"پِیوَست"
اینقدر آفیس دچار شرم نیابتیم میکنه که دلم درد میگیره برای واقعی. 😂😭 هی به خودم میگم رییسشون اخت
ولی واقعاً وقتی با اون شرم نیابتی کنار بیای و به شخصیتها عادت کنی خیلی باهاش خوش میگذره.
"پِیوَست"
هیچی دیگه اینطوری شد که "کشتن مرغ مقلد" رو چهل صفحه خوندم چون بهجایی رسیده بود که نمیشد رهاش کرد.
تمومش کردم و احساس موفقیت میکنم. 😭✨
بچهها من به طرز غیر برنامهریزی شدهای این چند وقت کتابهایی رو میخوندم که در بازه زمانی جنگ جهانی اول تا دوم اتفاق میافتادن و به طور عجیبی ترتیب زمانیشون هم درست بود، حتی کتابهایی که تصمیم گرفته بودم بعدتر بخونم هم از همین پیروی میکردن و واقعاً شگفتزدهام که در واقعیت هم جنگ داره اتفاق میافته.(!!!)
اول از همه «در غرب خبری نیست» رو خوندم که در ۱۹۱۸ قبل از پایان WWI اتفاق میافته، بعدش «کشتن مرغ مقلد» رو خوندم که در زمان رکود اقتصادی ۱۹۳۵-۱۹۳۸ قبل از جنگ رخ میده، بعد از اون «سووشون» رو شروع کردم که در حین WWII از ۱۹۴۱-۱۹۴۵ در حال روی دادنه.
بعد قرار بود «ابیگیل» رو بخونم که در سال ۱۹۴۲ واقع شده و بعدش هم «گیلیاد» رو که ۱۹۵۰ در زمان جنگهای داخلی به وقوع میپیونده. در عجبم.
دارم «قبلهی کعبهزاد» رو میخونم و چیزی که بیشتر از همه باهاش حال میکنم اینه که آقای کاشانی در متن کتاب حتیالامکان از ملعونین اسم نبرده و بهجاش از الفاظی مثل 'شخصی' یا 'یکی' استفاده کرده، بعد که پانویس رو میبینی متوجه میشی کی بوده. :)))
دوتا مستند دیدم درمورد مادر روانشناسی ایران، دکتر پریرخ دادستان و فروریختم. جالب اینه کل دوره کارشناسی هم چیزی درمورد ایشون بهجز اسم یکی دوتا کتابی که نوشتهن به گوشم نخورده بود.
"پِیوَست"
اینقدر آفیس دچار شرم نیابتیم میکنه که دلم درد میگیره برای واقعی. 😂😭 هی به خودم میگم رییسشون اخت
با کمال تعجب از وقتی مایکل اسکات (رئیسشون) دیگه نیست کمتر بامزهست، باورم نمیشه بیشتر خندهدار بودنش وابسته به وجود اون بود.
سریال ناریا رو میبینین؟ سایکوپث (سامان) به اذن الهی در سریالهای صداسیما شفا میگیره. :)))
هدایت شده از 🇵🇸Season2
قبول دارم خیلی سایکو و روانی بود و واقعا از لحاظ شخصیت پردازی خیلی ایراد داره چون ابدا نمیخونه باهم رفتاراش و حرکاتش و همه چیش
اما اگه متعادل تر میساختن سناریوش واقعا بنظرم جالب بود 😭