eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.6هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
14.5هزار ویدیو
199 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹پیام ریاست سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی به مناسبت شهادت محمد قنبری🌹 شهادت مظلومانه و غم انگیز مدافع سرافراز امنیت جناب سرگرد محمد قنبری موجب تأسف و تاثر گردید در هنگامه ای که بدخواهان نظام مقدس جمهوری اسلامی ، معاندان و اغتشاشگران با شگرد های مختلف سعی در ایجاد نا امنی و روشن نمودن آتش فتنه دارند, مجاهدت خالصانه و شجاعانه نیروهای جان بر کف انتظامی امنیت و آرامش را برای جامعه ما به ارمغان آورده است به روح بلند این شهید عزیز درود میفرستیم و شهادت وی را به محضر فرمانده معظم کل قوا مدظله العالی ،فرماندهان و همکاران تبریک و تسلیت عرض نموده و به مردم عزیز ایران اطمینان می دهیم در راه برقراری امنیت و آرامش همچون گذشته آماده جانفشانی بوده و در برخورد با اغتشاشگران ، فتنه گران و مخلان نظم و امنیت لحظه ای درنگ نخواهیم کرد رییس سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی سید علیرضا ادیانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افشاگری سردبیر سابق اینترنشنال و بی‌بی ‌سی از پشت‌پرده این دو تلویزیون: یک لابی خاص و قدرتمند، این دو شبکه را هدایت می‌کند! 💢 محمد منظرپور: 🔺گزارش‌های بی‌بی‌سی با جانبداری کامل تنظیم می‌شود؛ گزارش‌هایی که اصولا می‌تواند باعث اخراج خبرنگاران بخش جهانی این رسانه شود، اما در بخش فارسی دارای مصونیت هستند! 🔺سوگیری در اینترنشنال نیز وضعیت گسترده‌تری دارد؛ این رسانه عملاً به ملک مایشاء مجریان آن بدل شده و این پدیده عجیبی در یک رسانه است!
51.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تهران خیابان ولیعصر/ خرداد ۱۴۰۲ ✅ شناسایی و تذکر به متخلفین ♨️ تذکر رعایت حجاب به متخلفین و اخذ تصویر چهره افرادی که اصرار بر ارتکاب جرم دارند. 🔻 افرادی که از قانون سرپیچی کنند و حجاب را رعایت ننمایند، احراز هویت و به مرجع قضایی معرفی شدند 🔻حتی آقایونی که اخلال در فرآیند قانونی تذکر حجاب داشته باشند شناسایی و پرونده تحویل مراجع قانونی خواهد شد.
❇️«پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»: فَوقُ كُلِّ ذِی‌بِرّ‍ٍ بِرٌّ حتّی یُقتلَ الرّجُلُ شهیداً فی سبیلِ الله. ❇️هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد. (خصال، ج ١، ص ٨) 💢طراحی چهره شهید مظلوم امنیت 🌷محمد قنبری🌷 رباعی های سروده شده در وصف شهید 1⃣این خاک حماسه و رشادت دارد خرازی و باکری و همت دارد دیدید شهید قنبری ثابت کرد مردانه لیاقت شهادت دارد ✍شهرام _شارخی 2⃣‌دلواپس امنیت این بوم و بَر بود ‌سقف و ستون خانواده او پدر بود ‌بر تربت پاکش چنین باید نگارند.. ‌«با دوستان مانوس و بر دشمن شرر بود» ✍ پدرام_ اکبری 3⃣بر بام ِ دلت نشسته خوش مرغِ سعادت فرجام تو شد نیک و رسیدی به شهادت در حفظ وطن خواب و قرار از تو جدا بود سرمایه ی تو عشق و وفا بود و صداقت ✍فرح_یارمحمودی (صبا) ✅کانال روابط عمومی پلیس          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ 🆔@PR_Police
💢پوستر | تصویری از حضور مردم باغلملک در تشییع پیکر شهید مظلوم محمد قنبری🌷 1⃣این خاک حماسه و رشادت دارد خرازی و باکری و همت دارد دیدید شهید قنبری ثابت کرد مردانه لیاقت شهادت دارد ✍شهرام _شارخی 2⃣‌دلواپس امنیت، این بوم و بَر بود ‌سقف و ستون خانواده او پدر بود ‌بر تربت پاکش چنین باید نگارند.. ‌«با دوستان مانوس و بر دشمن شرر بود» ✍ پدرام_ اکبری 3⃣بر بام ِ دلت نشسته خوش مرغِ سعادت فرجام تو شد نیک و رسیدی به شهادت در حفظ وطن خواب و قرار از تو جدا بود سرمایه ی تو عشق و وفا بود و صداقت ✍فرح_یارمحمودی (صبا)  ❇️«پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»: فَوقُ كُلِّ ذِی‌بِرّ‍ٍ بِرٌّ حتّی یُقتلَ الرّجُلُ شهیداً فی سبیلِ الله. ❇️هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد. (خصال، ج ١، ص ٨) ✅کانال روابط عمومی پلیس          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ 🆔@PR_Police
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حضور همسر «شهید بیرامی» در منزل مدافع امنیت «شهید شاه‌ملکی» 🔹همسر «شهید نادر بیرامی» از شهدای ناآرامی‌های سال گذشته در منزل شهید مدافع امنیت «شهید شاه‌ملکی» حضور یافت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢مراسم تشییع شهید مدافع امنیت رسول مهدوی پور در کوهدشت استان لرستان
رفاقت یعنی این دو رفیق باصفا که فاصله شهادت‌ شون فقط یک روز بود ...
✍️ 💠 اشکم تمام نمی‌شد و با نفس‌هایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت می‌خواد بره ، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم ، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!» حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره سعد در قلبش نشست که بی‌اختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد شکسته بود که پاسخ اشک‌هایم را با داد و بیداد می‌داد :«این با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز وارد شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و رو کرده انبار باروت!» 💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت می‌کشیدم به این مرد بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، می‌بارید و مصطفی ندیده از اشک‌هایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده‌ام که گلویش را با تیغ بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید ؟» با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش می‌کردم که تمنای دلم را شنید و امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!» 💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمی‌شد او هم اهل داریا باشد تا لحظه‌ای که در منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم. دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل می‌شد. هنوز طراوت آب به تن گلدان‌ها مانده و عطر شب‌بوها در هوا می‌رقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!» 💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپ‌های مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و می‌خواست صحنه‌سازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟» زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بی‌صدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس می‌کرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم هستن، امشب به حرم (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده‌شون!» 💠 جرأت نمی‌کردم سرم را بلند کنم، می‌ترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمی‌توانستم سر پا بایستم که دستی چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. مصطفی کمی عقب‌تر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بی‌منت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟» 💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی می‌شد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از اومده!» نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بی‌غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریه‌اس، ولی فعلاً پیش ما می‌مونن!» 💠 به‌قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانه‌هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت. او بی‌دریغ نوازشم می‌کرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه می‌لرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال می‌کردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این مست محبت این زن شده بودم. 💠 به پشت شانه‌هایم دست می‌کشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر در دلم شکست و زبانم پیش‌دستی کرد :«زینب!» از اعجاز امشب پس از سال‌ها نذر مادرم باورم شده و نیتی با (سلام‌الله‌علیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به وفا می‌کردم که در برابر چشمان مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...
مهدوی پور نظری رحیمیان عس کرمانشاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شبی بهشتی با شهید مدافع امنیت ، در کوهدشت، لرستان 📌 وداع با پیکر پاک شهید مدافع وطن سرگرد "رسول مهدوی پور "
پوشش خبری اولین مراسم یادواره شهدا مهندسی و پدافند غیرعامل فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
مستند چراغ اندیشه و عرفان - فرازی از سیره و روایت زندگی علامه الله مصباح یزدی + مصاحبه با حجت الاسلام ادیانی https://aparat.com/v/zCNO2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا