نوشتم که ازش متنفرم و فحشش دادم و بعد از همه جا بلاکش کردم. اما چجوری اون نمیفهمه که اگه من بهش عشق نمیورزیدم اینقدر آزرده نمیشدم؟
واقعاً انقدر سخته که سوار بر اسبی سفید با بغلی از دسته گل نیلوفر به سمت من بیای، عذرخواهی کنی و دستمو ببوسی؟ خب یا حداقل از شماره دیگهای زنگ بزن و ناشیانه سعی کن منو برگردونی... چه احمقی
خلاصهی ای از ذهنِ مرموز لیدیا
عروس های ماه، جادوگرانی که در جنگل تاریک زندگی میکنند، آیین های جادویی با شمع، قلب های پوسیده پر از عنکبوت، گربه های سیاه به عنوان آشنایان وفادار، مارهایی که در گوش زمزمه و ورد نفرین میخوانند، خون آشام های باستانی در حال شکار دوشیزگان بی گناه، تعداد بی نهایت چشمی که اشک های خونین میگریند. عمارت گوتیک با ارواح در جنگلی مه آلود، کوزه/جام های سم، کلاغ هایی که به گوشت مردگان نوک می زنند.
هدایت شده از o̷l̷d̷ ̷c̷e̷m̷e̷t̷e̷r̷y̷
ruelle_-_war_of_hearts.mp3
3.68M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا کسی واقعاً مرا درک خواهد کرد؟