eitaa logo
🦋🌿 خریدوفروش ھمہ چیزازهمه جا🦋
309 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
286 فایل
خریدو فروش همه چیز از همه جا لوازم نو وکار کرده 🦋🌸 وسایل منزل نو و کارکرده پوشاک و غیره آیدی خادم کانال @bandekhod لطفا لینک کانال را تبلیغ و پخش کنید 💛 با سپاس از حضوࢪتان🍋 @mamad_soltani eitaa.com/joinchat/198705163Cf7ed826126
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🌿🌺🍃🌺🍃🌺🌿 حديث :🌺🍃 🔸حدثنى محمد بن الحسن رضى الله عنه قال حدثنى الحسن بن الحسين بن عبدالعزيز المهتدى عن سيف بن المبارك بن زيد مولى ابى الحسن موسى عليه السلام عن ابيه المبارك عن ابى الحسن عليه السلام قال رجب نهر فى الجنه اشد بياضا من اللبن و احلى من العسل من صام يوما من رجب سقاه الله عزوجل من ذلك النهر. ترجمه :🌺🍃 🔹 امام كاظم عليه السلام فرمودند: رجب رودخانه اى است در بهشت سفيدتر از شير و شيرين تر از عسل . كسى كه يك روز از روز رجب را روزه بگيرد، خداوند عزوجل از آن رودخانه به او عطا خواهد كرد . 🌸منبع:کتاب ثواب اعمال وعقاب اعمال🌸 💕💚💕
✴️ پنجشنبه 👈14 بهمن / دلو 1400 👈 1 رجب 1443 👈 3 فوریه 2022 🕋 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌺 شب جمعه لیله الرغائب ، شب آرزوها. 🌹ولادت امام محمدباقر علیه السلام " 57 ه.ق " 🌸 استحباب زیارت امام حسین علیه السلام در شب و روز اول رجب. 🚢 سوار شدن نوح علیه السلام و اصحاب بر کشتی. 🎇 امور دینی و اسلامی. ❇️ روز خوش یمن و خوبی برای امور زیر است: ✅ خواستگاری عقد ازدواج. ✅ طلب علم و آغاز یاد گیری. ✅ دیدار با مسولین و طلب حاجت. ✅ تجارت و داد و ستد. ✅ ساخت و ساز. ✅ و سفرخوب است. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود. 👶 زایمان خوب و نوزادش دوست داشتنی و مقبول و زندگی شاد و سر حالی خواهد داشت.ان شاءالله 🚘 مسافرت: خوب و مفید و سود دارد. 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ از شیر گرفتن کودک. ✳️ داد و ستد و تجارت. ✳️ آغاز درمان و معالجه. ✳️ افتتاح کار و شغل. ✳️ بذر افشانی و کاشت. ✳️ سفارش خرید اجناس. ✳️ و دعوت از افراد نیک است.. 💑 امشب : امشب(شبِ جمعه) ، فرزند پس از وقت فضیلت نماز عشاء امید است از ابدال و یاران امام زمان علیه السلام گردد.ان شاءالله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث کوتاهی عمر می شود. 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد برای رگ ها ضرر دارد. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
باب الحرم _ حاج میثم مطیعی.mp3
7.32M
|⇦•مولانا حضرت باقر.. ویژۀ ولادت حضرت امام باقر سلام الله علیها _ حاج میثم مطیعی* •ೋ ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام باقر علیه‌السلام: «هر محبتی، غیر از عشق ورزیدن بر حضرت اباعبدالله الحسین وَهم و بیهوده و باطل است ..» سر البکاء ص ۳۵
🌹أین الرّجبیون 🌹ماه رجب فرا رسید، ماهی که اولین روزش باقری 🌹سومینش نقوی دهمینش تقوی 🌹سیزدهمینش علوی نیمه اش زینبی 🌹بیست و پنجمش کاظمی بیست وهفتمش محمدی است.
در حلم و وفا حسن زبانزد دارد در جود و سخا شکوه بی حد دارد در قامت او صلابت حیدری ست در چهره ی خود نور محمد دارد حلول 🌙🌺 (ع) 🎉 💫🌺
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 در ماه رجب زیاد استغفار کنید توصیه های آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی در آغاز ماه رجب اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
💗✨آخر هفته تون گلباران 🌷✨عیدتون مبارک 💗✨امروز از خدا 🌷✨برای تک تک تون 💗✨اینگونه دعا کردم 🌷✨الهی امروز 💗✨پنجره آرزوهاتون 🌷✨باز بشه به سمت باغ اِجابت 💗✨و دلتون غرق در شادی بشه 🌷✨حالتون خوب 💗✨دلتون شاد و 🌷✨زندگیتون مملو از خوشبختی
🌺سی داستان کوتاه درباره امام خمینی(ره) به گزارش جهان سید محمد جواد میری در پایگاه اطلاع رسانی جنبش عدالت خواه دانشجویی نوشت: تقدیم به بچه‌هایی که او را ندیده‌اند… ۱- هشت نُه سالش که بود، بهترین پرش را داشت. توی مسابقه‌ی دو هم همیشه اول بود. از بازیگوشی‌هاش، دو سه تا شکستگی توی دست و پا یادگاری داشت و ده دوازده تا توی سر و پیشانی. ××× ۲- با داداش خوشنویسی کار می‌کرد. * آن قدر خطشان شبیه هم شده بود که وقتی نصف کاغذ را روح‌الله می‌نوشت و نصفی را مرتضی، هیچ‌کس نمی‌فهمید این، دو تا خط است ××× ۳- دراویش آمده بودند توی حجره‌های فیضیه‌ و جا خوش کرده بودند. هیچ‌کس هم حریفشان نبود. یک بار روح‌الله با یکی از دراویش جر و بحثی کرد و یک سیلی آبدار گذاشت در ِ گوشش. * حالا دیگر حریفشان می‌شدند. بیرونشان هم کردند. امام روح الله الموسوی الخمینی ××× ۴- کسی را نپسندیده بود. الّا دختر آقای ثقفی، که او هم رضایت نمی‌داد. * با صحبت‌های زیاد و چند بار خواب دیدن، بالأخره حاضر شد با آقا روح‌الله ازدواج کند. عقد را در حرم حضرت عبدالعظیم خواندند و ماه مبارک یک عروسی ساده گرفتند. همان اول به خانم گفت: - هر کاری می‌خواهی بکن، فقط گناه نکن. * یک خانه اجاره کردند و جهاز خانم را آوردند. تنها چیزهایی که آقا روح‌الله به اثاثیه اضافه کرد، یک گلیم بود، یک دست رختخواب، یک چراغ خوراک‌پزی، یک قابلمه‌ی کوچک، یک قوری با استکان و نعلبکی. ××× ۵- زمستان بود. داشتیم با هم می‌رفتیم درس عرفان آیت‌الله شاه‌آبادی. سر راه، زنی نشسته بود لب رودخانه. داشت لباس و کهنه می‌شست. یخ‌ها را می‌شکست، لباس‌ها را می‌شست، دستش را با دمای بدنش گرم می‌کرد و باز… آقا روح‌الله ایستاد. لباس‌ها را دو نفری شستند. آدرس‌اش را هم گرفت. بعد هم گفت: - از این به بعد بیایید منزل ما. می‌گویم آب را برایتان گرم کنند. ××× ۶- بستری شده بودم. به خاطر حصبه، آن هم وسط زمستان. اساتیدم یک نفر را هم نفرستادند که ببینند چرا توی درس‌ها شرکت نمی کنم. فقط او بود که هر صبح و هر شب می‌آمد عیادت. شبی که حالم خیلی خراب شد، پای پیاده راه افتاد و توی آن زمستان سرد، رفت دنبال طبیب. طبیب که آمد، حالم که بهتر شد، راهی‌ام کرد بیمارستان. ××× ۷- آقای بروجردی بی‌مشورت آقا روح‌الله موضع نمی‌گرفت. وقتی هم می‌خواست پیش شاه نماینده بفرستد، او را می فرستاد. * آقا روح‌الله از پیش شاه برگشته بود و داشت گزارش می‌داد: - نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم ولی ابهت من شاه را گرفته بود و بر حرف‌هایش مسلط نبود. ××× ۸- یک رمضان که رفته بود محلات، علمای شهر دعوتش کردند بیاید مسجد جامع، نماز اقامه کند؛ اما قبول نکرد: - آنجا کسی هست که اقامه‌ی جماعت کند. * می‌گفت باید به اینجا رونق داد. یک مسجد دورافتاده و متروک بود که یک اتاق گلی کوچک بیشتر نداشت. نمازش را اینجا می‌خواند. ××× ۹- شب را تقسیم کرده بودند. دو ساعت آقا می‌خوابید و خانم حواسش به بچه‌ها بود، دو ساعت خانم می‌خوابید و آقا بچه‌داری می‌کرد. روزها هم بعد درس، یک ساعت مخصوص بازی با بچه‌ها بود. ××× امام روح الله الموسوی الخمینی ادامه دارد.
📓📕📗📘📙📔📒📕 (۶۹) اگه محسن قضیه بچه رو بدونه احتمالا قبول نکنه 😔😔 مامان اومد خونه وااای مردم از گرمااا چقدر هواا گرمه... سلام مامان ..خسته نباشی😊 سلام دخترم سلامت باشی بدو فرزانه یه لیوان اب خنک برام بیار که هلاک شدم از تشنگی..😫😫😫 باشه الان میارم مامان خریدارو بده ببرم ... نه.. نه ..نه ... اصلا دست نزن سنگینه نمیشه که تو با این حالت بلند کنی بزار خودم بر میدارم .... واااا مامان فقط یه بسته نون و ۳ـ۴ کیلو میوه ست دیگه 😅😅😅😅 دختر مثل اینکه تو بارداری باید مراعات کنی ...حالا بجای جروبحث برو اب بیار ... یه لیوان اب برای مامان اوردم مامان که داشت اب میخورد گفتم مامان محسن زنگ زد جدی دخترم خیر باشه بهش گفتی؟؟؟ اره همشو بهش گفتم اونم قبول کرد گفت من یه قولی به دوستم دادم تا اخرشم روش می مونم ... مامان خیلی خوشحال شد بیا دخترم اینم از این ان شاالله خوشبخت بشی ... با ناراحتی گفتم مامان یه مشکلی هست شاید جور نشه چی !! چه مشکلی فرزانه تورو خدا الکلی تو ذوقم نزن ... مامان اخرای حرفم تا خواستم بهش بگم باردارم خطا خراب شد .... شاید با فهمیدنش پا پس بکشه.... مامان ـ چی بگم ... ناراحت نباش فقط توکل کن بخدا هرچی قسمت باشه همون میشه... زن عموو بدونه اینکه منتظر اومدن محسن باشه جلوتر به خونه زینب اینا زنگ میزنه .... زینب گوشی رو بر میداره .... الوو سلام ... الوو سلام زینب جان خوبی دخترم .. شمایین لیلا خانم ..ممنون شماها چطورین ؟ شکر خدا عزیزم ماهم میگذرونیم ... با مامان کار دارین ؟؟!! اره دخترم اگه خونست بی زحمت گوشی رو بهشون بده .... معصومه خانم ـ الوو سلام لیلا خانم حاله شما چطوره ؟؟ اقا ناصرو بچه ها خوبن؟؟ ممنون حاج خانم اوناهم خوبن سلام میرسون.. معصومه خانم ـ سلامت باشن😊 از اقا محسن چه خبر حالشون خوبه؟؟ ممنون اونام خوبه بخاطر شرایط دیر به دیر زنگ میزنه و میاد... معصومه خانم ـ ان شاالله خدا حفظش کنه موفق باشن و پیروز.. ان شاالله... حاج خانم راستش بخاطر موضوعی مزاحمتون شدم... شما مراحمید بفرمایید... راستش تصمیم گرفتم برای محسنم زن بگیرم فقط دنبال یه دختر خوب میگردم ... هرچی فکر کردم دیدم به خوبی و پاکی دختر شما کسی رو پیدا نکردم ... اگه اجازه بدید یه روز خدمت برسیم ... والا چی بگم شما لطف دارین . قدمتون رو چشم . پس معصومه خانم قبل اومدن باهاتون هماهنگ میکنم به احمد اقا هم سلام برسونید... چشم بزرگیتونو میرسونم .... زینب ـ مامان چی میگفت: دخترم قراره بیان خاستگاریت ... چی خاستگاریه من !! برای کی؟؟؟ برای پسرش محسن .... گونه هام سرخ شد و خجالت کشیدم... زینب باید با باباتم حرف بزنم ببینم چی میگه ... حالا نظر خودت چیه دخترم ... سرمو انداختم پایین و با خجالت گفتم حرفی ندارم هرچی که خودتون صلاح بدونین ... مامان ـ ای کلک پس تو هم خوشت میاد😉😉😉 ادامه دارد... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
4_5951962255707866560.mp3
4.12M
بیانات فوق‌العاده در آستانه ورود به ماه رجب، اعمال و مراقبات حتما گوش بدید و منتشر کنید
