نام گذاری افراد به محمد یاسین (یس) جایز است؟
@Porseman_channel
در باره نام گذاری "یاسین " در بعضی از روایت مطالبی آمده که حاکی از عدم رضایت ائمه (ع) از استفاده این نام برای افراد است از جمله می توان به این روایت اشاره کرد که امام صادق (ع) فرمود به مردم اجازه داده شده است که نام محمد را بر روی افراد بگذارند اما چه کسی به آنان اجازه داده است که نام "یاسین" را روی افراد بگذارند در حالی که این اسم پیامبر اسلام (ص) است.
این روایت گر چه از نظر سند مرفوعه است و به همین دلیل فقیهان آن را معتبر نمی دانند، اما عقل انسان حکم می کند که در چنین مواردی که محدویت و تنگنایی وجود ندارد با استفاده از اسامی زیبا و با معنای بسیاری که وجود دارد و بکارگیری آنها هم هیچ منعی ندارد، جانب احتیاط را رعایت کرده و از این اسم استفاده نکنیم.
لذا مراجع تقلید نیز در این زمینه میگویند، گذاردن این نوع اسامی بر روی فرزندان به خودی خود اشکال ندارد، ولی بهتر است از اسامی دیگر استفاده شود.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
فى نفسه اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
بدون کلمه موعود مانعی ندارد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد، ولی بهتر است که از اسامی دیگر استفاده کنند.
@Porseman_channel
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌴🌴🌴🌴🌴
💢حكم استفاده از پمپ آب 💢
@Porseman_channel
مطابق نظر آيت الله خامنه اي
سازمان آب، نصب پمپ فشار و استفاده از آن را ممنوع اعلام کرده است، ولی در برخی از محلّه ها فشار آب ضعیف است و ساکنان آن مجبورند که برای استفاده از آب در طبقات بالای ساختمانها از پمپ فشار استفاده کنند، با توجه به این مسأله به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید؟
الف: آيا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بيشتر از نظر شرعى جايز است؟ ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب، وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ جذب مىشود چه حکمى دارد؟
ج: در فرض سؤال، نصب و استفاده از پمپ فشار جايز نيست، و وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ به دست مى آيد، محل اشکال است.
تبصره: اين حكم در جايي است كه پمپ آب، مستقيم آب را از لوله هاي شهر بكشد، اما اگر مخزني هر چند كوچك وجود داشته باشد و آب ابتدا واردآن مخزن شود و پس از آن توسط پمپ در لوله هاي ساختمان جريان يابد اشكال ندارد.
طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي
اصل نصب پمپ به این صورت اشكال داردو تنها به این صورت جایز است که آب بدون فشار وارد مخزنی شود و بعد از آن با فشار پمپ به بالا فرستاده شود و مطابق آنچه نوشته اید این آب حکم آب قلیل پیدا می کند مگر اینکه به محض باز کردن شیر آب در ساختمان ، شیر اتصال مخزن با آب شهر باز شود و به آب لوله کشی شهر اتصال پیدا کند.
اگر به این صورت باشد که بعد از کنتور، منبع آبی قرار دهید تا آب بطور عادی وارد منبع شود و پمپ، آب را از درون آن منبع بکشد مانعی ندارد و غسل صحیح است.
آيت الله شبيري زنجاني:
اگرخلاف قوانین باشد استفاده از آن جايز نيست، و وضو و غسل با آن آب، بنابر احتیاط باطل است.
مطابق نظر آيت الله سيستاني:
اگر مخالف ضابطه های قانونی نباشد هرچند قانون در مورد آن حالت مخصوص باشد استفاده از ان مانعی ندارد ولی شخص استفاده کننده هنگام کمبود آب شهر اجازه ندارد بیشتر از مقدار مناسب آب برداشت کند.
@Porseman_channel
💢اتمام حجت💢
#ماندگار_همچوحسین
امام حسین ع با وجود شناختی که از دشمن داشتند،چرا آب خواستند؟
@Porseman_channel
✅پاسخ:
امام حسین ع ؛به بسیاری از مطالب علم داشتند.ولی در عین حال؛موظف به رعایت ظاهر و اعلام به دیگران بودند.
اگر امام حسین ع ؛برای خود یا علی اصغر ع آب خواستند؛نه به خاطر عدم آگاهی از دشمنی طرف مقابل بلکه به خاطر اتمام حجت برای دشمنان-که فردا نگویند ما نمی دانستیم فرزند پیامبر هستند و نمی دانستیم که تشنه هستند و...
و برای همه جهان علنی کنند که اینها چقدر خبث باطنی داشتند.تا فردا روز توجیه نکرده و خود را بی اطلاع و مظلوم و ناآگاه جلوه ندهند.
تا نسل های آینده بدانند که به طفل شیرخواررحم نکردند؛و با تشنگی و قطع آب ،به جنگ سیدالشهداء رفتند.
در واقع این مطلب،یک پیام تربیتی دارد.کسانی که درصدد تبلیغ دین هستند بدانند که باید اتمام حجت کنند و به اینکه مطلبی آشکار و واضح است،بسنده نکنند.بلکه به غرض اتمام حجت فریاد زده و اقدام به شفاف سازی بکنند.
تا فردای قیامت نگویند که به ما نرسید و بی اطلاع بودیم.
وتاریخ نیز در حافظه خود ثبت کند که مبلغین اقدام کردند و شفاف سازی نمودند.
این نه تنها سیره و روش اختصاصی امام حسین ع بلکه روش تبلیغی خدا نیز هست.
خدا در بحث ابلاغ دین ،با وجود علمی که عدم هدایت سران کفر دارد؛اقدام به ارسال رسل کرده تا حجت تمام شود.
...أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ
📖اعراف/172
تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم.
بلکه غرض خدا از ارسال رسل و انزال کتب همین می باشد.
و همین حجت بالغه ی است که در سوره انعام آیه 149 بیان فرموده است.
@Porseman_channel
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
💢خمس دیه 💢
@Porseman_channel
آیا دیه خمس دارد؟
به دیه خمس تعلق نمىگیرد.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):
به دیه خمس تعلق نمىگیرد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
دیه خمس ندارد مگر اینکه ترقی قیمت کند یا سودی داشته باشد که در این صورت فقط سود یا ترقی قیمت خمس دارد.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
به دیه خمس تعلق نمیگیرد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
دیه خمس ندارد.
@Porseman_channel
دیه سه قسم است:
1. دیه نفس
2. دیه اعضاء، مانند دیه دست، پا، چشم و مانند آن
3. دیه منافع اعضاء، مانند دیه قوه سامعه، باصره، ذائقه، لامسه و شامّه
اما دیه اعضاء و منافع آن:
1. همه مراجع عظام (به جز آیة الله بهجت): خمس ندارد.
2. آیة الله بهجت: اگر در بین سال صرف در مؤونه زندگی نشود، به احتیاط واجب، خمس دارد.
اما دیه نفس:
1. همه مراجع عظام (به جز آیة الله وحید): خمس ندارد.
2. آیة الله وحید:دیه نفس، چون ارث غیر مترقّب است، خمس آن واجب است.
@Porseman_channel
ـ برد و قلمرو شناخت ادراك حسي كه از راه حواس ظاهري و در اثر ارتباط با جهان مادي حاصل ميشود، بسيار محدود است و تنها چيزهايي كه با ما در ارتباط پيدا ميكنند، آن هم در حدّ ارتباطش و در زماني كه اين ارتباط برقرار است مورد ادراك حس واقع ميشود. به علت محدوديت برد ادراك حسي نميتوان توقع داشت كه به وسيله آن مسير صحيح زندگي در تمام ابعادش، و جنبه ارزشي اعمال و رفتارمان ـ به ويژه رابطه انسان با نتايج اخروي آن ـ را بشناسيم.
ـ امّا ادراكات عقلي؛ آن چه عقل به تنهايي و صرف نظر از تجربه خارجي درك ميكند يك سلسله مفاهيم كلي است كه اصطلاحاً به آنها بديهيات اوليه ميگويند؛ مانند محال بودن اجتماع نقيضين. اين گونه مفاهيم نيز براي بازشناسي روابط پيش گفته كارايي ندارد؛ زيرا بديهيات اوليه عقل بسيار محدود است و هرگز نميتواند حكم صدها روابط ما با خدا، خودمان با ديگران و محيط زندگي را تعيين كند و جنبه ارزشي آنها را بيان نمايد.
ـ ادراكات تجربي نيز كه از همكاري حس وعقل حاصل ميشود، در حدي است كه در دايره تجربه انسان قرار گيرد، ولي آن چه جنبه ماوراي مادي دارد در دام تجربه و آزمايش نميافتد تا بتوانيم رابطه ماده و غيرماده را هم از راه تجربه اثابت كنيم.بنابراين شناخت پديدههاي اخروي و كشف و درك رابطه اعمال و رفتار آدمي با نتايج اخروي آن و آگاهي از تأثير اعمال آدمي در نيك بختي يا تيرهروزي نه توسط حس و نه عقل و نه حتي از همكاري آن دو حاصل نميشود. و از سوي ديگر توانايي طراحي برنامهاي صحيح و جامع براي زندگي منوط به آگاهي و شناخت اين تأثير و تأثرها است. حال كه شناختهاي عمومي و همگاني براي رسيدن به هدف و غايت خلقت ناكافي و نارسانيد مقتضاي حكمت خداوند اين است كه با ارسال رسول و انزال كتب برنامهاي جامع و كامل فراروي انسان قرار دهد تا آدمي بر اساس آن، راه صحيح زندگي و برنامه سعادت خود را بشناسد.
ب. دليل نقلي
آيات متعددي بر جاودانگي و جهاني بودن قرآن دلالت دارند كه از آنها ميتوان جامعيت دين اسلام را ثبات نمود:
1- جهاني بودن دين خاتم و جامعيت آن
برخي از آيات قرآن، اسلام را دين جهاني معرفي ميكند كه خداوند آن را براي تمام بشريت هديه كرده است، نه براي يك گروه و يا منطقه خاصي، مانند: «قل يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعاً»ترجمه: بگو اي مردم، من پيامبر خدا به سوي همه شما هستم. ( اعراف، 158) و «و ارسلناك الا رحمه للعالمين»ترجمه: و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستادهايم.( انبيا، 107 ).لازمه جهاني بودن دين خاتم آن است كه متناسب با جوامع مترقي ديگري غير از جامعه جزيره العرب كه نيازهاي بشري داشته و معارف در سطح بالاتري را ميطلبيد، نيز سخني داشته باشد تا مايه هدايت و راهنمايي آنها نيز باشد، و اين امر شاهدي بر جامعيت دين اسلام باشد.
2- جاودانگي دين خاتم و جامعيت آن
يكي از ويژگيهاي دين خاتم كه آن را از ساير شرايع ديگر ممتاز ميكند «جاودانگي» آن است كه ظهورش توأم با پايان يافتن و مختومه شدن دفتر نبوت بوده است و احكام و تعاليم آن برنامه حيات بخشي را براي تمام انسانها در طول اعصار ارايه ميدهد. «ما كان محمداً با احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبييّن»ترجمه: محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است( احزاب، 40) . «تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً» ترجمه: بزرگ و خجسته است كسي كه بر بنده خود فرقان (= كتاب جدا سازنده حق از باطل) را نازل فرموده، تا براي جهانيان هشدار دهنده باشد( فرقان، 1؛ يوسف، 104 ) .
حال كه قرآن آخرين دين الهي و آورنده آن خاتم پيامبران و تعاليم و احكام آن سند هدايت براي كل آدمي و او مكلف به وفاداري دايمي از آن است، چنين انتظاري پيش ميآيد كه اسلام بايد براي تمام انسانها در اعصار مختلف سخن داشته باشد و زمينه هدايت همه جوامع حتي پيچيدهترين آنها را فراهم و سعادت دنيوي و اخروي آنها را تأمين نمايد. البته آيات ديگري نيز براي جامعيت دين خاتم مورد استناد قرار گرفته مانند آياتي كه تبيان بودن هر چيزي را در قرآن تأكيد ميكند:
💢جامعیت دین اسلام 💢
@Porseman_channel
جامعيت دين از مباحث مهم و اصيل فلسفه دين و كلام جديد است كه ميتواند در مورد هر ديني مطرح باشد، مثلاً درباره دين اسلام بحث جامعيت تحت عناوين مختلف از قديم الايام ميان مفسرين، حكما و متكلمين رايج بوده است. در مورد جامعیت دین دو دیدگاه وجود دارد:
الف: دیدگاه حداكثري نسبت به جامعيت دين
دين جامع همه علوم و معارف بشري است و در همه عرصههاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان ميكند و تعاليم آن ما را از هرگونه تلاش فكري در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگي بينياز ميكند. و لذا دين نظامهاي لازم جهت اداره جامعه را در بر دارد و ميتوان علوم اجتماعي، سياسي و تجربي نظير جامعه شناسي، روان شناسي، اقتصاد، علم سياست، فيزيك و شيمي و حتي علوم كامپيوتري و... را از دين استخراج كرد. در نقد اين رويكرد افراطي به جامعيت دين به طور اختصار ميتوان گفت: دين نميتواند در همه عرصههاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كند و جامع همه علوم و معارف بشري باشد و بتوان علوم انساني و تجربي را از دين استخراج نمود؛ چرا كه لازمه معارف بشري به علّت تأثير محدوديتهاي تاريخي، اجتماعي، زباني و معرفتي انسان، خطاپذيري است در حالي كه دين الهي كه از محدوديتهاي مذكور مصونيت داشته، داراي ويژگي حقانيت و خطاناپذيري است و به این جهت نميتواند با علوم و معارف بشري هم آهنگ و همراه باشد؛ زيرا در صورت بطلان فرضيهها و دادههاي عقلاني بشر يا بايد دين را تأويل برد و يا قايل به بطلان آن شد.
افزون بر آن كه خود معارف و علوم بشري نيز با يكديگر ناسازگاريهاي فراواني دارند. به عنوان نمونه برخي از دينداران ساده انديش براي اين كه به گمان خود از قافله پرشتاب علم عقب نمانند، سعي در تطبيق باورهاي ديني بر دادههاي علوم تجربي ـ كه از سطح فرضيه فراتر نيستند ـ كردهاند. براي مثال مراد از آسمانهاي هفتگانه مورد اشاره قرآن را فلكهاي نه گانه هيئت بطلميوس به شمار آورده، براي تكميل عدد، عرش و كرسي را نيز به آنها افزودهاند! باطل شدن فرضيههايي همچون فرضيه افلاك نه گانه، روشن كرد كه چنين تلاشهاي عجولانهاي براي همآهنگ جلوه دادن دين و علم، بزرگترين ضربه را بر پيكره دين وارد خواهد ساخت. از سوي ديگر اگر قايل شويم دين همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كرده با جاودانگي آن در تضاد است؛ زيرا رمز جاودانگي قرآن آن است كه خود را در قالب مخصوص و برنامهاي محدود محصور نميسازد و جزئيات وبرداشت متناسب به زمان و مكان را به انديشمندان دين ميسپارد كه متناسب با شرايط و دگرگونيها، از آن قالبهاي كلي استخراج كنند.
ب: ديدگاه حداقلي به جامعيت دين
به اعتقاد اين گروه تنها وظيفه دين ارائه رهنمودهايي براي رسيدن به سعادت و كمال اخروي انسان است. و مدعياند دين براي اداره شئون دنيوي نيامده است و اساساً كاري به دنياي انسانها ندارد و جامعيت دين را در اين ميدانند كه آن چه در هدايت به كمال و سعادت اخروي انسان نقش دارد در اختيار بشر قرار دهد و امّا چگونگي شناخت علوم انساني و تجربي، تشكيل حكومت، روش اداره حكومت، چگونگي مبارزه با مشكلات و مفاسد اجتماعي، مهار قدرت سياسي در جامعه ديني، چگونگي ايجاد عدالت اجتماعي و دهها پرسش ديگر از قلمرو دين خارج است و اين آدمي است كه بايد بدون استمداد از آموزههاي ديني خود با ساماندهي مناسبات اقتصادي، سياسي، و... جامعه بپردازد. و دين در اين زمينهها تنها به كليات بسنده كرده و از راهكار معين پرهيز كرده است و در صورتي كه به تدبير امور دنيوي و تنظيم معيشت و تعيين نظام بپردازد خود نيز دنيوي و ايدئولوژيك ميشود و اين با جاودانگي آن در تضاد است.