eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.1هزار دنبال‌کننده
43.7هزار عکس
13.2هزار ویدیو
190 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🔔 پویش بزرگ «میراث مادرانه» برگزار می‌شود فراجا: پویش بزرگ میراث مادرانه، در راستای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب و حمایت از اجرای قانون عفاف و حجاب در کشور برگزار می گردد. جزئیات بیشتر👇 https://hawzahnews.com/xccNc @HawzahNews | خبرگزاری‌حوزه
🔰ریاست عقیدتی سیاسی فراجا حجت الاسلام و المسلمین ادیانی: از ارزشهای پذیرفته شده ملت ایران حجاب است. هر شهروندی باید قانون کشور خود را رعایت کند که حجاب یکی از این قوانین است. آزادی مرز دارد و کسی حق ندارد با رفتار خود آزادی دیگران را محدود کند.
مادرش پرسید:مگه قرار نبود دو روز دیگه هم بمونی؟ سید مجتبی سر تکان دادگفت: مرخصی بقیه پونزده روزه ست من نمی‌تونم بیشتر بمونم حق الناسه،باید برم. خبر آورده بودند سه روز طول می‌کشد تا پسرم را از زاهدان برگردانند. مردمِ آنجا که خبر و نحوة شهادت مجتبی را شنیده بودند،دلشان آتش گرفت. می‌خواستند از همان‌جا تشییع‌ کنند. در آن سه روز به اندازه سی سال موهای سرم سپید شد😔 درد کشیدم و برای دوباره دیدن مجتبی دندان بر سر جگر پاره‌پاره‌ام گذاشتم. نمی‌توانستم به چهره دختر کوچکش نگاه کنم. سینه‌ام تنگ می‌شد. حس می‌کردم سال‌هاست پسرم را ندیده‌ام. دلتنگی بیچاره‌ام کرده بود. پیکرش را که به شهرمان آوردند، هرچه اصرار کردم نگذاشتند تابوت را کنار بزنم گفتند:باید فردا بیایید بیمارستان. اونجا اجازه می‌دیم ببینیدش. تا صبح بشود، هزار بار از تصور دیدار سیدمجتبی قلبم پر و خالی شد. به بیمارستان رفتم دستانم می‌لرزید.پلیسی آمد جلو و گفت: «باید اول به ما یک قول بدید. قبل از دیدن پسرتون آیت الکرسی بخونید.» حاضر بودم برای دیدن پسرم هرکاری انجام بدهم. گفتم: «چشم. چشم.» به هیچ چیز دیگر نمی‌توانستم فکر کنم. دستم را گذاشتم روی قلبم و «آیه الکرسی» خواندم. زمزمه‌ام که تمام شد، کسی آمد جلو و یک ساک مسافرتی به دستم داد. ناباورانه نگاهشان کردم. گفتم: «این چیه؟ پسرمو بیارید ببینم. دیگه طاقت ندارم.» صدای گریه‌ای بلند شد. گفتند: «مادر، این پسرته...» و گوشه‌ای از ساک را باز کردند. موهای مشکی سیدمجتبی پیدا شد.باور نمی‌کردم از پیکر مجتبای رشید وقدبلندم،فقط به اندازة یک ساک‌مسافرتی باقی مانده باشد
♦️شرایط قانونی امر به معروف و نهی از منکر 👈سه نکته درباره قانون، امر به معروف و نهی از منکر و حجاب ‏۱. قانون  ‏از چالش‌های اساسی ما در نظام حکمرانی امروز کم‌حیثیت شدن یا حتی بی‌حیثیت شدن قانون است. در هیچ برهه‌ای از یک‌صدوشانزده سال گذشته قانون‌گذاری به این کمیت قانون مصوب نداشته‌ایم و هم‌زمان به این کمیت به قانون بی‌توجهی نمی‌شده است. این امر معلول ریشه‌های مختلفی است که مهم‌ترین آن به ساختار خود مجلس باز می‌گردد که باید در جای خود موشکافی شود. یکی از موارد بی‌حیثیت‌شدن قانون در قوانین جزایی است. 2: امر به معروف و نهی از منکر چرا امر به در اتاق در بسته سیگار نکشید یا زباله‌ها را در غیر محل آن در معابر نریزید یا صدای موسیقی را بلند نکنید یا متعرض زنان نشوید و مانند این‌ها موجب تفرقه نمی‌گردد؟ پاسخ واضح است. این مسائل برخلاف حجاب، اجماع نسبی اجتماعی بر قبیح‌بودن دارند اما در مورد حجاب به علت کم‌کاری در توضیح و تبیین و به علت هجوم عظیم فرهنگ لیبرال جهانی نه تنها اجماعی ندارد، بلکه برخی افراد آزادی در حجاب را نه از سر لجبازی با حاکمیت و نه از سر غریزه، بلکه از جهت حقوق فردی حق خود می‌دانند و کسی نه آسیب آن را برای جامعه و شهروندان توضیح داده و نه آموزشی رسمی در این زمینه تدارک شده و نه گروه‌های مرجعی که نهادهای رسمی برای جامعه ترسیم کرده‌اند (از جمله ترویج سلبریتی‌ها) به آن پایبند هستند. ۳: حجاب  ‏حجاب ضروری دین است، اگر اظهارنظرهای روشن فکرگونه مدرنیته‌زده را کنار بگذاریم فقیه و اسلام‌شناسی در ضرورت آن تردید ندارد. صراحت آیات شریف قران کریم و احادیث معصومین علیهم‌السلام درباره آن بسیار است. از طرف دیگر به سمبل فرهنگی انقلاب تبدیل شده و تخریب و مواجهه با آن مقابله با انقلابی‌گری شده است. اما کسانی که در جامعه حضور دارند و به کلاس‌های زنانه دانشگاه می‌روند و در محیط‌های کاری مختلط حاضر می‌شوند همگی بدون استثنا معترف‌اند که آنچه یک زن کم‌حجاب را باحجاب‌تر می‌کند، احترام به اوست و مُقراند که امر و نهی به‌جز زمانی که ترس می آورد برای دقایقی که در حضور شماست اثری عکس داشته و او به لج‌بازی می‌اندازد. این نکته در همه محافل مذهبی عالمانه گفته می‌شود اما کار کماکان در دست گروهی است که از بی‌حجابی عصبانی است و امر و نهی از روی تحکم را راه و چاره می‌داند.
حجت الاسلام ادیانی نماینده ولی فقیه در فراجا : پرهیز از کارهای بی اثر در موضوع حجاب ضروری است و مساله حجاب و عفاف باید به صورت صحیح تبیین شود.
مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) چادر، پیش از آن‌كه یك حجاب اسلامی باشد، یك حجاب ایرانی است. ۱۳۷۳/۰۷/۲۰
🔰وظایف پلیس در اجرای طرح عفاف و حجاب "معابر عمومی" ♨️فرمانده کل انتظامی کشور با اشاره به استفاده از فناوری و تجهیزات پیشرفته جهت شناسایی فرد خاطی در حوزه معابر عمومی افزود: در ابتدا به وی تذکر داده خواهد شد و بعد از آن فرد با مدارک به حوزه قضایی معرفی تا به پرونده‌اش رسیدگی شود.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (تین/۴) ترجمه:«که به یقین ما انسان را در بهترین اعتدال و استقامت ( در جسم و روان ) آفریدیم. ( قامت مستقیم ، اعضاء متناسب ، بشره ظاهر ، مغز متفکر ، روح قابل فضایل دادیم).» 💠 [خداوند می‎‌فرماید:] «ما انسان‌ را در بهترین موقعیت و در بهترین استعداد ظرفیت آفریدیم.»؛ [یعنی انسان] به خاطر روحی که به او دادیم [و به اقتضاء جسمش]،خاصیتش این است که هم می‌تواند خیلی ترقی کند و هم می‌تواند خیلی تنزل کند. ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
شکرگزاری جوهره عبادت است   هرچه می‌توانی بيشتر شکرگزاری كن. شکرگزاری جوهره عبادت است. و عبادت فقط زمانی امكانپذير است كه:  تو همه چيز را موهبتی الهی بدانی. هر نفس را موهبت بدان. و چه موهبت بزرگی! چنان ارزشمند است كه به هيچ قیمتی نمی‌توان خريدش. قيمت ندارد. تو نمی‌توانی  زندگی را بخری. نمی‌توانی عشق و حس زيباشناسی را بخری. نمی‌توانی آفرينندگی را بخری. نمی‌توانی هوشمندی و خرد را بخری، اما همه اينها به تو بخشيده شده است. حتی قبل از اينكه تو در خواست كنی، برای تو فراهم شده است. کافی‌ست ذره‌ای درون‌ات را بكاوی تا به گنج برسی.  
