#قرار_شبانه یک صفحه قران به نیابت از رفیق شهیدم بابک نوری شبتان مملوءاز یاد خدا😇 #منتظر.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•
صبحت به خیر اقای من السلام وعلیک یاصاحب العصر والزمان🌺✋ #منتظر.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•
🌹سلام امام زمانم
🌿 ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار
🌿باز آکه بی حضور شما تلخ است روزگار
🌿مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ
🌿تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊💚🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•💚🕊💚•═┄•۰
🌹دست نوشته ای از #حاج_قاسم_سلیمانی برای یکی از دوستانش:
علی عزیز! چهار چیز را فراموش نکن:
۱_اخلاص، اخلاص، اخلاص
یعنی گفتن ، انجام دادن و یا ندادن برای خدا
۲_قلبت را از هر چیز غیر او خالی کن و پر از محبت او و اهلبیت(علیهالسلام) کن
۳_نماز شب توشه عجیبی است
۴_یاد دوستان شهید ولو به یک صلوات
"برادرت، دوستدارت سلیمانی"
۹۱/۷/21
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
بسم الله الرحمن الرحیم
.
🔘یه سوال:
🔶موضوع :یاد مرگ
↙بعضی می گویند: زیاد از مرگ گفتن و به یاد آن بودن، ترس و افسردگی و دلمردگی می آورد و ذائقه را تلخ می کند. آیا بهتر نیست کام خودمان را با آن تلخ نکنیم؟
.
🚩پاسخ:
🔸اولا ⬅این طور نیست که اگر کسی چشمش را ببندد و مرگ را نبیند و آن را نخواهد،مرگ به سراغش نرود.
در قرآن هم آمده:
بگو: این مرگی که از آن فرار می کنید، سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد. (سوره جمعه، آیه 8)
...همان طور که خدا را نادیده گرفتن تنها موجب بد زندگی کردن است، نه حذف خدا، مرگ را هم نادیده گرفتن، فقط باعث بد مردن می شود و نه نمردن.
.
🔸ثانیا⬅یاد مرگ آثار و برکات بسیار ارزشمندی دارد که کسی به مرگ فکر نمی کند و به آن بی اعتناست، از آن ها محروم می ماند.
کسانی که به یاد مرگ هستند، از تاریکی و کدورت گناه درمی آیند و انسانی زندگی می کنند و وجدان آرام و راحتی دارند.
.
ممکن است آدم چهار صباحی به رگ بی خیالی بزند و غافل از آینده و پس از مرگ خوش باشد، اما این خوشی، خوشی انسانی نیست،... لذا این گونه اشخاص در عمق وجودشان خوش نیستند و در عین رفاه دلمردگی و افسردگی ها و احیانا خودکشی ها می شوند.
آری حقیقت انسانیت و زنده دلی در یاد مرگ و مرگ اندیشی است..
#استاد_عالی
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#قرار_عاشقی برویم در خانه خدا از همگی التماس دعا دارم #منتظر.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
⁉️ امام زمان (علیه السلام)، چقدر تو را دوست دارد؟
✅ پاسخ با روایت کوتاه :
💕💕💕💕💕
🗣 حسن بن جهم نقل مىکند که؛
به حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) عرض کردم :
ما را از دعا فراموش نفرمایید!
حضرت فرمود :
آیا فکر مىکنی که تو را از دعا فراموش مىکنم؟
حسن گفت :
با خودم فکر کردم که این بزرگوار برای شیعیانش دعا مىکند، من هم که از شیعیانش هستم، پس برای من نیز دعا مىکند،
لذا به حضرت عرض کردم :
من فکر نمىکنم که شما مرا از دعا فراموش کنید.
حضرت فرمود :
از کجا فهمیدی که تو را از دعا فراموش نمىکنم؟
عرض کردم :
من شیعه شما هستم، شما هم برای شیعیانتان حتما دعا مىکنید، پس من را هم دعا مىکنید.
حضرت فرمود :
آیا راه دیگری نیز به نظرت مىرسد که از آن طریق بدانی که من تو را دعا مىکنم؟
عرض کردم :
نه، راه دیگری به نظرم نمىرسد.
حضرت فرمود :
هر وقت خواستی بفهمی که نزد من چه مقامی داری، پس بنگر که من نزد تو چگونه هستم.
📚كافی، ج2، ص652
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#شهیدانه🍃
ازش پرسیــدن
چرا همیشہ دست به سینہ ای؟
گفت : نوڪر امام حسین (ع)
باید همیشه دست بہ سینه باشہ...
برادرش میگفت:
از یڪ ماه 20 روز، روزه بود...
