5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨وقتی خیلی تنها شدم و همه رهام کردن
خدا گفت:
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟(آیه ۳۶زمر)
✨وقتی اشتباه کردم و ترسیدم
خدا گفت:
نترس و غمگین نباش ما نجاتت میدهیم!(آیه ۳۳ عنکبوت)
✨وقتی گفتم خدایا انقدر بد شدم که ازت دور شدم
خدا گفت:
ما از رگ گردن به تو نزدیک تریم..(آیه ۱۶ ق)
با خدا بودن بهترین حادثه ی این دنیاس
خدایی که هم پناهِ هم عاشقِ هم بخشنده💛
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگر
هیزم های بزرگ را با هیزم های
کوچک و ریز روشن میکنند..گناهان
بزرگ هم با گناهان کوچک شروع میشوند؛
به همین خاطر است که قرآن کریم
روی گناهان ریز و کوچک حساسیت بیشتری
نشان داده است و میگوید:
اگر به سراغ شر و شرارت بروید هر چند
کم و ناچیز باشد،نتیجه آن را خواهید دید.
فرمود:{ وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهِِ شَرَّا یَرَهُ}
📖| سوره زلزال آیه 8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌿لطیفه شیرین از استاد الهی قمشه ای در مورد سلام!
💠احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد سلام!
🤝سلام را رواج ده تا خير و بركت خانه ات زياد شود.
🤝پنج چيز است كه تا زنده ام رهايشان نمى كنم... و سلام كردن به كودكان تا بعد از من سنّت شود.
✍نزديكترين مردم به خدا و رسول او كسى است كه آغازگر سلام باشد.
📚مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج8 ، ص 357 ، ح9657 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج73 ، ص12 ، ح50
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نمیدانم دعا کنم
بمیرم و از فتنه های
آخرالزمان در امان باشم..!
یا دعا کنم
زنده بمانم و ظهور را ببینم..!
⏰| #آخــر_الــزمــان
👤| #آیــتالله_بـهجـت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢 #اطلاعیه_مهم 💢
سلامرفقا
پازلفعالیتما
برایتکمیلشدننیازمندهمکاریشماست
برایادامهفعالیتکانالهای
شهداییومذهبیوفرهنگیمون
نیازبهکمکچندادمینداریم
کهبتونندتوزمینه
تهیهمطلبوویرایشمتنوتصویروکلیپ
بهمایاریبرسونند
آیدی جهت هماهنگی👈 @mosafer_110
قرآن در چند جا می فرماید :
کُلوا یعنی بخورید، اما هر جا فرموده کلوا
به دنبالش یک مسئو لیتی به عهده ما گذاشته :
جایی میفرماید : کلوا...در ادامه میفرماید : واشکروا
خوردی شکر کن
جایی میفرماید : کلوا... در ادامه میفرماید : اطعموا
خودت خوردی به دیگران هم ببخش
جایی میفرماید : کلوا...در ادامه میفرماید : انفقوا
بخور و انفاق کن
جایی میفرماید : کلوا... درادامه میفرماید : واعملوا صالحا
خوردی نیرو گرفتی، کار نیکی انجام بده
جایی میفرماید : کلوا... در ادامه میفرماید : ولا تسرفوا
خوردی اسراف نکن
جایی میفرماید : کلوا... در ادامه میفرماید : لاتطغوا
خوردی بد مستی نکن
پس شمایی که به این چیزا اعتقاد داری!توجه کنید فقط بخور بخور نیست بلکه با هر خوردنی مسئولیتی هست
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕋 سلام خالصانه خدمت رفقای خوب معنوی مون در کانال کشکول معنوی 🕋
امروز قصد داریم به مناسبت #عید_سعید_قربان
بسته معرفتی #عید_قربان رو در طول روز تقدیم حضورتون کنیم.😊
#بسته_معرفتی مون شامل موارد متنوعی میشه
از دستشون ندید😉👇👇👇
#استوری #استیکر #مولودی #انیمیشن
#عکس_پروفایل #شعر
🙏ان شاءالله که عید خوبی داشته باشید و برای خادمین خودتون در کانال کشکول معنوی هم دعا بفرمایید🙏🌹
📭📨لطفا در ارسال مطالب کانال به گروه ها و دوستانتان
و همچنین معرفی این کانال که متعلق به خودتون هست
ما رو همراهی و یاری نمائید تا جمع علی دوستان و علی باوران رو بیشتر و بیشتر کنیم🙏🌸
ارادتمند تمام محبین امیرالمؤمنین علیهالسلام در سراسر گیتی : الاحقر سید سجاد جعفری 🙏🌹🌸
#عید_قربان
👈بندگی کن تا که سلطانت کنند
🌺تن رها کن تا همه جانت کنند
🌺سر بنه در کف، برو در کوى دوست
🌺تا چو اسماعیل، قربانت کنند
🌺بگذر از فرزند و مال و جان خویش
✅تا خلیل الله دورانت کنند
🌺🌺 #عید_سعید_قربان مبارک🌺🌺
💠داستانی که نگاه شما را به قیامت عوض خواهد کرد💠
✅ بعضیها فکر میکنن که بهشت رو فقط میشه در مسجد و بر سر سجاده بدست آورد، در حالی که با خواندن این داستان خواهید فهمید که راههای نزدیکتر دیگری برای رسیدن به خدا هست که از آن غافلیم،
🔲 این داستان را «ابن جوزی» نقل میکند که:
در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به امیرالمؤمنین علی ع) زندگی میکرد تا اینکه بیمار شد و بعد از دنیا رفت.
همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیّه چیزی بیرون آمدم.
دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور؟ و توجّهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم.
در راه پیر مردی را در مغازهای دیدم که تعدادی در اطرافش جمعاند،
پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است،
با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود؟ لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم.
او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید،
پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور؟
سیده میگوید: همراه این زن به منزل او آمدیم و جایی را در خانهاش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهای فاخر بر ما پوشاند
و انواع خوراکها را به ما داد و آن شب را به راحتی سپری کردیم.
در نیمه های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت برپاست و پرچم پیامبر(ص) بر بالای سرش بلند شد.
در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر(ص)فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو میرود و پیامبر(ص) از او روی میگرداند
عرض میکند: یا رسول اللَّه(ص) من مسلمانم چرا از من اعراض میکنی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید.
پیامبر(ص)فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن علوی گفتی؟ این قصر از آن آن مردی است که این زن در خانه او ساکن شده؟
در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود میزد و میگریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی است.
شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت: نمیگذارم او را ببینی؟ شیخ گفت: میخواهم این هزار دینار را به او بدهم.
گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمیپذیرم. وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیدهای من هم دیدهام من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است.
سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمانشدهایم
📕 إرشاد القلوب إلی الصواب، ج2، ص: 445
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•