🔴 این دو شلوار را دشمن پاره کرده، یکی را در جنگ نرم (فرهنگی) و دیگری را در جنگ سخت (نظامی) 🔹 یکی قهرمان عزت و جوانمردی و دیگری قربانی ضعف و خودباختگی!! 🆔@Tanzsiysii
` 🛑آقای رادان، اشتباه را تکرار نکنید!🛑 ✍️ حمید رسایی در مقطعی که گشت امنیت اجتماعی برپا بود بارها گفتم که به جای مترو و خیابان، ابتدا از 🛑جشنواره فیلم فجر و🛑 صاحبان صفحات مجازی که هنجارشکنی می‌کنند، شروع کنید. الان مجددا تأکید می‌کنم: جناب رادان! برخی از 🛑نهادها همچنان در حالت ترک فعل هستند اما فراجا در حال انجام وظیفه‌اش است، خدا قوت. اما اگر می‌خواهید این تلاش تأثیر بیشتری بگذارد به هنجارشکنان خیابانی اکتفا نکنید و از 🛑هنجارشکنانی آغاز کنید که نیاز به دوربین هوشمند ندارند.🛑افسانه بایگان روز شنبه تصویر کشف حجابش را منتشر کرده، 🛑شهرزاد همتی، دبیر اجتماعی روزنامه شرق، با طعنه نوشته همچنان شنبه، یعنی من کشف حجاب کردم، حرام شرعی و حرام سیاسی را مرتکب شده‌ام و شما هم نتوانستید کاری کنید! این یعنی شکستن اقتدار نظام قانونی. 🛑حاشیه صراط؛شاید توبیخ عموم مردم در موضوع بدحجابی چندان موفقیت آمیز نباشد، ولی برخورد با🛑 سلبریتی هایی که تاثیر و مرجعیت اجتماعی دارند اهمیت و ضرورت دارد.برخی از مردم عادی، اگر هم دچار خطا می شوند در حیطه اقامه و یا اشاعه منکر قرار نمیگیرند ولی این موارد حتما از مصادیق اشاعه است و باید بصورت جدی برخورد شود.👌
. 💢 سیاه بازی و سیاهکاری اطلاعاتی! 🔹یک شیوه تحریف آن است که بخشی از واقعیت را بگویید و بخش های دیگر را کتمان کنید. مثل همین تیتر روزنامه اعتماد که اولا معلوم نمی کند ماجرا مربوط به سال ۱۳۷۸ است و نه امسال و پارسال. ♦️ثانیا تیم اطلاعاتی پشت صحنه مصاحبه با محافظ سابق خاتمی، عمدا این حقیقت را از مخاطبان پنهان داشته که فرد مذکور (فرشاد طولابی) توسط نیروهای انقلابی شناسایی، و به واسطه گزارش به مراجع حفاظتی، بازداشت شده و چند سال در زندان بوده است. 🔹در واقع نیروهای انقلابی با وجود نقد دقیق و اعتراض جدی که نسبت به خیانت های خاتمی داشته اند، کمترین مماشات و اغماضی با طولابی به این خاطر که وی عضو سپاه (لرستان) بوده، نکرده و با این فتنه انگیزی برخورد بهنگام داشته اند. ♦️اظهارات طولابی، حاکی از به هم ریختگی روحی و معیشتی و زندگی شخصی اوست. در چنین شرایطی، تیم پشت مصاحبه، با دسترسی خاص، سراغ نامبرده رفته و پخت و پز فکری کرده اند تا بگوید "بسیار علاقه‌مندم آقای خاتمی را ملاقات و حلالیت بطلبم". 🔹لابد از این طریق، جفاهایی که خاتمی درحق کشور کرد -از جمله آشوب 1388 و دروغ تقلب در انتخابات- تبرئه می شود! @IMANI_mohammad
. ♻️ بر اساس اسناد افشاشده پنتاگون، «خوزه لوپز پورتیو» اسبق مکزیک در سال‌های ۱۹۷۶ الی ۱۹۸۲ مأمور بوده است.پس از اشغال لانه جاسوسی آمریکا اسناد ارتباط و دریافت حقوق بنی‌صدر از سازمان سیا هم بیرون آمد.این خط و این نشان، اسناد ارتباط با هم روزی عیان خواهد شد.
