اونجا که #سعدی میگه :
همچنان امّید میدارم که بعد از داغِ هجر
مرهمی بر دل نهد امّیدوارِ خویش را ✨...
اگرچه با غم عشقش خراب کرد مرا ...
دلم خوش است که او انتخاب کرد مرا
نخورده مست شدم تا شنیدم آن ساقی
به نام کوچکم آن شب خطاب کرد مرا
#حسین_دهلوی
نخ به پای بادبادکهای کم طاقت مبند...
زندگی را هر چه آسانتر بگیری بهتر است !
#فاضل_نظری
اگر غیر از حدیث یار و جز دیدار او باشد
چه حاصل جز ندامت، از شنیدنها و دیدنها؟
#رهی_معیری
آینده و گذشته تمنا و حسرت است
یک کاشکی بود که به صد جا نوشتهایم
#غالب_دهلوی
هزار قصهی ناگفته در گلو دارم
درون خویش جهانی هزارتو دارم
اگر من از تو بپرسم که دوستم داری؟
اگرچه دوست نداری ولی بگو: دارم❤️🩹:)
#وحید_جلالی
سر به سر طومار زلفت شرح احوال من است
مو به مو فهمیدهام این مصرع پیچیده را ...
#نجیب_کاشانی
چه جانسختم که بعد از رفتنِ تو باز جان دارم
ولی از تو چه پنهان، روح و جسمی ناتوان دارم
#امید_صباغ_نو
من نمیدانم چه چیزی پایبندم کرده است
کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود :)
#حسین_جنتی
به یاد اوّلین بیت از کتـــــــاب خواجه افتادم
شروع عشق شیرین است بعدش دردسر دارد
#بهمن_صباغ_زاده
همدم شبهای تنهاییِ ما جز "آه" نیست
کس نمیگیرد سراغ از خلوتِ دلتنگها..
#علی_مقیمی
بیشک، به شوقِ خاطرهای دور بوده است
بیتو ، اگر که دیده کسی خندهی مرا❤️🩹...
#کریم_تباحفر
به روی سینهی خود میفشارم قابِ عکست را
که شاید قدری از دلتنگیام را کم کند، شاید...
#محمد_عزیزی
در کمالیت حسنت نرسد درک عقول
هر چه در خاطرم آید تو از آن خوبتری
- خواجوی کرمانی
دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق
ویرانه فیض میبرد از ماه بیشتر
- صائب تبریزی
خود را چو یافتی همه عالم ازان توست
چشم از جهان بپوش، طلبکار خویش باش
- صائب تبریزی
دریغ مدت عمرم که بر امیدِ وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
- حافظ
تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
- فروغی بسطامی
خود را چنان ز هجر تو گم کردهام که هست
مشکلتر از سراغ توام جستوجویِ خویش
- عرفى شيرازى
عشق یارب چه قماریست که نشناختهایم
با وجودیکه به نزدش دل و دین باختهایم
- صغیر اصفهانی
کوه غم گشتم و هر لحظه کَنَم سینه خویش
طرفه حالیست که هم کوهم و هم کوه کَنَم
- هلالی جغتایی
جز وصلِ رخِ دوست نخواهم ز خدا هیچ
در دهر اُمیدی که بُوَد در دلم اینست
- ایرج میرزا
با خودی هرگز نگردد دل ز درد و غم جدا
هر که از خود شد جدا شد از غمِ عالم جدا
- صائب تبریزی
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
- خواجوی کرمانی
در دیده من جمله خیالند و تو نقشی
به خاطر من جمله فراموش و تو یادی
- کمال خجندی