17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 🔺 🔺
🔴 🔴 🔴
نبینی از دستت رفته 🤓
🔻 🔻 🔻
آنچه در دوره
❀ اسلام آمریکایی ❀
خواهید دید 😍 😍
ــــــــ ــــ ــــــــ ــــ ــــــــ ــــ ــــــــ
آخرین نبرد ما
با آمریکا یا با اسلام آمریکایی ⁉️
چند جور آدم داریم؟!
ما جزء کدومشون هستیم ⁉️ 😐
چرا دشمن سعی میکنه حج رو بین مُسَلمونا حذف کنه؟!
چرا با نماز جماعت مشکل دارن ⁉️ 🧐
مگه زمان امیر المؤمنین هم آمریکا بوده؟!
༺ཌ༈💎༈ད༻
هدایت شده از ختم قران و صلوات حضرت رقیه س 🌹
🌺🌸باسلام خدا قوت کاروان زیارتی مشهدمقدس امام رضاعلیهالسلام
حرکت شنبه شب هفته بعدی ۲۲بهمن ۸ روز وسایل نقلیه سوئیت نزدیک حرم و غذانفری ۹۰۰هزار تومن خانم و آقا 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فرصت ثبت نام تا شنبه شب ۱۷بهمن جهت ثبت نام و هماهنگی کامل ب شخصی بنده مراجع کنید شماره
تماس ۰۹۳۳۲۷۲۹۷۷۵🌺🌸🌺🌸
فقط ده نفر دیگه جا داریم برای ثبت نام هر عزیز ک میخواد اطلاع بدید تا آخر امشب با یپاس
🔅#پندانه
✍ شهوتهای نفس، حسنات را از بین میبرد
یکی از علمای اهل بصره میگوید:
روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم، پس تصمیم گرفتم خانهام را بفروشم و بهجای دیگری بروم.
در راه یکی از دوستانم به اسم ابانصر را دیدم و او را از فروش خانه باخبر ساختم.
پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود، به من داد و گفت:
برو و به خانوادهات بده.
به طرف خانه راه افتادم. در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم.
به تکهنانی که در دستم بود، نگاه کرد و گفت:
این پسر یتیم و گرسنه است و نمیتواند گرسنگی را تحمل کند. چیزی به او بده، خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمیکنم.
گفتم:
این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد. بهخدا قسم چیز دیگری ندارم و در خانهام کسانی هستند که به این غذا محتاجترند.
اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم، بهطرف خانه برمیگشتم.
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر میکردم، که ناگهان ابانصر را دیدم که از خوشحالی پرواز میکرد.
به من گفت:
ای ابامحمد! چرا اینجا نشستهای؟ در خانهات خیر و ثروت است!
گفتم:
سبحان الله! از کجا ای ابانصر؟
گفت:
مردی از خراسان از تو و پدرت میپرسد و همراهش ثروت فراونی است.
گفتم:
او کیست؟
گفت:
تاجری از شهر بصره است. پدرت 30 سال قبل، مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بیپول و ورشکست شد. سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد. همان ثروت 30 سال پیش بههمراه سودی که بهدست آورده.
خدا را شکر گفتم و بهدنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بینیاز ساختم.
در ثروتم سرمایهگذاری کردم و یکی از تاجران شدم. مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم میکردم. ثروتم کم که نمیشد، زیاد هم میشد.
کمکم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم.
شبی از شبها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند و مردم را دیدم که گناهانشان را بر پشتشان حمل میکنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل میکند.
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند. گناهانم را در کفهای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند. کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد.
سپس یکییکی از حسناتی را که انجام داده بودم، برداشتند و دور انداختند چون در زیر هر حسنه شهوتی پنهانی وجود داشت. از شهوتهای نفس مثل ریا، غرور، دوستداشتن تعریف و تمجید مردم، چیزی برایم باقی نماند و در آستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم که گفت:
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند:
این برایش باقی مانده!
و آن همان تکهنانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم.
سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریههای آن زن را بهخاطر کمکی که به او کرده بودم، در کفه حسناتم قرار دادند.
کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت:
نجات یافت.
.
دل مبتلای(♥️ تو
و ....(♥️ تو جان عالمی
ای جان عالم به فدای تو یا حسین♥️
#ارباب_دلم
▫️......♥️):
✍امیرالمؤمنین علی عليه السلام:
كسى كه عبرت شناس باشد، چنان است كه با گذشتگان زيسته است
📚تحف العقول صفحه 165
امیرالمؤمنین علی علیه السلام: من اگر چه تمام عمر پیشینیان را نداشته ام، ولى در اعمال آنها نظر افکنده ام، و در اخبارشان اندیشه نموده ام، و در آثارشان سیر کرده ام آن چنان که گویى یکى از آنان شده ام، بلکه گویى به خاطر آنچه از تاریخ زندگى آنها به دست من رسیده، با همه آنها از آغاز تا آخر من عمر کرده ام
📚برگرفته از وصیت امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام، نهج البلاغه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
.
(♥️عشقیعنیبهتورسیدن
یعنینفسکشیدن
توخاکسرزمینت :)
#ارباب_دلم
▫️.......♥️):
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا