📌 #طرح_مهدوی #استوری سریالی
🔸 صدای وارث علی را میشنویم یا نه؟
▪️ فاطمه از حال رفته، شاید هم از این دنیا
اشک علی به صورتش میچکد، شاید هم خون جگر
علی حالا تمام وجودش از داغ دوری فاطمه میلرزد!
▫️ سرتاپا التماس؛ «يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي» فاطمه با من حرف بزن!...
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا مظهر العجایب یا علی مولا
حتما ذخیره کنید و برایه دوستانتون بفرستید
کامنت یا امیرالمومنین
#پارتسوم
♥(✿-------------✿ฺ)♥️
@lovecafee
♥(✿-------------✿ฺ)♥️
سلام رفقای عزیزم...
میخوایم ختم قرآن بزاریم هدیه به روح شهید جهانی مون... در روز شهادتشون💔
لطفا عزیزانی که می خواهند ما را در این هدیه ی نورانی همراهی کنند به ایدی
👇@maktabe_eshgh_91
پیام بدهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجی بیا که دلتنگیم....💔💔💔
کاش همه این لحظات دروغ بود
کاش معجزه ای شود برگردی....😭😭
#قاسمیون
♥(✿-------------✿ฺ)♥️
@lovecafee
♥(✿-------------✿ฺ)♥️
دومین سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی،ابومهدی المهندس و یارانشان تبریک و تسلیت🖤🏴
نظرڪردهۍحسین«ع»بودے،
همهچیزت شبیه حسین«ع» شد؛
••• حتے این وصف
[ إِنَّ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ تَبْـــرُدُ أَبَــداً !]
"ما ماندیم وداغے ڪه آرام نخواهد..."
➖➖➖➖➖➖➖
سلام رفقای جان...
عرض تسلیت شهادت قهرمان... 💔
میخوایم ختم قرآن بزاریم هدیه به روح شهید جهانی مون... در روز شهادتشون💔
لطفا عزیزانی که می خواهید ما را در این هدیه ی نورانی همراهی کنید به آیدی👇
@maktabe_eshgh_91
پیام بدهید
سهم هریک از عزیزان نصف و یا یک جز... به انتخاب شما... 😌
زمان قرائت تا ساعت 0.00 عاشقی امشب
یاعلی❤️
بدو بدو🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀
اینجا کلی خبرای خوب هست.....
جایزه های متنوع
برنامه های قشنگ .....
مسابقات و چالش های جذاب همراه با هدایای بی نظیر....
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@𝚂𝚝𝚛𝚘𝚗𝚐_𝚕𝚊𝚍𝚢
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
نظرڪردهۍحسین«ع»بودے، همهچیزت شبیه حسین«ع» شد؛ ••• حتے این وصف [ إِنَّ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ حَ
ختم قرآن جهت هدیه به سردار سلیمانی عزیز در روز شهادتشون❤️:
جزء 1 ✅
جزء 2 ✅
جزء 3 ✅
جزء 4 ✅
جزء 5
جزء 6
جزء 7
جزء 8
جزء 9
جزء 10
جزء11
جزء 12
جزء 13
جزء 14
جزء 15
جزء 16
جزء 17
جزء 18 ✅
جزء 19
جزء 20
جزء 21
جزء22
جزء23
جزء 24
جزء 25
جزء 26
جزء 27 ✅
جزء 28 ✅
جزء 29 ✅
جزء 30 ✅
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
ختم قرآن جهت هدیه به سردار سلیمانی عزیز در روز شهادتشون❤️: جزء 1 ✅ جزء 2 ✅ جزء 3 ✅ جزء 4 ✅ جزء
عزیزان همراهی کنید جزهای باقی مانده
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
عزیزان همراهی کنید جزهای باقی مانده
همراهی کنید هرکی یک جز قبول کنه تمامه
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_نوزدهم 💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از #وحشت چشمانم به شوهرم شک کرده بود
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیستم
💠 اشکم تمام نمیشد و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت میخواد بره #ترکیه، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم #ایران، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!»
حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره #خنجر سعد در قلبش نشست که بیاختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد #صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد :«این #تکفیری با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز #عراق وارد #سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و #داریا رو کرده انبار باروت!»
💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت میکشیدم به این مرد #نامحرم بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، #خون میبارید و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیدهام که گلویش را با تیغ #غیرت بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید #حرم؟»
با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش میکردم که تمنای دلم را شنید و #مردانه امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!»
💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمیشد او هم اهل داریا باشد تا لحظهای که در #آرامش منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم.
دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل میشد. هنوز طراوت آب به تن گلدانها مانده و عطر شببوها در هوا میرقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!»
💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپهای مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا میآمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنهسازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟»
زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این #غریبه ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم #شیعه هستن، امشب #وهابیها به حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانوادهشون!»
💠 جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم، میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره #غربت این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم که دستی چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
مصطفی کمی عقبتر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بیمنت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟»
💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از #ایران اومده!»
نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بیغیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریهاس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!»
💠 بهقدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش #مادرانه کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانههایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت.
او بیدریغ نوازشم میکرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه میلرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال میکردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این #بهشت مست محبت این زن شده بودم.
💠 به پشت شانههایم دست میکشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر #زینبیه در دلم شکست و زبانم پیشدستی کرد :«زینب!»
از اعجاز امشب پس از سالها نذر مادرم باورم شده و نیتی با #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به #نذرم وفا میکردم که در برابر چشمان #نجیب مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
♥(✿-------------✿ฺ)♥️
@lovecafee
♥(✿-------------✿ฺ)♥️