eitaa logo
🦋🌿 خریدوفروش ھمہ چیزازهمه جا🦋
309 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
286 فایل
خریدو فروش همه چیز از همه جا لوازم نو وکار کرده 🦋🌸 وسایل منزل نو و کارکرده پوشاک و غیره آیدی خادم کانال @bandekhod لطفا لینک کانال را تبلیغ و پخش کنید 💛 با سپاس از حضوࢪتان🍋 @mamad_soltani eitaa.com/joinchat/198705163Cf7ed826126
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان اذا زلزلت الارض زلزالها آن هنگام که زمین به زلزله اش بلرزد🌋 میدونستید زلزله تنها برای زمین نیست؟ ریشه ی زلزله از کلمه ی زلّ به معنای لغزش گرفته شده که این لغزش می تونه تو اندیشه🧠،منطق🧮،عمل💪🏻باشه... زلزله یعنی درجازدن هرباره و هرباره،کارهایی که فکر می کنیم یک بار انجام دادنشون اشکال نداره ؛ یه نظر حلاله بابا👀،عروسیه دیگه...همین یه امشبه سخت نگیر🎻 تو شرایط بیرونی متزلزل،شر رو انتخاب می کنیم... چون چیزا گرون شده💵،چون میترسی که بچه هات بی پدر شن👨‍👩‍👧‍👦،چون هیچ کس با علی(ع) نیست🌱...
🌹🍃🍂🌿🌸🌻🌺🌼 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🌼🇮🇷🌸🌻 🇮🇷🌺 🌹🍂 سلام علیکم 🌻🍃 🔵 🌺 📢 تنفس با قرآن 🔵 سوره الحجرآیه ۲۳ وَ إِنّٰا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ نَحْنُ اَلْوٰارِثُونَ ﴿۲۳﴾ و بى تردید، این ماییم که زنده مى کنیم و مى میرانیم، و ما وارث [همه ] هستیم. (۲۳) 🍀❣🍀🍀❣🍀🍀❣🍀 🌸سلام صبحتون زیبا 🌾امروزتون عالی 🌸حالتون خوب 🌾زندگیتون گرم روز دوشنبه تان پر خاطـره. 🌹🌷🌹🌷🌹 🌹روزمان را پر برکت کنیم با ذکرصلوات🌹 الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم 🌹🌹🌹🌹🌹 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن  السلام 🌻🍃 🔵 💦💦💦💦 🔵🔵 حدیث روز: امام على عليه السلام: عَوِّد نَفسَكَ الجَميلَ فَبِاعتيادِكَ إِيّاهُ يَعودُ لَذيذا؛ خودت را به كارهاى زيبا (خدا پسندانه) عادت بده كه اگر به آنها عادت كنى برايت لذت بخش مى شوند. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20 ، ص 266 الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم 🌈🌈🌈🌈🌈🌈 💠 ذکر روز دو شنبه : یا قاضی الحاجات (ای بخشنده تری بخشندگان)100 مرتبه 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ✨ الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآلِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم ✨ 🌹🌹 اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَللَّـهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَريض، 🌹🍃🍂🌿🌸🌻🌺🌼
💕حکایت زیبا پیرمردی هر روز توی محله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد. روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش. پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم. "دوست خدا بودن سخت نيست..."👌 💕💕💕
🔴 ❢❢شاگرد استاد چه کار کنم که خواب 💚 رو ببینم؟‌ ◁ استاد شب یک غذای شور بخور،آب نخور و بخواب. شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت. ❢❢شاگرد استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم. خواب میدیدم بر لب چاهی آب مینوشم. کنار نهر آبی در حال خوردن هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول... ◁استاد فرمود تشنه آب بودی خواب آب دیدی.تشنه 💚بشو تا خواب 💚ببینی... 💕💕💕
📚 💌 📝 📅 قسمت سیزدهم: برگشتم خونه ... اوایل تمام روز رو توی تخت می خوابیدم ... حس بیرون رفتن نداشتم ... همه نگرانم بودن ... با همه قطع ارتباط کردم ... حتی دلم نمی خواست مندلی رو ببینم ... . مهمانی ها و لباس های مارکدار به نظرم زشت شده بودن ... دلم برای امیرحسین تنگ شده بود ... یادگاری هاش رو بغل می کردم و گریه می کردم ... خودم رو لعنت می کردم که چرا اون روز باهاش نرفتم ... . چند ماه طول کشید ... کم کم آروم تر شدم ... به خودم می گفتم فراموش می کنی اما فایده ای نداشت ... مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی ها، من رو به پسرهای مختلفی معرفی می کرد ... همه شون شبیه مدل ها، زشت بودن ... دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود ... هر چند دیگه امیرحسین من نبود ... . بالاخره یک روز تصمیم رو گرفتم ... امیرحسین از اول هم مال من بود ... اگر بی خیال اونجا می موندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگه ای ازدواج کنه ... . از سفارت ایران خواستم برام دنبال آدرس امیرحسین توی ایران بگرده ... خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم ... امیرحسین من مسلمان بود و از من می خواست مسلمان بشم ... .
🌸بسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸 ما در دو جهان، غیر خدا یار نداریم جز یاد خدا، هیچ دگر، کار نداریم گر یار وفادار، نداریم عجب نیست ما یار، بجز حضرت جبار، نداریم با توکل به اسم الله... الهی به امید تو یا ارحم الراحمین🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ❤️
جملاتی که با طلا باید نوشت؛ 🔘گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند... 🔘یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت اگه خودتو بگیری میندازنت ... 🔘مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند : معذرت میخوام .. 🔘آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند .. 🔘“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ..
روزشمار غدیر 0️⃣ 4️⃣ چهل روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است... 🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود... کلام یازدهم: امیرالمؤمنین علیه السلام: جالِسِ العُلَماءَ يَزدَد عِلمُكَ، ويَحسُن أدَبُكَ، وتَزكُ نَفسُكَ با دانشمندان، همنشینی کن تا دانش ات افزون گردد، و ادبت نیکو شود، و تزکیه نفس یابی 📚غررالحكم حدیث4786 💠افضل بُوَد از طاعت كلّ ثقلين يك ضربت روز خندق از دست علی... برای ظهور کار کنیم...
خیلےزیباسٺ حتماً بخونید👌🏻 📑 +سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔 +این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐 +به نظرنتون کارخوبیه⁉️🤔 +کیا موافقن؟؟؟ ✅ +کیامخالف؟؟؟؟ ❌ _اکثر دانشجویان مخالف بودن❕❌😡 _بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏 _بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن❕"😤 _بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته❕😰 +تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 _همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔 +ولی استاد جواب نمیداد...😐 _یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی❓ _ شما مسئول برگه های ما بودی❓😡😤 +استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝 +استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️ _همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین⁉️⁉️ _گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓 _درس خوندیم📚📖🖊 _هزینه دادیم💵💶💷 _زمان صرف کردیم...🕒 +هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝 +استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه❓ _یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄 +استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. _صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱 +استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌 _دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. +برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه⁉️🤔 +بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔 _+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔 💔تنها کسی که موافق بود .... 💔فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود... 😔😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شنیدنی خادمی که ۶۰ سال حرم امام رضا را صبح ها جارو میزد و... .
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
این دسته گل قشنگــ تقدیم به تـڪ تـڪ شما عزیزانم ڪــه بــا بـــودنتــون تـنـها نیستیم ومایه افتخار است 😍لحظه هاتون گل افشان دلتون شاد😍