eitaa logo
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
984 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
83 فایل
❏بِسـم‌ِرَب‌ِّنآمَــت‌ْڪِھ‌اِعجٰآزمیڪُنَد•• ❍چِہ‌میشَۅدبـٰاآمَدَنت‌این‌ پـٰآییزرابَھـٰارکُنۍآقـٰاۍقَلبَم +شرط؟! _اگربرای‌خداست‌چراشرط...؟:)🔗🌿 @alaahasan_na !.....آیدی‌جهت‌تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 اللّه‏َ اللّه‏َ فِي الصَّلاةِ فَإنَّها خَيرُ العَمَلِ، إنَّها عِمادُ دينِكُم؛ ❇️ خدا را، خدا را درباره نماز، كه بهترين عمل و ستون دين شماست؛ 📚الکافی، جلد ۷، صفحه ۵۲ شهــــید محســـــن حججے 👇🏻 •🍃• #ʝøɪɴ ↷ ╭─♥️〰🥀〰♥️─╮ @shahidesarboland ╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
استغفار امیرالمومنین(ع).pdf
345.7K
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯ شهــــید محســـــن حججے 👇🏻 •🍃• #ʝøɪɴ ↷ ╭─❤️〰️🥀〰️♥️─╮ @shahidesarboland ╰─♥️〰️🥀〰️♥️─╯
قال امیرالمومنین (علیه‌السّلام): ﴿ما اکثَرَ العِبَرَ و اَقَلّ الاِعتِبارَ﴾ چه بسیار است، اسباب عبرت و چه کم است، عبرت گرفتن. (حکمت ۲۸۹ نهج‌البلاغه) 📌 ویژه شهادت
📌 ببخش علی‌جان ◽️ امشب، شب دیگری است. امشب قرار نداری علی‌جان. بعد از دو عزیزی که خودت آن‌ها را به خاک سپردی، انگار قلبت دیگر هرگز در این دنیا آرام نگرفت. ◾️ کوتاهی این مردمان را ببخش علی‌جان. ببخش که در کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر هیچ‌کس با تو وفا نکرد. ببخش که عمری به درب خانه‌ات نگاه کردی و دستات بسته را به خاطر آوردی. تو چون دریا بودی و این مردم، غافل از تو عمری در پی سراب‌ها دویدند... ◽️ آخرین حرف‌هایت رنگ و بویی از ملکوت دارند. با فرق مبارکی که عمیقاً شکافته در بستر خوابیده‌ای. درد در قلب اطرافیان می‌پیچد اما چشمان تو انگار فقط آسمان را می‌بیند. ➖ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند ◾️ تو چون عاشقی که عمری در پی معشوق گشتی و آخر آن را یافتی. اما پس از تو فرزندانت ماندند و غم دوبارهٔ یک تشییع شبانه... ◽️ این دنیای محزون هرگز چون تویی را به خود ندید، مگر روزی برسد که مردی از تبارت پرده از چهره بردارد و علی‌وار بر این جهان امامت کند. 🔘 شهادت تسلیت باد. ↯ کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯ شهــــید محســـــن حججے 👇🏻 •🍃• #ʝøɪɴ ↷ ╭─❤️〰🥀〰♥️─╮ @shahidesarboland ╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
❤️ علیه‌السلام فرمودند: 🍀 منْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ 🍃 هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت. 📖 غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۸۸؛ علامه حسن‌زاده آملی: ✍️ كم كم برايت بخوبى روشن مى گردد كه هر كس از اين گردنه گذشت، يعنى در معرفت نفس راسخ شد و خويشتن را بخوبى شناخت، بسيارى از مسائل را حل كرده است. 📖دروس معرفت نفس، ج2، ص 258. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯ شهــــید محســـــن حججے 👇🏻 •🍃• #ʝøɪɴ ↷ ╭─❤️〰️🥀〰️♥️─╮ @shahidesarboland ╰─♥️〰️🥀〰️♥️─╯
امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 مَن مَنَعَ المالَ مَن يَحمَدُهُ، وَرَّثَهُ مَن لا يَحمَدُهُ ❇️ آن كه مال را از كسى كه او را سپاس مى‌گويد، دريغ دارد، آن را براى كسى به ميراث مى‌گذارد كه او را سپاس نگويد. 📚 غررالحكم حدیث ۸۷۷۶ •🏴• #ʝøɪɴ ↷ ╭─🖤〰🥀〰🖤─╮ @shahidesarboland ╰─🖤〰🥀〰🖤─╯
امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 الرِّفقُ يَفُلُّ حَدَّ المُخالَفَةِ ❇️ نرمش و مدارا، تيزى مخالفت را كُند مى‌كند. 📚 غررالحكم حدیث ۵۶۰   •🏴• #ʝøɪɴ ↷ ╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮     @shahidesarboland ╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ من ظَلَمَ دُمِّرَ عَلَيهِ ظُلمُهُ 🔴 هر كه ظلم كند، ظلم‌اش او را نابود سازد. 📚 غررالحكم حدیث ۷۸۳۶ @shahidesarboland
🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ العِلمُ يَحفَظُ صاحِبَهُ 🔴 دانش، دارنده خود را نگهبان است. 📚منية المريد صفحه ۱۱۰
امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 مَن أعرَضَ عَن نَصيحَةِ النّاصِح اُحرِقَ بِمَكيدَةِ الكاشِحِ ❇️ كسى كه از نصيحت نصيحتگر روى گرداند در آتش نيرنگ دشمنى كه به ظاهر دَم از دوست مى‌زند بسوزد. 📚 غررالحكم حدیث ۸۶۹۷
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی
✍️ 💠 دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند و باورم نمی‌شد حلقه شکسته شده باشد که دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس‌نفس افتاد :«زینب اومده!» 💠 یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم می‌پیچید :«تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چجوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!» بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم و به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد و انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد :«ببین! خودش کلاش دست گرفته!» 💠 را ندیده بودم و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی‌اش را در سرمای صبح با چفیه‌ای پوشانده بود. پوشیده در بلوز و شلواری سورمه‌ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به ، گرای مسیر حمله را می‌داد. از طنین صدایش پیدا بود تمام هستی‌اش برای دفاع از حرم (علیهاالسلام) به تپش افتاده که در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد. 💠 ما چند زن گوشه حرم دست به دامن (علیهاالسلام) و خط آتش در دست بود که تنها چند ساعت بعد محاصره شکست، معبری در کوچه‌های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال‌های بعد بود تا چهار سال بعد که آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی‌امان تکفیری‌ها و ارتش آزاد و داعش، در ماندیم و بهترین برکت زندگی‌مان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند. 💠 حالا دل کندن از حرم (علیهاالسلام) سخت شده بود و بی‌تاب حرم (علیهاالسلام) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری‌ها بود و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دل‌مان را زیر و رو کرده بود. محافظت از حرم (علیهاالسلام) در داریا با حزب‌الله بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای به زیارت برویم. 💠 فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود و می‌دیدم قلب نگاهش برای حرم (علیهاالسلام) می‌لرزد تا لحظه‌ای که وارد داریا شدیم. از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده و از حرم (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود. 💠 با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، می‌توانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده‌اند و مصطفی دیگر نمی‌خواست آن صحنه را ببیند که ورودی رو به جوان محافظ‌مان خواهش کرد :«میشه برگردیم؟» و او از داخل حرم باخبر بود که با متانت خندید و رندانه پاسخ داد :«حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟» دیدن حرمی که به ظلم زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده و دیگر نفسی برایش نمانده بود که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست :«نمی‌خوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!» 💠 و جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود که (علیه‌السلام) را به ضمانت گرفت :«جوونای و تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، (علیه‌السلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!» و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری (علیه‌السلام) را به چشم خود ببینیم. 💠 بر اثر اصابت خمپاره‌ای، گنبد از کمر شکسته و با همه میله‌های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دست‌شان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود. مصطفی شب‌های زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون (علیهاالسلام) می‌دانست که همان پای گنبد نشست و با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد :«میای تا بازسازی کامل این حرم بمونیم بعد برگردیم ؟» 💠 دست هر دو دخترم در دستم بود، دلم از عشق (علیهاالسلام) و (علیهاالسلام) می‌تپید و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود که عاشقانه شهادت دادم :«اینجا می‌مونیم و به کوری چشم و بقیه تکفیری‌ها این رو دوباره می‌سازیم ان‌شاءالله!»... ✍️نویسنده: ♥(✿-------------✿ฺ)♥️ @lovecafee ♥(✿-------------✿ฺ)♥️
💔❗️ اگه‌ درست‌نکرده باشی... هرچقدر هم محب و مرید امام باشے، یه روزی سر امامت رو ميشکافے!!💔 (علیه‌السلام) 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️ 𝙹𝚘𝚒𝚗🌙🌸↯