💢راهکار افزایش امیدواری💢
@Porseman_channel
آدمى موجودى شگفت است؛ هنگام راحتى و آسایش، سرمست و مغرور مىشود و بهگاه سختى و مشکل، ناامید و زمینگیر، نه این درست است و نه آن. تنبلى، عافیتطلبى و سختىگریزى، عوامل پیدایش چنین وضعیتىاند و البته وضعیتى است طبیعى که باید آن را اصلاح کرد. طبع مادى بشر به چنین حالتى گرایش دارد؛ ولى باید آن را تربیت کرد و به وضعیت مطلوب رساند و این کارى است شدنى. «هنر زندگى» در این مواقع است که آشکار مى شود.
حضرت ایوب(ع)، شخصى توانگر و ثروتمند بود؛ ولى یکباره همه دارایىاش را از دست داد و به فقر و بیمارى مبتلا شد و حتى جایگاه اجتماعىاش را نیز از دست داد؛ اما وى نه به هنگام سلامتى و دارایى، مغرور بود و نه به وقت سختى و تنگدستى، ناامید و ناتوان.
حضرت نوح(ع) در مدت ۹۵۰ سال که مردم را دعوت مىکرد، فقط تعداداندکی به او گرویدند و بقیه بهشدت وى را اذیت کردند؛ اما هرگز ناامید و ناتوان نشد.
حضرت موسى(ع) با آن همه آزار و اذیتى که از فرعون و حتى از قوم خود دید، لحظهاى ناامید و زمینگیر نشد و برتر از همه، پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله ) که بیشترین سختى را در طول تاریخ نبوت و رسالت کشید، هرگز ناامید نشد و دست از تلاش برنداشت تا اینکه سرانجام پیروز شد. راههای زیر میتواند ما را در امیدوار شدن و امیدوار ماندن کمک کند.
دنیا را بهتر بشناسیم
بهتر است نظر خود را نسبت به دنیا بازنگرى کنیم. دنیا را آنگونه که هست باید شناخت. ما چه تصور و چه انتظارى از دنیا داریم؟ آیا تصورات و انتظارات ما از دنیا مطابق واقع است؟ دنیا دو روز است، روزى در سختى و رنج و دیگر روز، در راحتى و آسایش. اگر دنیا روى خوش به ما نشان داد، سرمست و مغرور نشویم و اگر به سختى دنیا دچار شدیم، تحمل کنیم و ناامیدى به خود راه ندهیم. گمان نکنیم دنیا براى راحتى است، دنیا آمیخته با رنج و سختى است و چه بسا براى اهل ایمان همانند زندان باشد؛ این واقعیت دنیاست.
حال اگر تصور و انتظار ما از دنیا چیز دیگرى باشد، قطعاً در رنج و عذاب خواهیم بود. بهتر است دنیا را بهتر بشناسیم و آن را آنگونه که هست بپذیریم. اگر کسى حقیقت دنیا را دریابد، به خاطر سختىهاى آن محزون و غمگین نمىشود. در این صورت، جایى براى ناامیدى باقى نمىماند.
روزى کسى با حالى زار و غمگین خدمت امامصادق(ع) رسید و از تنگناى زندگى خود شکایت کرد. حضرت، زندان کوفه را به یاد وى آورد و سپس فرمودند دنیا زندان مؤمن است. حضرت با ترسیم چهره دنیا براى وى، بار غم وى را کاستند و بنبست ناامیدى وى را شکستند.
به آینده بیندیشیم
هرگز تصور نکنیم مشکلى که هم اکنونگریبانگیر ماست، تا ابد همراهمان خواهد ماند. بدانیم سختى، پایدار نبوده و پایانپذیر است. بدانیم سختىها هرگز در خانه زندگى ما «ساکن» نخواهد شد. اگر سختى و گرفتارى وارد زندگى ما شود، به دنبال آن و از همان راه، راحتى وارد شده و آن را خارج مىکند. خداوند متعال، خود به حضرت موسى(ع) فرموده است: «من رحمانم؛ رحمان همه زمانها که... پس از شدت و سختى، راحتى و آسایش مىآورم».
به همین جهت رسول خدا(ص) به «فضلبنعباس» که هدیهاى براى ایشان آورده بود، فرمودند: «بدان که یارى خداوند، همراه صبر است و گشایش در کارها، همراه گرفتارى است و راحتى، همراه سختى». پس
مطمئن باشید سختىِ دنیا پایانپذیر است. فکر سختى دنیا را بهخاطر راحتى آینده از ذهن خود خارج کنید. چشم انتظار لحظههاى روشن و سبز باشید. داشتن تصویر روشنى از آینده و برخوردارى از روحیه انتظار، چراغ امیدتان را روشن نگه داشته و نخواهد گذاشت ناامیدى، شما را تهدید کند. داشتن حالت انتظار، خود، گشایش و فرج است. کسى که حالت انتظار نداشته باشد، آینده را تاریک و همه راهها را بسته مىبیند و این خود، رنج وى را چند برابر مىکند؛ اما اگر کسى به حالت انتظار دست یابد، بنبست یأس را شکسته و به آینده امیدوار خواهد بود. پس سعى کنیم به آینده بیندیشیم و حالت انتظار را در خود تقویتنماییم.
هرگاه سختىها افزایش یافتند، شما بیش از همیشه امیدوار باشید؛ زیرا وقتى شدت سختىها به نهایت برسد و حلقههاى بلا و گرفتارى تنگتر شود، گشایش و راحتى فرا مىرسد. سختها سیر صعودى دارند؛ آرام شروع مىشوند و سپس شدت مىیابند و پس از آن به پایان رسیده و دوران فرج فرامىرسد.
آنگاه که همه راهها بسته شوند، نشانههاى فرج آشکار مىشود.
بدانید هر چه فشارها افزایش یابند، در حقیقت شما به پایان دوره سختى نزدیک شدهاید. پس نه تنها سختى مایه امید است، افزایش آن نیز مایه امید بیشتر است. به همین جهت است که هرگاه فشارها بر رسول خدا(ص) بیشتر مىشد، ایشان امیدوارتر مىشدند. سختترین دوران براى آن حضرت، جنگ احزاب بود؛ اما در همین جنگ، ایشان نوید پیروزى مسلمانان بر امپراتورىهاى فارس و روم رادادند
و جالب اینجاست که برخى منافقین مىگفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم چند قدم از سپاه فاصله بگیریم، آنگاه او وعده فتح ایران و روم را مىدهد!» این سخنان، ناشى از ناآگاهى و بىایمانى است. شدت گرفتن سختىها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است.
روزگارى خانمى خدمت امام صادق(ع) رسید و با ناراحتى گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدى به وى دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وى را به صبر فراخواندند. مادر نیز کمى آرام گرفت و رفت. چندى بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وى را به صبر فراخواندند. بار سوم که بازگشت، بهشدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: «مرا به صبر فرامىخوانید؛ در حالىکه طاقتم طاق شده است!»
حضرت به وى فرمودند: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وى پس از اینکه به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید فرزندم بازگشته است؟» حضرت به وى فرمودند: «وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرارسیده است».
شدت گرفتن سختىها به معناى پایان یافتن رنج و دشوارى است. پس باید بیش از همیشه امیدوار بود.
اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ
یکی از راههای درمان ناامیدی، اعتقاد به جهانی ماندگار، نامحدود و حالات و منازل پس از مرگ است. انسان غرایز و خواستههایی دارد که رسیدن به همه آنها در دنیا مقدور نیست، برای مثال، به دنبال آسایش مطلق، امنیت مطلق و آرامش مطلق است و دستیابی به اینها در دنیا به طور مطلق امکان ندارد و این باعث احساس محرومیت و یأس در انسان میشود.
از سوی دیگر، زندگی با مشکلات و مصیبتها و گرفتاریهایی روبهروست که رهایی از آنها ممکن نیست و یادآوری ظلم و ستم برای انسان، دردناک و فشارزاست، زیرا قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد. همچنین مواجهه با فقدان عزیزان مانند پدر و مادر و فرزند و دیگرانی که به نوعی با شخص ارتباط دارند، میتواند بهداشت روانی افراد را به مخاطره افکند، همینطور یادآوری مرگ و ترس از مرگ نیز خود عاملی برای تنیدگی و فشار است.
اگر انسان برای مشکلات فوق راهحل مناسب نداشته باشد، در زندگی دچار سرخوردگی میشود که گاه دست به خودکشی میزند، به همین جهت یکی از مشکلات کاهش معنویت، آمار بالای خودکشی و بیماریهای روانی است. یکی از اعتقاداتی که میتواند مشکلات فوق را حل کند، اعتقاد به معاد است. شخص معتقد به معاد عقیده دارد زندگی به این جهان ماده خلاصه نمیشود بلکه انسان، پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آنجا به بسیاری از خواستهها و آرزوهای خود دست مییابد.
قرآن میفرماید: «در آخرت، زندگانی جاوید و سعادت ابدی است.»
در آنجا آسایش، آرامش و امنیت مطلق وجود دارد. در آنجا افراد دیگر احساس کمبود و محرومیت نمیکنند: «در آن بهشت، آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد، موجود است.»
در آنجا هیچگونه کمبودی احساس نمیشود و اگر انسان در این دنیا احساس محرومیتی دارد، با یادآوری نعمتهای عالم آخرت برطرف میشود و شخص مؤمن امیدوار است در آن جهان از نعمتهای الهی برخوردار شود.
نقش معاد در برطرف کردن فشارهای روانی
شخص مسلمان باور دارد عالم آخرت روز حساب و جزاست؛ در آن روز به اعمال افراد رسیدگی میشود و به تعبیر روایات، روز «نقاش الحساب» است، هر کس حق او پایمال شده است و هرگونه ستمی که به او شده و در دنیا نتوانسته با آن مقابله کند، در روز قیامت حق خود را بازستاند و این خود میتواند آرامش خاطر شخص را فراهم کند، زیرا این حق از دست رفته او در روز قیامت که بیشتر به آن احتیاج دارد، به او داده میشود و حق خود را از ظالم پس میگیرد، برای مثال؛ بچه یتیمی که اموال او را کسی ظالمانه غصب کرد و آن را خورد، وقتی بزرگ شد و متوجه شد، ولی دلیلی ندارد و نمیتواند مال خود را پس بگیرد، این شخص میتواند دو گونه برخورد داشته باشد:
۱ـ همیشه حقوق خود را به یاد آورد و ناراحت شود که نمیتواند مال را پس بگیرد، از اینرو خشمگین گردد و در نتیجه دچار افسردگی و یأس از زندگی و احتمالاً بیمار شود.
۲ـ بعد از اینکه تمام تلاش خود را کرد ولی به نتیجه نرسید، به جای نگرانی و بیمار شدن، با خود بیندیشد که این مال و اموال، امانتی است از طرف خداوند که نزد ماست و اگر این شخص مال مرا تصرف کرده است، گرچه من چند روزی در این دنیا سختی میکشم، ولی در روز قیامت خداوند حق مرا از ظالم بازمیستاند و در آنجا بهتر از این مال را به من میدهد و این شخص ظالم را به سزای اعمال خود میرساند، چنان که خداوند میفرماید: « کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقیقت) تنها آتش مىخورند و به زودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند.»
قرآن میفرماید: آنهایی که مال یتیم را میخورند، گرچه چهره ظاهری عملشان بهرهگیری از غذاهای لذیذ و رنگین است، اما چهره واقعی این غذاها آتش سوزان است و همین چهره است که در قیامت آشکار میشود. شخصی که به او ظلم شد و برای مثال، یتیمی که مال او خورده شده است، وقتی به آیات و روایات مربوط میاندیشد و درمییابد در روز قیامت حق او استیفا میشود و ظالم به سزای خود میرسد به زندگی امیدوار شده و آرامش خاطر پیدا میکند.
الگوبرداری از پیامبران و ائمه و اولیای خدا
اسلام از طریق ارائه اُسوههایی مناسب، به راهنمایی افراد در برخورد با مسائل زندگی میپردازد. افراد الگوگیر از پیامبران و امامان، در مقابله با فشارهای روانی، موفقتر خواهند بود. الگوهایی که اسلام معرفی میکند، هر کدام در شرایط خاصی قرار داشتند و مشکلات و سختیهای فراوانی را متحمل شدهاند که هر کدام از آنها به تنهایی میتوانست شخص را بیمار کند، ولی با برخورد صحیح با مشکلات، با کمال آرامش با مشکلات دست و پنجه نرم کردهاند، بدون اینکه گرفتار هرگونه نابهنجاری رفتاری یا اختلال روانی و ناامیدی و افسردگی شوند.
الف) درسهایی از زندگی حضرت ایوب(ع) در امیدوار زیستن
« ایّوب را (به یادآور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) «بدحالى و مشکلات به من روى آورده و تو مهربانترین مهربانانى.»
حضرت ایوب(ع) اُسوه صبر و استقامت است و به افراد، مقاومت در برابر مشکلات و ناراحتیهای زندگی را میآموزد و به پایمردی و دوری از ناامیدی دعوت میکند. در سوره انبیا گوشهای از زندگی ایوب پیامبر مطرح و از پیامبر خاتم خواسته شده سرگذشت او را به یاد آورد و برای مسلمانان بازگو کند تا از مشکلات طاقتفرسا نهراسند و از لطف و رحمت خداوند مأیوس نشوند.
امام صادق(ع) درباره علت ابتلائات ایوب فرمودهاند: به خاطر کفران نعمتها گرفتار آن مصیبتهای بزرگ نشد، بلکه به خاطر شکر نعمت بود، زیرا شیطان به پیشگاه خدا عرضه داشت اگر ایوب را شاکر میبینی به خاطر نعمت فراوانی است که به او دادهای، بیتردید اگر این نعمتها از او گرفته شود، او هرگز بنده شکرگزاری نخواهد بود. خداوند برای اینکه اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد و او را الگویی برای جهانیان قرار دهد که به هنگام رنج شاکر و صابر باشند، به شیطان اجازه داد بر دنیای او مسلط شود.
شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب، زراعت و گوسفندان و همچنین فرزندان او از میان بروند. پس آفتها و بلاها در مدت کوتاهی آنها را از میان برد، ولی نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد، بلکه برآن افزوده گشت! شیطان از خدا خواست این بار بر بدن ایوب مسلط گردد و آنچنان بیمار شود که از شدت درد و رنجوری به خود پیچیده و اسیر و زندانی بستر شود. این ابتلا نیز از مقام شکر او چیزی نکاست.
ایوب در مشکلات، از سرزنش دوستان بیش از هر مصیبت دیگری ناراحت شد، ولی باز رشته صبر را از کف نداد و آب زلال شکر را به کفران،آلوده نساخت، تنها رو به درگاه خدا آورد و چون از عهده امتحانات الهی به خوبی برآمد، خداوند درهای رحمتش را بار دیگر به روی این بنده شکیبا گشود و نعمتهای از دست رفته را یکی پس از دیگری و حتی بیش از آن را به او ارزانی داشت تا همگان سرانجام نیکِ صبر و شکیبایی را دریابند.
اگر انسان اولیای دین را الگوی خود قرار دهد، با اندک مشکلی احساس یأس و ناامیدی نمیکند.
ب) حضرت ابراهیم(ع) و پیروانش؛ الگویی نیکو
قرآن میفرماید:«براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید بیزاریم. ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است تا آن زمان که به خداى یگانه ایمان بیاورید! ـ جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [عمویش آزر] گفت (و وعده داد) براى تو آمرزش طلب مىکنم و در عین حال در برابر خداوند براى تو مالک چیزى نیستم(و اختیارى ندارم)! ـ پروردگارا! ما بر تو توکل کردیم و به سوى تو بازگشتیم و همه فرجامها به سوى تُست.»
«(آرى!) براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه(و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچى کند به خویشتن ضرر زده است، زیرا خداوند بىنیاز و شایسته ستایش است!»
ج) حضرت یوسف(ع)؛ الگوی امیدواری و صبر و گذشت
در داستان حضرت یوسف(ع) امیدواری نسبت به زندگی و رستگاری موج میزند، حضرت یوسف به دلیل صبر در مقابل آزار برادران، افتادن در چاه، زندانی شدن و عفو و گذشت نسبت به برادران خود هنگامی که به قدرت رسید، میتواند الگوی مناسبی باشد.
کانال پرسمان دینی:
و جالب اینجاست که برخى منافقین مىگفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم چند قدم از سپاه فاصله بگیریم، آنگاه او وعده فتح ایران و روم را مىدهد!» این سخنان، ناشى از ناآگاهى و بىایمانى است. شدت گرفتن سختىها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است.
روزگارى خانمى خدمت امام صادق(ع) رسید و با ناراحتى گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدى به وى دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وى را به صبر فراخواندند. مادر نیز کمى آرام گرفت و رفت. چندى بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وى را به صبر فراخواندند. بار سوم که بازگشت، بهشدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: «مرا به صبر فرامىخوانید؛ در حالىکه طاقتم طاق شده است!»
حضرت به وى فرمودند: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وى پس از اینکه به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید فرزندم بازگشته است؟» حضرت به وى فرمودند: «وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرارسیده است».
شدت گرفتن سختىها به معناى پایان یافتن رنج و دشوارى است. پس باید بیش از همیشه امیدوار بود.
اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ
یکی از راههای درمان ناامیدی، اعتقاد به جهانی ماندگار، نامحدود و حالات و منازل پس از مرگ است. انسان غرایز و خواستههایی دارد که رسیدن به همه آنها در دنیا مقدور نیست، برای مثال، به دنبال آسایش مطلق، امنیت مطلق و آرامش مطلق است و دستیابی به اینها در دنیا به طور مطلق امکان ندارد و این باعث احساس محرومیت و یأس در انسان میشود.
از سوی دیگر، زندگی با مشکلات و مصیبتها و گرفتاریهایی روبهروست که رهایی از آنها ممکن نیست و یادآوری ظلم و ستم برای انسان، دردناک و فشارزاست، زیرا قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد. همچنین مواجهه با فقدان عزیزان مانند پدر و مادر و فرزند و دیگرانی که به نوعی با شخص ارتباط دارند، میتواند بهداشت روانی افراد را به مخاطره افکند، همینطور یادآوری مرگ و ترس از مرگ نیز خود عاملی برای تنیدگی و فشار است.
اگر انسان برای مشکلات فوق راهحل مناسب نداشته باشد، در زندگی دچار سرخوردگی میشود که گاه دست به خودکشی میزند، به همین جهت یکی از مشکلات کاهش معنویت، آمار بالای خودکشی و بیماریهای روانی است. یکی از اعتقاداتی که میتواند مشکلات فوق را حل کند، اعتقاد به معاد است. شخص معتقد به معاد عقیده دارد زندگی به این جهان ماده خلاصه نمیشود بلکه انسان، پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آنجا به بسیاری از خواستهها و آرزوهای خود دست مییابد.
قرآن میفرماید: «در آخرت، زندگانی جاوید و سعادت ابدی است.»
در آنجا آسایش، آرامش و امنیت مطلق وجود دارد. در آنجا افراد دیگر احساس کمبود و محرومیت نمیکنند: «در آن بهشت، آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد، موجود است.»
در آنجا هیچگونه کمبودی احساس نمیشود و اگر انسان در این دنیا احساس محرومیتی دارد، با یادآوری نعمتهای عالم آخرت برطرف میشود و شخص مؤمن امیدوار است در آن جهان از نعمتهای الهی برخوردار شود.
نقش معاد در برطرف کردن فشارهای روانی
شخص مسلمان باور دارد عالم آخرت روز حساب و جزاست؛ در آن روز به اعمال افراد رسیدگی میشود و به تعبیر روایات، روز «نقاش الحساب» است، هر کس حق او پایمال شده است و هرگونه ستمی که به او شده و در دنیا نتوانسته با آن مقابله کند، در روز قیامت حق خود را بازستاند و این خود میتواند آرامش خاطر شخص را فراهم کند، زیرا این حق از دست رفته او در روز قیامت که بیشتر به آن احتیاج دارد، به او داده میشود و حق خود را از ظالم پس میگیرد، برای مثال؛ بچه یتیمی که اموال او را کسی ظالمانه غصب کرد و آن را خورد، وقتی بزرگ شد و متوجه شد، ولی دلیلی ندارد و نمیتواند مال خود را پس بگیرد، این شخص میتواند دو گونه برخورد داشته باشد:
۱ـ همیشه حقوق خود را به یاد آورد و ناراحت شود که نمیتواند مال را پس بگیرد، از اینرو خشمگین گردد و در نتیجه دچار افسردگی و یأس از زندگی و احتمالاً بیمار شود.
۲ـ بعد از اینکه تمام تلاش خود را کرد ولی به نتیجه نرسید، به جای نگرانی و بیمار شدن، با خود بیندیشد که این مال و اموال، امانتی است از طرف خداوند که نزد ماست و اگر این شخص مال مرا تصرف کرده است، گرچه من چند روزی در این دنیا سختی میکشم، ولی در روز قیامت خداوند حق مرا از ظالم بازمیستاند و در آنجا بهتر از این مال را به من میدهد و این شخص ظالم را به سزای اعمال خود میرساند، چنان که خداوند میفرماید: « کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقیقت) تنها آتش مىخورند و به زودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند.»
کانال پرسمان دینی:
و جالب اینجاست که برخى منافقین مىگفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم چند قدم از سپاه فاصله بگیریم، آنگاه او وعده فتح ایران و روم را مىدهد!» این سخنان، ناشى از ناآگاهى و بىایمانى است. شدت گرفتن سختىها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است.
روزگارى خانمى خدمت امام صادق(ع) رسید و با ناراحتى گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدى به وى دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وى را به صبر فراخواندند. مادر نیز کمى آرام گرفت و رفت. چندى بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وى را به صبر فراخواندند. بار سوم که بازگشت، بهشدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: «مرا به صبر فرامىخوانید؛ در حالىکه طاقتم طاق شده است!»
حضرت به وى فرمودند: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وى پس از اینکه به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید فرزندم بازگشته است؟» حضرت به وى فرمودند: «وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرارسیده است».
شدت گرفتن سختىها به معناى پایان یافتن رنج و دشوارى است. پس باید بیش از همیشه امیدوار بود.
اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ
یکی از راههای درمان ناامیدی، اعتقاد به جهانی ماندگار، نامحدود و حالات و منازل پس از مرگ است. انسان غرایز و خواستههایی دارد که رسیدن به همه آنها در دنیا مقدور نیست، برای مثال، به دنبال آسایش مطلق، امنیت مطلق و آرامش مطلق است و دستیابی به اینها در دنیا به طور مطلق امکان ندارد و این باعث احساس محرومیت و یأس در انسان میشود.
از سوی دیگر، زندگی با مشکلات و مصیبتها و گرفتاریهایی روبهروست که رهایی از آنها ممکن نیست و یادآوری ظلم و ستم برای انسان، دردناک و فشارزاست، زیرا قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد. همچنین مواجهه با فقدان عزیزان مانند پدر و مادر و فرزند و دیگرانی که به نوعی با شخص ارتباط دارند، میتواند بهداشت روانی افراد را به مخاطره افکند، همینطور یادآوری مرگ و ترس از مرگ نیز خود عاملی برای تنیدگی و فشار است.
اگر انسان برای مشکلات فوق راهحل مناسب نداشته باشد، در زندگی دچار سرخوردگی میشود که گاه دست به خودکشی میزند، به همین جهت یکی از مشکلات کاهش معنویت، آمار بالای خودکشی و بیماریهای روانی است. یکی از اعتقاداتی که میتواند مشکلات فوق را حل کند، اعتقاد به معاد است. شخص معتقد به معاد عقیده دارد زندگی به این جهان ماده خلاصه نمیشود بلکه انسان، پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آنجا به بسیاری از خواستهها و آرزوهای خود دست مییابد.
قرآن میفرماید: «در آخرت، زندگانی جاوید و سعادت ابدی است.»
در آنجا آسایش، آرامش و امنیت مطلق وجود دارد. در آنجا افراد دیگر احساس کمبود و محرومیت نمیکنند: «در آن بهشت، آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد، موجود است.»
در آنجا هیچگونه کمبودی احساس نمیشود و اگر انسان در این دنیا احساس محرومیتی دارد، با یادآوری نعمتهای عالم آخرت برطرف میشود و شخص مؤمن امیدوار است در آن جهان از نعمتهای الهی برخوردار شود.
نقش معاد در برطرف کردن فشارهای روانی
شخص مسلمان باور دارد عالم آخرت روز حساب و جزاست؛ در آن روز به اعمال افراد رسیدگی میشود و به تعبیر روایات، روز «نقاش الحساب» است، هر کس حق او پایمال شده است و هرگونه ستمی که به او شده و در دنیا نتوانسته با آن مقابله کند، در روز قیامت حق خود را بازستاند و این خود میتواند آرامش خاطر شخص را فراهم کند، زیرا این حق از دست رفته او در روز قیامت که بیشتر به آن احتیاج دارد، به او داده میشود و حق خود را از ظالم پس میگیرد، برای مثال؛ بچه یتیمی که اموال او را کسی ظالمانه غصب کرد و آن را خورد، وقتی بزرگ شد و متوجه شد، ولی دلیلی ندارد و نمیتواند مال خود را پس بگیرد، این شخص میتواند دو گونه برخورد داشته باشد:
۱ـ همیشه حقوق خود را به یاد آورد و ناراحت شود که نمیتواند مال را پس بگیرد، از اینرو خشمگین گردد و در نتیجه دچار افسردگی و یأس از زندگی و احتمالاً بیمار شود.
۲ـ بعد از اینکه تمام تلاش خود را کرد ولی به نتیجه نرسید، به جای نگرانی و بیمار شدن، با خود بیندیشد که این مال و اموال، امانتی است از طرف خداوند که نزد ماست و اگر این شخص مال مرا تصرف کرده است، گرچه من چند روزی در این دنیا سختی میکشم، ولی در روز قیامت خداوند حق مرا از ظالم بازمیستاند و در آنجا بهتر از این مال را به من میدهد و این شخص ظالم را به سزای اعمال خود میرساند، چنان که خداوند میفرماید: « کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقیقت) تنها آتش مىخورند و به زودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند.»
@Porseman_channel
مُباهَلَة چیست؟
@Porseman_channel
✅مباهله از باب مفاعله است از بهل به معنى لعن، يكدگر را لعنت و نفرين كردن و آن چنين است كه چون اختلافى ميان دو نفر يا دو گروه روى دهد گرد هم آيند و گويند: «لعنة الله على الظالم منا»: لعنت خدا بر ستمكار از ميان ما دو نفر يا دو فرقه. و بعداً در دعائى كه بسيار در آن الحاح و ابرام شود نيز استعمال شده گرچه لعنى در آن نباشد. (مجمع البحرين)
روز بيست و چهارم ذيحجه سال دهم هجرت مباهله پيغمبر اسلام با نصاراى نجران اتفاق افتاد و داستان از اين قرار بود كه: هيئتى از نصاراى نجران به رياست ايهم يا اهتم و عاقب و سيد بر حضرت رسول (ص) وارد شدند، در آن حال وقت عبادت روزانه آنها فرا رسيد و آنان به نواختن ناقوس پرداختند و سپس مراسم عبادت خويش را برگزار نمودند، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله در مسجد شما و اين مراسم؟! فرمود: بگذاريدشان در كار خود آزاد باشند. پس از انجام مراسم رو به حضرت كردند و گفتند: مردم را به چه چيز دعوت مى كنى؟ فرمود: به اعتقاد به يكتائىخدا و نبوت من و اينكه عيسى (ع) بنده اى بوده آفريده خدا، مى خورده و مى نوشيده و ادرار و مدفوع از او دفع مى شده. گفتند: پس
پدرش كه بود؟ در اين حال اين آيه نازل شد (انّ مثل عيسى عندالله كمثل آدم) پيغمبر آيه را بر آنها تلاوت نمود و سرانجام چون آنها تسليم منطق حق نگشتند آن حضرت به امر خدا پيشنهاد مباهله با آنها نمود كه هر كدام به حق بوديم از خدا بخواهيم ديگرى را مورد لعن و خشم خود سازد. آنها رضا دادند و وقتى معين كردند كه به اتفاق به پيشگاه خداوند مباهله كنند، در وقت مقرر پيغمبر (ص) على و فاطمه و حسنين را به كنار خويش نشاند و خود به دو زانو نشست كه به لعن بپردازد علماى نصارى چون از اجتماع اين افراد خبردار شدند فوراً به حضرت پيام دادند كه ما از مباهله منصرف گشتيم، و به قوم خود گفتند اگر وى به دروغ دعوى نبوت كردى اهلبيت خاص خود را نه بلكه ياران خويش را جهت مباهله گرد آوردى. و سرانجام به جزيه رضا دادند و بازگشتند. (بحار: 21/340)
روزى مأمون به حضرت رضا (ع) گفت: بزرگترين فضيلتى كه قرآن در باره على (ع) گفته بفرمائيد چه بوده؟ فرمود: آن آيه مباهله است كه خداوند على (ع) را نفس پيغمبر (ص) خوانده زيرا مسلم است كه «ابناء» (فرزندان) كه با پيغمبر (ص) بودند حسن و حسين (ع) بوده و «نساء»
فاطمه (ع) است، و كسى ديگر كه «انفسنا» بر آن صدق كند جز خود پيغمبر و على نبوده. مأمون گفت: لفظ جمع در اين آيه به دو نفر (ابناء) و يك نفر (نساء) اطلاق شده است پس ممكن بود كه مراد از انفس يك نفر و آن شخص پيغمبر (ص) باشد. حضرت فرمود: اين نشايد زيرا آيه مى گويد: «ندع» (مى خوانيم) و اين صحيح نيست كه دعوت شونده عين دعوت كننده باشد و چنانكه آمر نتواند كه با مأمور يكى باشد داعى نيز با مدعو يكى نتواند بود، و چون مى بينيم پيغمبر (ص) كسى را جز على (ع) دعوت ننموده پس مدعو همان على باشد.
ابومسروق گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: ما با كسانى به بحث مى نشينيم و به آيه (اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولوالامر) برخلافت اميرالمؤمنين (ع) استدلال مى كنيم آنها مى گويند: اين آيه در باره فرماندهان سپاه نازل شده، به آيه (انما وليّكم) دليل مى آوريم مى گويد: اين آيه در باره مؤمنين نازل شده و به آيه (قل لا اسئلكم عليه...) استدلال مى كنيم مى گويند: اين آيه در باره خويشانمسلمانانست و هر چه كه از اين قبيل به ياد داريم و مى گوئيم جوابهائى اينگونه به ما مى دهند!
حضرت فرمود: چون چنين پيش آيد آنها را به مباهله (نفرين به يكديگر) دعوت كن. عرض كردم: به چه كيفيّت؟ فرمود: سه روز خود را بساز ـ و چنين فكر مى كنم كه فرمود: روزه بگير و غسل كن ـ آنگاه به اتّفاق او به بيرون شهر برويد و انگشتان راست خود را در انگشتان او فرو بر و از خود آغاز كن و بگو: پروردگارا اى خداوند هفت آسمان و هفت زمين، داناى پنهان و آشكار، رحمن، رحيم اگر (من) ابومسروق منكر حقّى يا مدّعى باطلى شده صاعقه اى يا عذاب سختى از آسمان بر او فرود آور. آنگاه در باره او نفرين كن و بگو: اگر فلان حقى را منكر شده يا باطلى را ادعا كرده صاعقه اى يا عذاب سختى از آسمان بر او فرود آور كه طولى نكشد اثر اين نفرين را در او خواهى ديد... (بحار: 10 و 95)
@Porseman_channel
💢اعمال روز مباهله💢
@Porseman_channel
*✍️بیست و چهارم ماه ذی الحجه-روز مباهله و روز بسیار مبارکى است و در آن چند عمل وارد است که مستحب است انجام دهیم*
1️⃣👈 *روزه گرفتن*
2️⃣👈 *انجام غسل*
به نیت غسل روز ۲۴ذی الحجه
3️⃣👈 *خواندن دعای مباهله*
*✅این دعا در مفاتیح الجنان در اعمال روز بیست وچهارم ماه ذی الحجه آمده است*
4️⃣👈 *خواندن نماز{یک نماز ویژه با ثواب زیاد برای فردا وارد شده} که در ادامه خواهد آمد ان شاء الله*
5️⃣👈 *خواندن زیارت جامعه*
✅ *در این روز دادن صدقه به تهیدستان به خاطر پیروی از مولای همه مردان و زنان با ایمان،(آقاامیر المومنین) شایسته است*
📚منبع:مفاتیح الجنان
@Porseman_channel
-------------------
💢حکم طهارت و نجاست اهل کتاب؟💢
@Porseman_channel
آيات عظام امام خميني و بهجت: اهل کتاب نجس هستند.
آيات عظام تبريزى، خامنه اى، فاضل، سيستانى، نورى و وحيد: اهل كتاب پاكاند؛ ولى بهتر است (احتياط مستحب) از آنان اجتناب شود.
آيات عظام صافى و مكارم: بنابر احتياط واجب نجس اند.
@Porseman_channel
تبصره. با توجه به اين كه امام خمينى و آيت اللّه بهجت رجوع به مرجع مساوى را جايز مى دانند آيت اللّه مكارم و آيت اللّه صافى، احتياط واجب دارند، مقلدان ايشان مى توانند به مراجع تقليد ديگر رجوع كنند.
@Porseman_channel
💢باب الحوائج کیست؟💢
@Porseman_channel
باب الحوائج به معنای درگاه نیازها است و مجازاً به معنی درگاهی است که در آن نیازها برآورده میشود. [۱] این اصطلاح در احادیث رسیده از امامان شیعه به کار نرفته است؛ ولی در فرهنگ عمومی شیعیان برای برخی از خاندان اهل بیت به کار میرود. فرهنگ سخن و لغتنامه دهخدا این لقب را برای دو نفر به کار بردهاند: امام موسی کاظم (ع) امام هفتم شیعیان،[۲]
و حضرت عباس (ع) فرزند امام علی (ع) و پرچمدار یاران امام حسین در واقعه عاشورا [۳].
جواد محدثی در کتاب فرهنگ عاشورا نام علی اصغر(ع)[۴] را نیز با این لقب معرفی کرده است. او کوچکترین فرزند امام حسین بود و در واقعه عاشورا به شهادت رسید.
کاربرد این لقب برای امام هفتم شیعیان موسی بن جعفر الکاظم ع ریشه حدیثی ندارد و شهرت این لقب مربوط به دوران بعد از درگذشت ایشان است. اولین سندی که چنین عبارتی را درباره امام کاظم (ع) به کار برده است،
ابنشهرآشوب (۴۸۸/۹ - ۵۸۸ ق) در کتاب مناقب است:
«دفن ببغداد بالجانب الغربی- فی المقبرة المعروفة بمقابر قریش من باب التین- فصارت باب الحوائج»؛[۵]
او در منطقه غربی بغداد، در مقبره معروف به قبرستان قریش در نزدیکی باب التین، دفن شد و قبر او به «باب الحوائج» تبدیل شد.
علامه مجلسی در بحار الانوار همین عبارت را در توصیف امام کاظم(ع) آورده است.[۶]
در منابع اهل سنت نیز به شهرت امام کاظم به باب الحوائج اشاره شده است. برای مثال ابن حجر هیثمی (متوفای ۹۷۴ق) مینویسد:
«وی به سبب گذشت و بردباری بسیارش، کاظم نامیده شد و در نزد عراقیان به باب قضاء الحوائج عندالله [یعنی درِ برآوردنِ نیازها نزد خدا] معروف بود ».[۷]
شبلنجی از علمای شافعی نیز درباره شهرت این صفت در میان مردم عراق میگوید: کاظم [ع] امام بزرگواری بود... و او در نزد مردم عراق به باب الحوائج الی الله معروف بود و این لقب به علت برآوردهشدن حاجات کسانی است که به او متوسل میشوند.[۸]
به نوشته دائرة المعارف تشیع، سنیان و شیعیان برای برآوردهشدن حاجات، به قبر امام کاظم(ع) متوسل میشوند.[۹]
👇👇👇👇👇👇
1.انوری، فرهنگ سخن، ص۷۰۵
2.دهخدا، لغتنامه، ذیل کلمه باب الحوائج
3.دهخدا، لغتنامه، ذیل کلمه باب الحوائج. محدثی، فرهنگ عاشورا، ص۳۱۶
4.محدثی، فرهنگ عاشورا، ص۳۴۸
5.ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۴۳۸.
6.مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸ ص۶.
7.ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، مکتبة القاهرة، بیتا، ص۲۰۳.
8.نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مؤمن الشبلنجی، ص۳۳۱.
9.شهیدی، باب الحوائج، ص۱۱
@Porseman_channel
💢 نماز میت💢
@Porseman_channel
نماز میت دارای ۵ تکبیر میباشد که پس از هر تکبیر اذکار و دعاهایی با مضامین متفاوت گفته میشود. پس از تکبیر اول شهادتین گفته و به وحدانیت خداوند اقرار میکنیم، پس از تکبیر دوم صلوات بر حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله) میفرستیم، پس از تکبیر سوم برای مؤمنان و مسلمانان از درگاه خداوند طلب مغفرت میکنیم و پس از تکبیر چهارم برا فرد متوفی که برایش نماز می خوانیم طلب آمرزش و مغرت میکنیم و پس از تکبیر پنجم نماز تمام میشود.
💢نحوه خواندن نماز میت💢
ابتدا برای خواندن نماز میت ، باید جنازه متوفی را به سمت قبله قرار داد، به نحوی که سر میت در سمت راست و پاهای میت در سمت چپ فرد نمازگزار قرار بگیرد. سپس نماز گزار رو به قبله بایستد و باید توجه داشته باشد که فاصله زیادی با متوفی نداشته باشد و نماز هم باید ایستاد خوانده شود.
پس از نیت نماز میت، ۵ تکبیر گفته میشود که پس از هر تکبیر دعا و یا اذکاری گفته میشود و در نهایت درتکبیر پنجم نماز تمام میشود.
بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشْیراً وَ نَذِیراً بَیْنَ یَدَی السَّاعَهِ
بعد از تکبیر دوم بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ بَارِکْ عَلی مُحَمَّد وَ آلَ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد کَأفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی إبْرَاهِیمَ و آلِ إِبْرَاهِیم إنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ صَلِّ عَلی جَمِیعِ الأَنْبِیَاءِ و الْمُرْسلیِنَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقِینَ وَ جَمِیعِ عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِین
بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ الأَْحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الأَْمْوَاتِ تَابِع بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ إِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْء قَدِیر
بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است، بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ و أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَ إنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَ اغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
و اگر متوفی زن میباشد بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَه أمَتُکَ وَ ابْنَهُ عَبْدِکَ وَ ابْنتُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ و أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، اَللّهُمَّ إِنْ کَانَتْ مُحْسِنَهً فَزِدْ فی إِحْسَانِهَا وَ إنْ کَانَت مُسِیئهً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَ اغْفِرْ لَهَا اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلی أهْلِهَا فی الغَابِرِینَ وَ ارْحَمْهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین.
سپس تکبیر پنجم را گفته و نماز را تمام کند.
@Porseman_channel
💢حکم شرط بندی یک طرفه💢
@Porseman_channel
⭕️سوال
خودم و برادرم بعضی مواقع بازی میکنیم و برادرم میگه اگر تو بردی به تو فلان مقدار پول میدهم، ولی من نه، آیا این شرط بندی قمار محسوب میشود و حرام است؟ اگر پول ببرم آیا پول حرام است؟
✅جواب رهبری:
اگر بر اساس شرط مذکور پولی پرداخت شود، قمار و حرام است.
جواب مکارم:
قمار مطلقاً حرام است و شرطبندی نیز جایز نیست حتّی برای اعضای خانواده، مگر در مسابقات اسبسواری و تیراندازی آنهم در بین مسابقهدهندگان، نه تماشاچیان یا دیگر افراد.
@Porseman_channel
💢محرم چه ماهی است؟💢
@Porseman_channel
محرم الحرام ماه اول از سال قمری است.
در این ماه ابتدا به جنگ حرام بوده و حتی جاهلیت عصر رسول ص؛هم متعهد و پایبند به آن بودند.
در این ماه در سال 61 ق ؛امام حسین ع به کربلا رسیده و طی درگیری هایی که با لشکر یزید؛داشتند روز دهم (عاشورا)به شهادت رسیدند.
بهتر است؛توضیف این جریان را از زبان امام رضا ع بخوانیم:
🔴ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود:
اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مىدانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و اموالش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد.
اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين (ع) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفتگانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم (ع) ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است اى پسر شبيب پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين (ع) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد...
📚الأمالي (للصدوق) ص129
@Porseman_channel
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
۹]
چکنم کودک من در این ماه محرم، موسیقی گوش نکندو این ماه را منفور نشمارد؟
@Porseman_channel
اولا:
باید دانست که موسیقی که کودک گوش می کند اگر موسیقی حرام باشد که نباید حتی در غیر محرم کودک گوش کند.چون تغذیه روح و روان او با حرام آثار مخربی خواهد داشت.واگر موسیقی حلال است محرم و غیر محرم ندارد مجاز است و نباید برای کودک در این باب زیاد سخت گرفت.
اینکه کودک به موسیقی حرام عادت کندباید ریشه یابی کرد و دید چرا چنین شده است؟آیا والدین و اطرافیان مقصر هستند؟
ثانیا:
در آموزش مفاهیم دینی به کودکنباید برخورد چکشی و شدت برخورد داشت بلکه به تدریج و با حوصله پیش رفت.
کودک باید بداند که در زندگی انسان روز حزن و شادی در هم است و برخی ایام باید رعایت کند مثلا اگر خدای ناکرده پدر و مادرتان را از دست بدهید و کودک شما موسیقی در مجلس عزای والدین شما باز کند چه عکس العملی خواهید داشت؟
کودک می آموزد هر جا و هر زمان اقتضاءات خودش را دارد مدرسه جای درس خواندن است و زنگ ورزش و ریاضی با هم فرق دارند.
همچنین ایام عزا با ایام شادی فرق دارد.
ثالثا:
نکته مهم اینست که سعی کنیم وابستگی کودک به موسیقی را کم کنیم و در این ایام محرم با بردن به عزاداری ها خاطره های خوبی برای آنها بسازیم.خاطره شرکت در سینه زنی ،خریدن زنجیر و شرکت دادن او در عزاداری ،شرکت دادن او در و وظیفه و مسئولیت دادن به او در نذری دادن و...همه حس متفاوت بودن این ماه و شیرین بودن آنرا در کودک ایجاد خواهد کرد.
اگر خود شمای والدین خاطره بازی کنید و به دوران کودکی برگردید یکی از شیرین ترین ایام را دهه محرم خواهید یافت وخواهید یافت که تصوتان از آن ماه ،غم و حزن وگریه فقط نبود بلکه شور و شوق و اشتیاق بود.چراکه شرکت در سینه زنی و زنجیر زنی مشارکت در اطعام و شبیه خوانی و...یک دنیا جدیدی برای کودکان ترسیم می کند.
به نظر ما مشارکت فعال دادن کودکان در هیئات و درگیر کردن آنها با حال و هوای این ماه ،ناخودآگاه مسیر ذهن او را از موسیقی منحرف و به مسیر جدیدی سوق خواهد داد.
@Porseman_channel
💬سوال
آیا جویدن آدامس و خوردن تخمه در دهه اول محرم وایام شهادت معصومین علیهم السلام گناه داره؟ پوشیدن لباس مشکی لازمه یا نه؟
ــــــــــــــــــــــ
@Porseman_channel
✍️پاسخ
خوردن تنقلات و آدامس و شيرينی در ایام عزاداری شرعاً حرام نيست و ملازم با تظاهر به خوشحالی هم نيست و آنچه در ايام عزاداری خلاف ادب است و ترک آن مطلوب است تظاهر به خوشحالی است.
پوشيدن لباس سياه در دو ماه محرم و صفر واجب نیست، ولی اگر براى تعظيم شعائر باشد داراى اجر و ثواب خواهد بود.
—---------------------------------
@Porseman_channel j
💢خواندن شعر برای روزه دار و محرم💢
@Porseman_channel
شعر و شاعری در بین همه ملتها بخصوص عربزبانان جایگاه رفیعی داشته و دارد. اسلام؛ ضمن تایید چنین فرهنگی، اما سعی دارد تا انسانها را از تلف کردن وقت و احیاناً گمراهکردن مردم به وسیله سرودن اشعار بیمحتوا یا دروغ، برحذر دارد و این خصلت و هنر انسانی را در راستای تعالی نوع بشر قرار دهد. توصیه بزرگان دین به سرودن اشعار حکمتآمیز و پرهیز از سرودن اشعاری که در خدمت منافع ظالمان و شهوترانان است از جمله این سفارشهاست. از طرفی در برخی از زمانها و مکانها که وقت و مکان مناسبی برای ارتباط برقرار کردن بهتر و سریعتر با خداوند است، اشتغال به اشعاری که در راستای این ارتباط الهی نباشد، مکروه به شمار آمده و نهی شده است تا چنین فرصتهایی از دست نرود اما واضح است که سرودن و خواندن اشعار حکمتآمیز در این ایام و غیر آن اشکالی ندارد.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
دلیلی بر کراهت مطلق شعر در شب جمعه و روز آن و سایر شبها وجود ندارد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
نگاه به مجموع روایاتى که در این زمینه وارد شده، نشان مىدهد که مراد از شعر مکروه، اشعار باطلى است که به خصوص در زمانهاى جاهلیّت براى هجو و بدنامکردن کسى به کار گرفته مىشده و یا خیالپردازىهایى بود که در زمینه عشقهاى مجازى و در وصف زیبارویان از زنان و در راستاى ارضاى شهوترانیهاى غیرمجاز سروده و یا خوانده مىشد.
بنابراین، مقصود از «مکروهبودن شعر حق»، اشعار غیر دروغ و مطابق واقع است. یعنى راوى سؤال مىکند: اگرچه دروغ نباشد و محتواى شعر واقعیّت داشته باشد؟ حضرت جواب مىدهد: آرى، شعرى که خالى از حکمت باشد و بىهدف سروده یا خوانده شود، مکروه است اگرچه دروغ نباشد، و الّا چگونه مىتوان پذیرفت خواندن اشعار فراوانى که سراینده آن خود اهلبیت عصمت(ع) هستند در شب یا روز جمعه کراهت داشته باشد؟!
برای مطالعه بیشتر در این زمینه، میتوانید به کتاب «مفاتیح نوین» ذیل عنوان «اعمال شب جمعه» مراجعه فرمایید.
@Porseman_channel