🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ نکته دیگری که آنجا شاهد بودم،
انبوه کسانی بـود کـه زنـدگی دنیایی
خود را تباه کرده بودند،
آن هم فقط به خاطر دوری
از انجام دستورات خداوند!
جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد.
مثلا به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت الشعاع قرار میداد.
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹چرا سیگار کشیدی؟
✍ در روزگار جـوانی، با رفـقـا بـرای
تفریح به یک در نزدیکی شهر رفتیم.
کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان
را آماده کرد و با یک بسته سیگار بـه
سمت ما آمد.
سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و بـه
دست رفقا می داد. من از سیگار نفرت
داشتم ولی بـرای ایـنـکـه انـگـشـت نمـا
نشوم سیگار را از دسـت آن آقا گرفتـم
و شروع به کشیدن کردم!
حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. بعد از آن هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که میدانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی.
همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند اما به #حق_النفس اهمیت نداده بودند و بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند.
📚 سه دقیقه در قیامت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹در آنسوی دنیا این لحظات را میدیدم!
وارد جلسهمهمانی شدم. تمام دوستان
هـم نـشـسـتـه بـودنـد. مـی گـفـتـنـد و
میخندیدند. یک میزبزرگ وسط سالن
بـود و هـمــه مــیــوه و شـیـریــنـی از
آنجا بـر مـی داشـتـنـد و مـی خوردند.
چـنـد دقیقـه بـعـد مجـلـس به سـمـت
غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید
از خودمان بگوییم از کسی که بین ما
نیست حرفی نزنیم.
اما قـبـول نـکـردنـد. وقتی نصیحتم
بی فایده بـود از آنـجـا خـارج شـدم
و بـه داخل حیاط رفتم...
🔸حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را میدیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!!
📚 کتاب تقاص. اثر جدید گروه شهید هادی.
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹ملائک به استقبال میآمدند...
وقتی تیر به جسمم اصابت کرد ناگهان خود را کنار جسمم دیدم. چند ملک پایین آمدند و مرا با خود بالا بردند. ما به جایی رسیدیم که دسته دسته ملائک به استقبال می آمدند و خوش آمد گویی می کردند.
آن ها گوشه ای را نشان دادن و گفتند بهشت شما آمادست. نگاهی کردم؛ به او گفتم زیباست اما به ما بگویید امام حسین (ع) کجاست؛ مادرمان حضرت زهرا کجاست؛ ملک با اشاره جایی را نشان داد. همه شهدا اطراف منبری حلقه زده بودن و آقایی به شدت زیبا روی منبر سخنرانی می کرد. واقعا بهشت آنجا بود.
📚 کتاب بازگشت
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔸وارد باغ بسیار زیبایی شدم.
مشکلی که در بیان مطالب آنجاست،
عدم وجود مشـابـه در ایـن دنیاست.
یعنی نمی دانیم زیبایی های آنجا را
چگونه توصیف کنیم؟!
🌸اما باید طوری بگویم که بتواند به ذهن نزدیک باشد.
من وارد باغ بزرگی شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمن هایی عبور می کردم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش می داد. درختان آنجا، همه نوع میوه ای را در خود داشتند. میوه هایی زیبا و درخشان.
مـن بـر روی چـمـن ها دراز کـشـیـدم.
گویی یک تخت نرم و راحت و شبیه
پرقو بود. بوی عطر همهجا را گرفته
بود. نـغـمـه پـرندگان و صدای شرشر
آب رودخـانـه بـه گـوش مـی رسـیـد.
اصلا نمیشود آنجا را توصیف کرد...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ (حسابـرسی اعـمـال) : خـوشحال بودم
که از کودکی، همیشه همراه پدرم در مسجد
و هیئت بودم.
همینطور که به صفحه اول (اعمال) نگاه می کردم و به اعمال خودم افتخار می کردم، یکدفعه دیدم، تمام اعمال خوبم در حال محو شدن است!
صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده بود! با عصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم: چرا این ها محو شد. مگر من این کارهای خوب را انجام ندادم!؟
گفت: بله درست می گویی، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد...
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi