش داستان آمورنده و زیبای آقا مورچه پرتلاش را که مناسب کودکان حدود ۴ ساله و بزرگتر است بخوانید یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود ، یه باغی بود ، باغ سرسبز و زیبا ، با درختان میوه ، چشمه قشنگ ، توی این باغ حیوانات زیادی زندگی میکردند مثل موش زبل ، سنجاب کوچولو ، خاله سوسکه و آقا مورچه هر روز صبح که خورشید یواش یواش طلوع میکرد حیوانات باغ از لانه هاشون بیرون میومدند و دنبال کار خودشون میرفتند بعضی ها به دنبال غذا میرفتند ، بعضی خانه خودشون رو درست میکردند و خلاصه هر کدوم مشغول کاری میشدند حیوانات باغ علاوه از اینکه باید غذای هر روزشون رو پیدا میکردند برای فصل سرد زمستان هم غذا باید ذخیره میکردند بین حیوانات باغ ، اونی که از همه پرتلاش بود آقا مورچه بود آقا مورچه زودتر از همه از خونه اش بیرون می اومد و دیرتر از همه دست از کار میکشید. یکی از روزها ، آقا مورچه همینطور که میگشت یک غذای خوب و خوشمزه پیدا کرد منتهی این غذا بزرگ و سنگین بود آقا مورچه تصمیم گرفت که این غذا رو هر طوری شده به خونه اش برسونه پس با هر زحمتی که بود این غذا رو برداشت و به طرف خونه اش آورد تا اینکه تو وسط راه به یک دیواری رسید همیشه این دیوار رو به راحتی بالا میرفت ولی این بار چون بارش سنگین بود کارش سخت بود برای اینکار ابتدا آقا مورچه یه استراحت کوتاهی کرد بعد با عزمی راسخ تصمیم گرفت از دیوار بالا بره بار اول تا وسط راه رفت ولی نتونست ادامه بده و از همون جا افتاد دوباره از اول شروع به بالا رفتن کرد باز هم افتاد بار سوم ، بار چهارم ، پنجم و همینطور ادامه میداد و از تلاش و کوشش خسته نمی شد و با خودش میگفت من هر طوری شده باید از روی دیوار بالا برم، من باید این بار رو به خونه برسونم والا تو زمستان غذای کافی برای خوردن نخواهم داشت ، بالاخره بعد از چندین بار تلاش توانست بار رو از روی دیوار عبور بده و به خونه اش برسونه دوستاش که تلاش و زحمت کشیدن آقا مورچه رو میدیدند میگفتند آقا مورچه بابا چه خبره ، چرا این قدر زیاد تلاش میکنی ، برو یه خورده هم استراحت کن ، ولی آقا مورچه به اونا میگفت الان فصل تلاش و کوشش هست و شما هم باید تلاش کنید روزها گذشت و فصل زمستان با بارش برف از راه رسید هوا سرد شد حیوانات باغ به خونه هاشون رفتند یه روز ، موش زبل توی خونه اش میخواست غذا بخوره که دید هیچ غذایی نداره با خودش فکر کرد چیکار کنم ، چیکار نکنم همینطور که نمی تونم بشینم شکمم قار قور میکنه ، دید هیچ چاره ای نداره الا اینکه تو هوای سرد، میان برفها دنبال غذا بگرده ، موش زبل همینطور که دنبال غذا میگشت خاله سوسکه و سنجاب کوچولو رو هم دید که اونا هم با زحمت فراوان دارن دنبال غذا میگردن هر روز تو هوای سرد این حیوانات مجبور بودند برای پیدا کردن غذا بیرون بیایند تا از گرسنگی نمیرند ، یه روز موش زبل به دوستاش گفت هیچ توجه کردین که آقا مورچه اصلا بیرون نمی آید من فکر کنم آقا مورچه غذا داشته باشه بعد همگی به خونه آقا مورچه رفتند ، اقا مورچه گفت بله من غذای کافی دارم و فصل زمستان رو به راحتی سپری میکنم چون من تابستان ، فکر امروز رو میکردم و به همین خاطر بیشتر تلاش میکردم ، شما هم باید در فصل تابستان ، فکر روزهای سرد زمستان را بکنید و تلاشتون رو بیشتر کنید . موش زبل به بقیه حیوانات گفت اگه موافق باشین آقا مورچه رو بعنوان رئیس خودمون انتخاب کنیم و به حرفاش گوش دهیم و از تجربیاتش استفاده کنیم همه حیوانات موافقت کردند و آقا مورچه رو حسابی تشویق کردند قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید نویسنده: احمد به مقام 🌀🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
_حیوانات _حیوانات جنگل _پوشش حیوانات پیش دبستان دبستان این کاربرگ به این شکل که کودک حیوانات داخل کادر پایین تک تک با قیچی برش بزنه و بعد هر کدام از حیوانات در تصویر بالا که مخفی شدن پیدا کنه و بچسبونه سر جاشون 🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA