کاش پیرتر بودم مثل ریشهها،
یا خیلی جوانتر مثل شاخهها،
این جا که من ایستادم فقط تبر میخورد...
Alireza Ghorbani - Marge Ghoo (128).mp3
5.74M
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد،
فریبنده زاد و فریبا بمیرد؛
شب مرگ تنها نشیند به موجی،
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد؛
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب،
که خود در میان غزلها بمیرد؛
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا،
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد!
شب مرگ از بیم آنجا شتابد،
که از مرگ غافل شود تا بمیرد؛
من این نکته گیرم که باور نکردم،
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد!
چو روزی از آغوش دریا برآمد،
شبی هم در آغوش دریا بمیرد!
تو دریای من بودی،
آغوش باز کن...
آغوش باز کن...
که می خواهد این قوی زیبا،
بمیرد...
با نوشیدن اولین جرعه از لیوانِ علم،
شما بی خدا خواهید شد،
اما در انتهای لیوان؛
خدا منتظر شماست...
چه هوای خوبی است،
امروز چنان خوب است،
که نمیدانم چای بنوشم،
یا خودم را دار بزنم...