📓📕📗📘📙📔📒📕 (۷۰) زن عمو اصلا از جریان منو محسن خبر نداشت بعد گذشت ۲ـ ۳روز محسن از سوریه برگشت . زن عمو با دیدنش کلی ذوق کرد براش اسپند دود کردو دور سرش میچرخوند ... محسن ـ چی شده مامان این سری انگار خیلی خوشحالتر از روزای دیگه ای ؟؟؟😄😄 نه عزیزم روزایه قبلم همین جور بودم ...😌😌 محسن دستشو انداخت گردن مامانشو گفت : اگه من مامانمو نشناسم که دیگه باید برم بمییرم لیلااا خانم بگووو چه خبره ؟؟؟ زن عمو با خنده یه نگاه به محسن انداخت ... دستشو گرفت و برد نشوند روی مبل خودشم نشست بغل دستش زن عمو نمیدونست از کجا و چجوری قضیه خاستگاری رو بگه... محسن ـ مامان خانم خجالت نکش راحت حرفتو بزن آااااااااااااا اینم از این چشامو بستم که خجالت نکشی پس بگووو حاج خانم 😌😌😌 زن عمو صورت محسن و بوسید و گفت قربون پسرم بشم من.... من حرف میزنم تو فقط گوش کن... چشم قربان من سراپا گوشم ببین محسن جان پسرم الان تو ۲۴ـ ۲۵ سالته دیگه وقتشه تشکیل خانواده بدی و یه زن خوب بگیری به نظره من پسر هرچه زودتر ازدواج کنه بهتره اینجوری زودتر وارد زندگی میشه .... محسن با شنیدن این حرف مامانش کلی ذوق کرد چشاشو بازکردو گفت حتماااا به حرفتون عمل میکنم ... جدی پسرم من تازه داشتم مقدمه چینی میکردم انگاری خودتم تو فکرش بودی😃😃😃 خب پس دیگه همه چی تمومه من امشب یه زنگ به معصومه خانم میزنم و یه قرار برای خاستگاری میزارم .... محسنم بی خبر از همه جا فکرد میکرد که مامانش از قضیه فرزانه باخبر شده و منظورش خاستگاری از فرزانه ست 😍😍😍😍😍 پسرم ان شاالله خوشبخت بشین زینب واقعا دختر خوب و مومنیه حتما کنارش یه زندگی خوب و شروع میکنی... با این تیکه اخر حرف زن عمو محسن خشکش زدو تو ذوقش خورد ...😳😳😳😳 چی !!! مامان چی گفتی!!! زینب!!! ما قراره بریم خاستگاریه زینب ؟؟!! 😳😳😳😳😳 معلومه پسرم خب میخواستی خاستگاری کی بریم معصومه خانم فقط یه دختر داره اونم زینبه دیگه😃😃😃 خدا نکشتت محسن عجب شوخی میکنی تو😂😂 محسن با عصبانیت از جاش بلند شد مامان چی میگی شوخی چیه من جدی گفتم شما زنگ زدین از طرف من از زینب خاستگاری کردین؟؟؟ خب اره مگه چی شده؟؟؟ مادرم من که اسم نبردم زینب و میخوام ... خواهشن الان زنگ بزنید همه چی رو تموم کنید بگید اشتباه شده .... عه یعنی چی مگه زینب چشه اون خواهر دوست صمیمیته خواهره عباسه تو چرا مخالفی مگه از پاکی و حیای این دختر بی خبری؟؟؟؟ مادرمن .... من کاری به این چیزا ندارم فقط نمیخوام کاش قبل قول و قرار گذاشتن با من مشورت میکردی اخه پسرم ... اخه نداره مامان خواهش میکنم هر جور شده به هر بهونه ای که میتونی فقط این قرارو بهم بزن .... محسن حسابی داغ کرده بود چی فکر میکردو چی شد رفت اتاقشو درم بست ... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📗📘📙📔📕📓📒📘
🌺کباب بختیاری 🌺 مواد لازم: راسته گوسفند و سینه مرغ 400 گرم زعفران دم کرده نصف فنجان پیاز 2عدد آبلیمو 3 قاشق غذا خوری نمک و فلفل و روغن مایع به مقدار لازم طرز تهیه: اول پیاز ها را رنده کرده وآب آنها را بگیرید سپس آن را با آبلیمو ,روغن مایع,زعفران خوب دم کرده و نمک و فلفل را به آن اضافه کنید. سپس مرغ و گوشت را تکه تکه کنید ودر این سس آماده شده بخوابانیدو در یخچال به مدت 7 ساعت قرار دهید تا سس کاملا به خورد مرغ و گوشت برود بعد از 7 ساعت از یخچال بیرون آورده و به ترتیب یک تکه گوشت گوسفند و یک تکه گوشت مرغ را به سیخ بکشید وکمی روی آنها را به هم فشار دهید تا کاملا به هم بچسبند سپس با پشت چاقو روی آنها چند ضربه بزنید تا کمی نازک شوند و در آخر کبابهای به سیخ کشیده شده را روی حرارت ذغال کباب کنید ودر صورت نیاز کمی نمک و کره ی آب شده روی آنها بمالید تا مزه آن بهتر شود بعد از مغزپخت شدن کبابها میتوانید آنها را درون یک تکه نان بگذارید و بعد از تزیئن کردن به شکل دلخواه با برنج و یا نان سرو کنید. امیدوارم لذت ببرید.