‼️چند پرسش ساده از طرفداران «رفراندوم»: ❓دقیقاً کدام «مسائل» را می‌خواهید به همه‌پرسی بگذارید؟ ❓آیا این «مسائل» موردنظر شما تخصصی هستند یا موضوعاتی عمومی؟ اگر مسائلی «تخصصی» هستند، آیا عموم مردم می‌توانند در امور «تخصصی» نظر بدهند؟ و آیا نظر عوام، هرچه باشد، برای متخصصان پذیرفتنی است؟ ❓هنگامی‌که دولت در دست میرحسین موسوی و مجلس در اختیار هاشمی بود، چرا «کوپنی کردن ارزاق عمومی» یا حتی «آتش‌بس در جنگ تحمیلی» را به همه‌پرسی نگذاشتید؟ ❓هنگامی‌که اکبرهاشمی رفسنجانی سلطان بلامنازع مملکت بود، چرا استقراض ده‌ها میلیارد دلار از دول بیگانه یا انجام ذلیلانه «گفتگوهای انتقادی با اروپا» که نوعی محاکمه جمهوری اسلامی بود یا «ترویج اشرافیت و تجمل‌گرایی» و واگذاری رانتهای اقتصادی به باند کارگزاران را که عامل اصلی شکاف اجتماعی بعد از انقلاب شدند، به همه پرسی نگذاشتید؟ ❓در دولت حسن روحانی، چرا شروع «گدایی از کدخدا» و انجام مذاکرات با آمریکا، با شعار «رفع تحریم‌ها» و نیز پذیرش برجام را به همه‌پرسی نگذاشتید؟ چرا بعد از خروج مستکبرانه آمریکا از برجام و تشدید تحریم‌ها علیه ایران، موضوع باقی‌ماندن یا خارج‌شدن از برجام را به همه‌پرسی نگذاشتید؟ چرا واکسیناسیون را که حقیقتا «مسئله‌ی همه‌ی مردم» بود، به همه‌پرسی نگذاشتید؟ ❓چنان‌چه مسائل موردنظرتان، نیاز به مباحث کارشناسی توسط متخصصان امر را ندارند و فضاسازی سیاسیون طرفدار بیگانگان و تبلیغات رسانه‌هایشان کافیست و مردم باید براساس همین جوسازی‌ها برای سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند، نمونه‌های مشابه آن در کشورهای مستقل دیگر را بیان کنید! ⁉️آیا نتیجه همه‌پرسی را شما خواهید پذیرفت؟ یا مثل انتخابات ۱۳۸۸ خودتان «کمیته صیانت از آراء» تشکیل می‌دهید و بعد هم نتیجه شمارش آراء مردم را نفی کرده و کشور را به آشوب کشانیده و از آمریکا درخواست می‌کنید تا مملکت‌ما را تحریم کند؟ و بالاخره اگر مردم بازهم در دام تبلیغات شما قرار گرفتند و نظام را وادار به انجام «رفراندوم» کردند، آیا خودتان امانت‌داری حکومت جمهوری اسلامی را قبول دارید و بیگانگان را برای دخالت در امور داخلی ایران فراخوان نمی‌کنید و مردم را به «تحریم همه‌پرسی» و یا همفکران‌تان را به «خروج از حاکمیت» ترغیب نخواهید کرد؟... 🔺صداقت با مردم و بیان همان چیزی که در ذهن و ضمیر خود دارید، به سود آخرت شما و دنیای مردم است... ✍️ادامه دارد..
. ♻️ نیکلاس در سوئد، همسر ایرانی‌ش غزال را با ضربات کارد کشت ولی صفحه توییترش درباره زنان ایران و بود! یاد نجفی شهردار اسبق تهران، کشتن زنش در حمام با اسلحه، هشتک‌هایی که برای زن، زندگی، آزادی می‌زدند و دفاعی که رسانه‌های اصلاح‌طلب ازش می‌کردند، افتادم
🌹 با سلام و عرض ادب خدمت شما همراهان عزیز از امشب تا پیش از ماه ذالقعده ، به امید خدا هر شب حدود ساعت ۲۱ رمان تقدیم حضورتان می‌شود امید است که مورد پسند شما عزیزان واقع بشه . 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✍️ رمان 💠 از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا خستگی یک شب طولانی را خمیازه بکشم. مثل هر روز به نیت شفای همه بیمارانی که دیشب تا صبح مراقب‌شان بودم، سوره خواندم و سبک و سرحال از جا بلند شدم. 💠 روپوش سفید پرستاری‌ام را در کمد مرتب کردم، مانتوی بلند یشمی رنگم را پوشیدم و روسری‌ام را محکم پیچیدم که کسی به در اتاق زد. ساعت ۷ صبح بود، آرزو کردم در این ساعتِ تعویض شیفت، بیمار جدیدی نیاورده باشند و بتوانم زودتر به خانه بروم که در چهارچوب در، قد بلندش پیدا شد. 