eitaa logo
کانال پاتـــــوق دوستـــــان
1.8هزار دنبال‌کننده
114.7هزار عکس
78.7هزار ویدیو
260 فایل
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما سروران وبزرگواران کانال پاتوق بهترین جملات زیبا, مذهبی , واشعار وبهترین جملات ناب لینک کانال @Patoghedoostanha
مشاهده در ایتا
دانلود
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت. زن کره ها را به شکل قالب‌های یک کیلویى میساخت و مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و آنها را وزن کرد. اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او عصبانى شد و به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است! مرد فقیر سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم چندی قبل یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن را به عنوان وزنه قرار میدادیم👌 💕🧡💕🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر معظم انقلاب: علنی برای حکومت اسلامی تکلیف ایجاد می‌کند/حکومت موظف است در برابر حرام بایستد 🔹پول‌های زیادی خرج می‌کنند و از صدها رسانه استفاده می‌کنند تا روی هویت زن مسلمان اثرگذاری کنند، اما نتیجه‌اش فریب‌خوردن چند دختر می‌شود. 🔹چیزی که بنده را حساس می‌کند این است که گاهی خواص بحث را مطرح می‌کنند. عده‌ای نادانسته خطی را دنبال می‌کنند که دشمن با آن‌همه تلاش نتوانست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️☝️ از کجا بدانیم از افتادیم یا نه ؟ 🎙مرحوم استاد فاطمی نیا رحمت الله علیه
داستان کوتاه👌 روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد کدخدای ده رفت و گفت: کدخدا فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه‌هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده‌ام حاصل شود. کدخدا پرسید: از مال دنیا چه داری؟ روستایی گفت: همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است. کدخدا گفت: من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی. روستایی که چاره‌ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد…. کدخدا گفت: امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده‌ام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟! کدخدا گفت: فراموش نکن که قول داده‌ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی. صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد کدخدا رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد. کدخدا یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت: امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری. چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد کدخدا می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده‌اش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد کدخدا رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست! کدخدا دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی‌ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون بگذارد! ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد کدخدا می رفت، این یک به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.روز بعد وقتی روستایی نزد کدخدا رفت، کدخدا از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند ، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم و این است حکایت حال و روز ما آدمها 💕💚💕💚
دلبرا...... درهوس دیدن رویت ... دل من تاب ندارد... نگهم خواب ندارد... قلمم گوشه دفتر... غزلم ناب ندارد.... همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دل سوخته ارباب ندارد. توکجایی.....؟؟گل نرگس زفراقت دل من تاب ندارد. الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روایتی از انرژی مثبت دعا و قرآن برای بیمار در کما 🔺این قسمت: سعید 🔹تجربه گر این قسمت سعید خانی
‼️ 💠حدیثی بسیار زیبا ازامام حسین(ع) مردى خدمت امام حسين عليه السلام آمد وعرض كرد: من مردے گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم. مرا موعظه اى كن. ✨سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن: 1⃣⇦: رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن! 2⃣⇦: از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مى خواهى گناه كن! 3⃣⇦: جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مى خواهى گناه كن! 4⃣⇦: وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مى آيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مى خواهى گناه ‌كن!!! 5⃣⇦: وقتى مالك دوزخ تو راوارد جهنّم مى‌كند، اگرمى‌توانى وارد نشو، و هر چه مى خواهى گناه كن!!! ۷۵_ص۱۲۶ .🏴 ✨✨✨ 🌸
‌‌گاهی میشه از یک لیمو ترش یه لیموناد شیرین درست کنی … زندگی، هنر از تهدید ها، فرصت ساختن هست! اگر از تهدید ها و شرایطی که داری، برای خودت فرصت بسازی، بردی! اگر نه شرایط رو مقصر کردن که ساده ترین راه هست … افق تاریـک، دنیا تـنگ، نومیدی توان فرساست، می دانم! ولیکن ره سپردن در سیاهی، رو به سوی روشنی زیباست! ✨✨✨ 🌸
تھ‌خوشبختۍیعنۍ خستگیِ‌توراه‌اربعین‌رو باخوردن‌یھ‌استڪان‌چاےعراقۍ ازبدنت‌بیرون‌ڪنی..💔'! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
باز این چه شورش است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بهترین عملی که میتوان انجام داد ، عملی که شیطان برای ممانعت از انجام آن ، بهترین یارانش را به خط می کند ... ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️
⭕️ اختلاف «سه جریان شیعی» در عراق قبل ظهور 💚 امام مهدی بعد از ظهور، وارد عراق می‌شود درحالیکه سه پرچم شیعی با یکدیگر اختلاف دارند: «يَدخُلُ المَهدِيُّ الكوفَةَ و بِها ثَلاثُ‏ راياتٍ‏ قَدِ اضطَرَبَت‏ بَينَها» (طوسی، الغیبة، ص۴۶۸). 👤 مصطفی امیری 🔰 در عراق قبل ظهور، سه جریان شیعی با یکدیگر اختلاف دارند: 🔹 1. جریان نفوذ (صاحب البرقع، بتریه، رایة من ولد ابیه، شذاذ آل‌محمد): در جهت مخالفت با جبهه حق، در پاره‌ای از مواقع، اقدامات آنان در جهت منافع سفیانی موردحمایت مثلث «غربی، عبری، عربی» خواهد بود. 🔹 2. جریان هم‌پیمان ایرانیان و رایه الیمانی (عصائب العراق، اخیار العراق، محور مقاومت شیعی): از همان ابتدا سعی در مقابله نظامی با لشکر سفیانی خواهند داشت. 🔹 3. حامیان مکتب سنتی نجف: در برهه‌ای از زمان، در موضع انفعالی، قرار خواهند گرفت. زیرا در احادیث، اشاره‌ای به نقش فعال این جریان در هنگام حمله سفیانی به عراق، نیست. البته به مقاومت‌ های مسلحانه اشاره شده که با شکست مواجه می‌شود. گویا از قدرت نظامی قوی برخوردار نیستند و بسط ید در امور سیاسی ندارند... ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️
💐🌸🍃🍂❄️🍃🌻🍁🍃❄️🍂 🌼🌿 🌺 اشتباه نکنید.. انسانهای خوشبین و بدبین هر دو برای جامعه مفیدند خوشبین. هواپیما اختراع میکند بدبین... چتر نجات!
▪️ واکنش یک ایرانی مقیم آلمان به انبار هیزم و زمستان سخت در این کشور
یکی که با دیدنت اینجوری ذوق میکنه همونو‌ بچسب😅😍 ‌ + خنده 💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🫀♥️خدا همین حوالی است هر خواسته ای از خدای مهربانت داری زیر این پست کامنت کن خدا اجابت کننده ی دعاهاست
💠 یکی از علمای همدان (شیخ حسن) این قضیه را نقل می کند که مربوط به 100 سال پیش است. در یکی از شبهای محرم برای منبر و روضه خواندن به روستاهای اطراف همدان رفته بودم و موقع برگشتن دیر شده بود و دروازه های شهر را بسته بودند. درب دروازه را کوبیدم، صدای علی گندابی را شنیدم که عرق خورده و مست کرده بود. تا در را باز کرد، قمه به دست به همراه رفقای لاابالی اش، افتادند به جان من که این وقت شب اینجا چه میکنی؟ گفتم محرم است و رفته بودم روضه بخوانم. (حالش منقلب شد.) گفت: من انسان کثیفی هستم. کم مانده دهه محرم تمام بشه ولی هنوز یکبار هم به مجلس روضه نرفته ام. پس برای من هم روضه بخوان. گفتم: اینطور که نمیشود. مجلس روضه آدابی داره. منبر و مسجد و حسینیه می خواد، مستمع میخواد، چایی میخواد(میخواستم بهانه بیاورم که از دستش خلاص شوم) اینجا که نمیشه. حداقل یک صندلی می خواهد که بنشینم روش. علی گندابی گفت: زیاد گیر نده. خودم صندلی ات میشوم. بنشین روی من و روضه ات رو بخون. تا خواستم مقدمه روضه را شروع کنم گفت معطل نکن یا شیخ. منو ببر در خانه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام. {قمر بنی هاشم