هدایت شده از مهتاب
Yek Nafas Arezooye To ~ Music-Fa.Com_۲۰۲۳_۰۵_۱۲_۱۱_۰۲_۲۰_۹۸۳.mp3
4.08M
♡••
#همایونشجریان
درقفسِخیالِتُـو...
https://eitaa.com/joinchat/3760193829Cf874edde37
هدایت شده از مهتاب
📚 کتابها به نزدیک شدن اهداف
کمک میکنند.
#کتاب
#کتابخوانی
https://eitaa.com/joinchat/3760193829Cf874edde37
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سد شهيد عباسپور
سد شهید عباسپور(كارون ١) از ديدنیهای شگفت انگيز توابع مسجد سليمان استان خوزستان است.
#سدشهیدعباسپور
#خوزستان
#ایران_ما
🍃🌸 کانال پروانگی 👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a
پـــروانـگـــــی
🍁🍁🍁 مغــرورِدوستداشتنے چند دقیقهای گذشت خیلی از سطح زمین فاصله گرفته بودیم... حالم بشدت بد
🍁🍁🍁
مغــرورِدوستداشتنے
در سکوت فقط به چشماش خیره شدم.
اونم به چشمام خیره شد به دستی که روی شونم گذاشته بود، فشاری وارد کرد و با لحن آرامش بخشی گفت:
_چرا از ارتفاع میترسی؟!
با کمی مکث گفتم:
_توی دنیای هر کس یه چیزایی وجود داره که ازش میترسه... ترس من از ارتفاع کاملا تصادفیه و دلیل خاصی نداره.
به سختی چشم ازش گرفتم، لعنتی چشماش آدمو مسخ میکرد، به لبهی پیراهنش خیره شدم و به صحبتاش گوش سپردم.
هومن: هر شخصی تا وقتی از یه چیزی میترسه که از دور بهش نگاه کنه؛ اما اگه واردش بشه و به نکات مثبتش فکر کنه ترسش از بین میره... مثلا همین ارتفاع کلی نکته مثبت داره که من مطمئنم تا بحال اصلا بهشون فکر نکردی...
لب باز کردم که چیزی بگم؛ ولی اون مانع شد و گفت:
_ببین ما تمام عمرمونو روی زمین میگذرونیم... روی زمین چیزای زیادی وجود داره که به ما کلی ضرر میرسونه؛ ولی هیچ وقت از زندگی روی زمین نترسیدیم. مثلا روی زمین کلی آدم وجود داره که در بسیاری از مواقعی به طریقی باعث ناراحتی ما شدن پس در اینصورت ما باید از زمین بترسیم چون روش اشخاصی وجود داره که به ما ضرر میرسونه
ولی هیچ کس چنین ترسی نداره...
به جاش در ارتفاع ما از زمین و آدماش فاصله میگیریم و به آسمون نزدیکتر میشیم... آسمونی که از بچگی تا بحال فکر میکردیم خدا اونجا زندگی میکنه... شما هم اگه به همین مسئله کمی فکر کنی علاوه بر این که ترست از بین میره؛ ارتفاع هم میشه مکانی که بهت آرامش و امنیت میده... درست نمیگم؟!
#پارت_270
#ادامه_دارد...
🍁🍁🍁🍁
☘به دست تو گرهها باز میشود...
#امام_زمان
🍃🌸 کانال پروانگی 👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a
پـــروانـگـــــی
🍁🍁🍁 مغــرورِدوستداشتنے در سکوت فقط به چشماش خیره شدم. اونم به چشمام خیره شد به دستی که روی
🍁🍁🍁
مغــرورِدوستداشتنے
به فکر فرورفتم، حق با اون بود ...
چقدر قشنگ صحبت میکرد و چه مثال با معنی زد.
با صداش از افکارم بیرون کشیده شدم با لحن بدجنسی گفت: خوشت اومده؟...
من با تعجب: از چی؟...
لبخندی زد و گفت: از جایی که الان توش قرار داری.
برای اولین بار خجالت کشیدم، سریع خودمو از آغوشش بیرون کشیدم تا خواستم لب باز کنم و چیزی بگم دستاشو به حالت تسلیم بالا آورد و
درمیون خندش گفت:
_باور کنین منظوری نداشتم... منو عفو کنین، توی این مدت از بس ترکشای عصبانیتتون بهم برخورد کرده یه جای سالمم توی بدنم نمونده.
با اتمام جملش، منم خندم گرفت. اولین بار بود که داشتم جلوش میخندیدم.
همون لحظه فانفار از حرکت ایستاد... هر دو همزمان نگاهی معنادار به هم انداختیم.
در کابین و باز کرد و درحالی که سعی میکرد لبخندشو جمع کنه...
گفت: بفرمایید!...
با ناز ازش چشم گرفتم و از کابین خارج شدم.
برخلاف زمان ورودم به کابین که حالم خیلی بد بود؛ الان احساس خوبی داشتم یه حس که نمیدونم باید اسمشو چی بذارم...
با صدای هومن به خودم اومدم.
_شما روی نیمکت بشینین تا من برم یه چیز شیرین براتون بخرم.
_نیازی نیست، حالم خوبه.
_الان حالتون خوبه چند دقیقهی پیش از ترس در حال بیهوشی بودین...
#پارت_271
#ادامه_دارد...
🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون سرشار از آرامش
🍃🌸 کانال پروانگی 👇
https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a