💠 برای شیفت صبح آمده بود و خیال می‌کرد هر چه پیراهن و شلوارش تنگ‌تر باشد، پیش چشمم جذاب‌تر می‌شود و خبر نداشت فقط حالم را بیشتر به هم می‌زند که با لبخندی کرشمه کرد :«صبح بخیر آمال!» نمی‌دانست وقتی با آن خط باریک ریش و سبیل، صدایش را نازک می‌کند و اسم کوچکم را صدا می‌زند چه احساس بدی پیدا می‌کنم که به اجبارِ رابطه همکاری، تنها پاسخ را دادم و او دوباره برایم زبان ریخت :«دیشب خیلی خسته شدی؟» 💠 نمی‌خواستم مستقیم نگاهش کنم که اگر می‌کردم همین خشم چشمانم برای بستن دهانش کافی بود و می‌دانستم صورتم زبانش را درازتر می‌کند که نگاهم را به زمین فرو بردم و یک جمله گفتم :«گزارش مریضا رو نوشتم.» و دیگر منتظر پاسخش نماندم، کیفم را از کمد بیرون کشیدم و از کنارش رد شدم که دوباره با صدای زشتش گوشم را گزید :«چرا انقدر بد رفتار می‌کنی آمال؟» 💠 روی پاشنه پا به سمتش چرخیدم و باید زبانش را کوتاه می‌کردم که صدایم را بلند کردم :«کی به تو اجازه داده اسم منو ببری؟» با لب‌های پهن و چشمان ریز و سیاهش نیشخندی نشانم داد و همه خویشتن‌داری دخترانه‌ام را به تمسخر گرفت :«همین کارا رو می‌کنی که هیچکس نمیاد سمتت! هم انقدر سخت نمی‌گرفت که تو می‌گیری!» 💠 عصبانیت طوری در استخوان‌هایم دوید که سرانگشتانم برای زدن کشیده‌ای به دهانش راست شد و با همان دستم دسته کیفم را چنگ زدم تا خشمم خالی شود. این جوانک تازه از برگشته کجا داعش را دیده بود و دیگر لیاقت نداشت حتی صدایم را بشنود که از اتاق بیرون رفتم. 💠 می‌شنیدم همچنان به ریشخندم گرفته و دیگر نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که حالا فقط چشمان کشیده و نگاه نگران آن جوان را می‌دیدم. او به گمانش فقط به تمسخرم گرفته و با همین یک جمله کاری با دلم کرده بود که دوباره خمار خیال او خانه خاطراتم زیر و رو شده بود. 💠 از بیمارستان خارج شدم و از آنهمه شور و نشاط این صبح تنها صحنه آن شب شیدایی پیش چشمانم مانده بود که قدم‌هایم را روی زمین می‌کشیدم و دوباره حضورش را می‌خوردم. از آخرین دیدارش سه سال گذشته بود و هنوز جای خالی‌اش روی شیشه احساسم ناخن می‌کشید که موبایلم زنگ خورد. 💠 گاهی اوقات تنها مرهم درد دوری می‌شود که کودکانه آرزو کردم او پشت خط باشد و تیر خیال‌بافی‌ام به سنگ خورد که صدای نورالهدی در گوشم نشست. مثل همیشه با آرامش و مهربانی صحبت می‌کرد و حالا هیجانی زیر صدایش پیدا بود که بی‌مقدمه پرسید :«آمال میای بریم ؟» 💠 کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم و حس کردم سر به سرم می‌گذارد که بی‌حوصله پاسخ دادم :«تازه شیفتم تموم شده، خسته‌ام!» بی‌ریاتر از آنی بود که دلگیر حرفم شود، دوباره به شیرینی خندید و شوخی کرد :«خب منم همین الان از شیفت برگشتم خونه! تازه مگه همیشه دوست نداشتی محبت اون پسره رو جبران کنی؟ اگه می‌خوای الان وقتشه!» 💠 نگاهم به نقطه‌ای نامعلوم در انتهای خیابان خیره ماند و باور نمی‌کردم درست در همان لحظاتی که او شده بودم، نامش را از زبان نورالهدی بشنوم که به لکنت افتادم :«چطور؟» طوری دست و پای دلم را گم کرده بودم که نورالهدی هم حس کرد و سر به سرم گذاشت :«یعنی اگه اون باشه، میای؟» 💠 حس می‌کردم دلم را به بازی گرفته و اینهمه تکرار حالم را به هم ریخته بود که کلافه شدم :«من چی کار به اون دارم!» رنجشم را از لحنم حس کرد، عطر خنده از صدایش پرید و ساده صحبت کرد :« داره نیروهای رو برای کمک به سیل می‌بره ایران.»...