باب امام حسین علیه السلام است. مرحوم آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی در مقامات عرفانی هرچه گرفته بود و به هرکجا رسیده بود از دست حضرت عباس گرفته بود. هروقت ایشان به حرم حضرت عباس مشرف می شدند، غش می کردند از ابهت و عظمت مقام حضرت اباالفضل علیه السلام} چنان روضه ای خواندم که در طول عمرم نه آنطور روضه خوانده بودم و نه شنیده بودم. دیدم علی گندابی آنقدر اشک ریخته زمین را از اشک چشمانش گِل کرده. بعد از روضه علی گندابی به من گفت یا شیخ منو ببخش! می خواستم پولی به عنوان هدیه بدهم ولی دیدم این پولها نجس و کثیف و غصبی است و به درد روضه نمی خورد. {بعضی صفات زیبا هستند. تلاش نکن همه پل های پشت سرت را خراب کنی. تلاش کن صاحب بعضی صفات زیبا هم بشوی که یک روز نوری می شود و جذبه ایجاد می کند و تو را بالا می برد. باید اندازه یک جو معرفت داشت. قیافه علی گندابی بسیار زیبا بود. ظاهر زیبا ولی باطن خراب. روزی کلاه پشمی زیبایی گذاشته بود و نشسته بود کنار قهوه خانه. دید دختر جوانی که تازه ازدواج کرده به او نگاه می کند، سریع کلاهش را خاکی کرد و موهایش را ژولیده کرد. دوستش گفت مگر دیوانه شدی؟ گفت نه، دیدم قیافه شوهر آن دختر زیاد خوب نیست. ترسیدم محبت من به دل دختره بیفته و از شوهرش سرد بشه. قیافه ام را خراب کردم تا محبت دختر به شوهرش کم نشود.} {باید مراقب باشی. امکان دارد تو قصد و غرضی نداشته باشی، ولی ممکن است دیگران بخاطر نحوه لباس و آرایش تو تمایل پیدا کنند و فساد ایجاد بشه.} چند روز از علی گندابی خبر نبود تا اینکه اطلاع دادن علی گندابی همان شب که شیخ حسن برایش روضه خوانده ، توبه کرده و رفته نجف اشرف. محضر آیت الله میرزای شیرازی توبه نصوح می کند و جزء مریدانش می شود. {مولای ما امیرالمومنین است. ما بنده فراری هستیم و غیر از در خانه مولایمان کجا را داریم که برویم و‌ پناه ببریم؟؟ } علی گندابی توبه نصوح می کند. میرزای شیرازی عبایی به او هدیه داد و همیشه صف اول نماز جماعت پشت میرزا نماز می خوانده و بارها میرزای شیرازی به علی گندابی التماس دعا کرده و می گفت علی آقا حرم رفتی ما را هم دعا کن. یکی از روزها بین نماز مغرب و عشاء به میرزای شیرازی خبر آوردند که فلان عالم وارسته از دنیا رفت. میرزا بسیار ناراحت شد و از خدمات آن عالم گفت. دستور داد در حرم امیرالمومنین برایش قبری آماده کنند. ولی تا قبر آماده شد، دوباره خبر دادند که آن عالم نَمُرد و دوباره زنده شد. میرزا گفت حتما حکمتی دارد. در همان حین علی گندابی به سجده رفته بود و به خدا می گفت خدایا دیگه از این دنیا سیر شدم. در حرم امیرالمومنین یک قبری آماده هست، آن را به من نمیدهی؟؟؟ من میخواهم در همان قبر دفن بشوم!!! من میخواهم زیر پای زائران امیرالمومنین دفن بشوم. نمازگزاران هرچی علی گندابی را صدا کردند دیدند در سجده جان به جان آفرین تسلیم کرده و از دنیا رفته. میرزای شیرازی گفت علی را در همان قبری که مولایش امیرالمومنین برایش آماده کرده بود، دفن کنید. بله! اگر خالصانه در خانه اهل بیت بیایی، اینطور تحویل می گیرند. از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
🔴 شيطان در آخرالزمان با تمام توان خود می‌تازد... ✍آخرالزمان چون نزديك نابودی ابليس است ، تمام سعی و تلاش خود را برای تأخير در ظهور و گمراهی مردمان به كار خواهد بست . آنقدر در آخرالزمان اين مسائل رونق می‌گيرد كه وقتی ندای آسمانی به نفع امام زمان علیه‌السلام بلند می‌شود ، نعره‌ای هم از جانب شيطان شنيده می‌شود كه بعضی‌ها ، حق و باطل را اشتباه می‌كنند . حضرت امام صادق علیه‌السلام در مورد زمان ظهور حضرت و نشان آن فرمودند : منادی نام قائم «عجل الله تعالی فرجه الشریف» را ندا می‌دهد . پرسيدم : آيا اين ندا را بعضی می‌شنوند يا همه ؟ حضرت فرمودند : «همه ! هر قومی به زبان خودش می‌شنود» . پرسيدم : پس با اين حال ، ديگر چه كسی با حضرت مخالفت می‌كند ، در حالی كه نام او ندا داده شده و شكی در حقانيت او نيست ؟ حضرت فرمودند : ابليس آن‌ها را رها نمی‌كند ، تا اين‌كه در آخر شب ندای ديگری بدهد . پس مردم دچار شك می‌‌شوند . 📚كمال‌الدين و تمام النعمة ، ج ۲ ، ص ۶۵۰ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