6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️سرود جدید جمع خوانی مادران یا صاحب الزمان (عج) من عهد میکنم فرزندمن شود نذر قیام تو
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگه دنیا به کامم بود الان شاید حرم بودم
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠زنی که قبر خود را دید و به دنیا برگشت!
🔺این قسمت: اسب بالدار
🔹تجربه گر امروز: خانم اعظم السادات موسوی
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرغ رستورانی بپز😊
🍗 🍗
روز خوش🙋🙋🙋
خوراک مرغ با کته زعفرانی.برنجش شمالیه که من با لیوان برنج دودی هم مخلوطش میکنم که عطر و بوش دو چندان میشه.جاتون سبز💚💚💚💚💚💚💚
خوراک مرغ و سیب زمینی رو که همه بلدن من مرغهارو با پیاز خیلی زیاد و زعفران دم کرده به اندازه یه استکان میپزم و میزارم کاملا آبش به خردش بره بعد کمی روغن اضافه میکنم یک قاشق رب گوجه میزنم و مرغ رو تفتش میدم و میزارم کمی سرخ بشه . چون بازم سبزی داشتم (از سبزی خورشتی ) یک مشت روی مرغها ریختم و بازم تفتشون دادم باور کنید عاااالی شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوشیدنی😍
یخ در بهشت توت فرنگی
موادلازم:
دوپیمانه توت فرنگی
دوسوم پیمانه شکر
دوپیمانه یخ
نصف پیمانه شربت توت فرنگی یاشربت آلبالو( کمی شربت توت فرنگی یاشربت آلبالو را باآب مخلوط کنید )
درصورت تمایل نصف لیوان بستنی(من نریختم )
طرزتهیه:
توت فرنگی هاراشسته دمش راجداکرده ونصفش رادرفریزر قراردهید وبقیه رادریخچال بگذارید.
توت فرنگی هاو وشکر ویک لیوان یخ ونصف لیوان شربت توت فرنگی (مخلوط شربت آلبالو یا شربت تو فرنگی باآب) رادرمخلوط کن ریخته ومخلوطشان کنید.
وقتی مخلوط شدند یک لیوان دیگریخ رااضافه کرده ومخلوطشان کنید.
غلظتش توفیلم مشخصه فوق العاده خوشمزه وتگری میشه جاتون خالی
حتماامتحانش کنید پشیمون نمیشید.
حلوا اوماج اردبیل
موادلازم
آردگندم سه كيلو
شكر سه كيلو
شير يك بطرى
روغن یک کیلو و نیم
زعفران به مقدار لازم
دارچین مقداری
طرزتهیه:اول شربت حلوا رو اماده مىكنيم،شكر رو باسه لیتر اب مقداری زعفران بردارید تا بجوشه تا كمى غلظت پيدا كنه(خيلى غليظ نباشه) وبعدشربت رو كنار ميذاريم. براى درست كردن اوماج آرد رو توى تشت بزرگى مىريزيم و بعد شير رو كم كم بهش اضافه مىكنيم ورز ميديم تا خميرخشكى بدست بياريم، بعد بايد خمير رو از الك يا ابكشى كه خمير ازش رد بشه،رد كنيد تا اوماجتون بدست بياد دو نوع اوماج بعد از الك كردن خمير بدست مياد ريز و درشت. اوماجها كه اماده شد سه ساعتى بزاريد تا خشك بشه و بعد كره وروغن رو توى ظرف بزرگى بزاريد تا اب بشه و بعد اوماج درشت روتوش مىريزيم و هم ميزنيم تا كمى سرخ بشه،بعد اينكه اوماج درشت سرخ شد ،اوماج هاى ريزرو بهش اضافه میکنیم،حدود نيم ساعت بايد تفت بديم و مدام هم بزنيم تا حلوامون نسوزه،اوماجها كه سرخ شدن مقداری دارچین، هل یا زنجبیل هم میتونید استفاده کنیدو بعدشربت رو كم كم بهش اضافه میکنيم،بعد اينكه شربت رو اضافه كرديد بايد تا سفت شدن و جمع شدن حلوا به صورت دورانى هم بزنيد.
YEKNET.IR - roze - hafteghi tire 1401 - banifatemeh.mp3
3.21M
🔳 #روضه #شب_اول #محرم
🌴روضه حضرت مسلم بن عقیل
🌴نامه نوشتند گفتن حسین(ع) بیا ...
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_شـصتودوم
بـرادرت با دیدنـم از ماشیـن پیاده میـشود و بہ سمـتم مـیدود
ظـرف شکستہ ے آب و جاے خالے ات را کہ میبـیند با تعجـب و نگرانے میپـرسد : زن داداش خوبی؟!
در دلم جـواب میـدهم آرے خوبم بہ اندازه اے کہ تمـام بدنـم شـده بود چـشم تا جانم را ببینم...بہ اندازه اے کہ تمام بدنم شـده بود قـلب تا فـقط بتـپد و کم نیاورد
بہ اندازه ای کہ تمام بـدنم شده بود دسـت تا کاسہ ے آب را بگیـرم و پشـت سرش بریزم! اما...
تکہ هاے کاسہ را جمع میـکند و در نزدیکترین سـطل آشـغال میـریزد
بے اعتنا تلو تلو خوران خودم را تا ماشـین میرسانم و میـنشینم
سـرم را بہ شیشہ تکیہ میدهم و چشمانم را میبندم
صداے بستہ شدن در ماشین حاکے از این است کہ آقا مهدی برادرت سوار ماشین شده...
با دیدن من با لحـن نگرانی میگوید : مریم خانم بریم بیـمارستـان؟!
سـرم را بہ آرامی تکان میـدهم اما متوجہ نمی شود و دوباره میپـرسد : زن داداش؟خــوبے؟
دیـگـر حتی توان تکان دادن سرم را هم نـدارم چـشم هایم کم کم سـنگین مـیشـود و دیـگر صدایی نمیـشنوم...
* * * * * *
_چشـماشو باز ڪرد...
تـصویر مبـهمے از یڪ خانم سفیدپوش بالاے سرم نمایان میـشود
نـزدیک میـشود و در گـوشم میگوید : بیدار شدے؟! درد ندارے؟
چـند بار پلک میزنم و آرام آرام چشـمم را باز میکنم و سرم را بہ علامت منفے تکان میدهم
بہ سرمم نگاه میکند و رو بہ آقا مهدے میگوید : فعلا سرمـش تموم نشده هروقت تمـوم شد میتونید ببریدش
آقا مهدے کیف توی دستش را جا بہ جا میکند و حرف پرستار را تایید میکند...
با صدایی گرفتہ میگویم : آقا مهدی...
نـزدیک تر میـشود و میگوید : جانم زن داداش؟!چیزے میخوای؟
_ساعت چنـده؟
_چهار و ربع
با گفـتن ساعت یادت می افـتم...دو ساعت اسـت کہ رفتہ ای و تمام این دو ساعت من خـواب بودم! اے کاش همیـنطور مـیخوابیدم و وقـت بازگشـتت بیـدار میـشدم...
نیـم ساعت بعد صداے اذان بلنـد میـشود...چہ آرامـشی در این صـدا هـست!
مـثل صداے تو...مثل چهره ے تو...
نـویسنده : خادم الشهـــــــــــــ💚ــــدا
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