#شهید_عباس_آسیمه
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
بِجُنب🏃♂
بَراےِ💞شُہَدا💞خۅدے نِشۅن بِدِه🤲
رُفَقا👏ثانیہ بِہ ثانیہ ے⏱ِاین دۅ رۅز طَݪاسٺ🥇
چهارم تَۅَݪُّدِه🎁شَہـیـ😍ـدِہ ۅ هَنۅز دۅ رۅز ڪامِݪ✌️ۅَقٺ داریم
چِرا سَنگِ تَمۅم نِمیزارین؟😔
ٺِعداد صَݪَۅاٺِٺ🎁رۅ بِہ آے دے زیر بِفرِسٺ
📩 @cha2re_khaki
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
🤝شِرڪَٺ نَڪَردے؟!😔
#پۅیِشِ_رِفیقِ_شَہیدِ_قُرآنے😳
خَٺمِ قُرآنِ 🤲
ماهِ رَمِضان🕌
بِہ نیابَٺ اَز 👌
رِفیقِ شَہیدَم😍
شَہید ... ‼️
(رِفیقِ شَہیدِٺۅن)
+
(😎پرۅفایلِ اِخٺِصاصے😎)
شِرڪَٺ دَر پۅیِش😉
🔜 @Cha2re_khaki
👏 اینَم بِگَم ۅَقٺے اَعماݪِٺۅ 🎁 اَز طَرَفِ یِہ ❣شَہید❣ اَنجام بِدے ثَۅابِش ⚖ چَند بَرابَر میشِہ✌️
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💕این دنیا تکرار شدنی نیست؛پس نذار به راحتی بگذره
به مشکلاتت بخند و بگو تو قدرتمندتر از اونایی.
با شادیات همنشینی کن
کینه هارو هرشب بذار توی کیسه سیاه بندازشون تو سطل زباله
هر روز عشق و دوستی رو مهمون دلت کن و همیشه به خودت و توانایی هات باور داشته باش.
❤ #انرژی_مثبت❤
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🌸🍃🌸•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🍃🌸🍃•═┄•۰
"بسم رب الشهداء و الصدیقین"
◀مـرگ با عـزت
هر روز پیش از بیرون آمدن از برجک با دعای محسن کارمان را تمام میکردیم.
یکی از دعا هایش عجیب دلم را لرزاند:😔
"خدایا! مرگی بهمون بده که هـمـه حسـرتـش رو بخورن!"
برگرفته از کتاب #سربلند
صفحه ی ۲۳۱
#سردار_بی_سر
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
اخلاص در کارها را فراموش نکنیم کمی مجنون خدا باشیم #منتظر.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
بسم الله الرحمان الرحیم
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
#قرار_عاشقی
#التماس_دعا🙏🏻
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊💚🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•💚🕊💚•═┄•۰
فرصت ها را دریابید #منتظر.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
یک ایه الکرسی به نیت رفیق شهید #منتظر.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
مولایم
دلتنگی جمعه
صبح و عصر ندارد!
باید بیایی،
تا دلتنگیها تمام شود ...
#امام_زمان_عج
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊💚🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•💚🕊💚•═┄•۰
#پروفایل☺️
#چادرانه🌸
#دخترونه🎈
بَرآی شُما(:
دلتنگ.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#شھیدانہ🕊•°
#کلام_شهید•🌷•
سـربـاز صـاحب زمـان|عج|بودن
یعنی همه جـوره خـودت را خـرجـش ڪنی ...☝🏻✨
مثـل #شهیـدحسیـن_صحـرائی
همیشـه میگفت :
باید صـددرصـد وجـودت را بـرای امـام زمـان|عج|خـرج ڪنی که او یـار نیمـه تمـام نمیپسنـدد🙃🔗
همیشه سختترین ڪارها را برمیگزید.👣
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#شهیدانهـ
دست خودم نیست کـهـ از شما دورم..💔
عادت کرده ام
عادت به گناهـ...❗️😔
وابسته ی گناه شدم و ترک آن بی شما آسان نیست..😔
اما به این هم عادت کرده ام که از کسی کمک بخواهم
که هیچگاه وابسته ی گناه نبود..
برادر #آسمانے دست ما #زمینے ها را بگیر❤️🌹
#سردار_بی_سر
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#دو_دوست #دو_شهید #شهید_اصغر_پاشاپور #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #منتظر.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#پروفایل☺️
#چادرانه🌸
#دخترونه🎈
بَرآی شُما(:
دلتنگ.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#پروفایل☺️
#چادرانه🌸
#دخترونه🎈
بَرآی شُما(:
دلتنگ.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#پروفایل☺️
#چادرانه🌸
#دخترونه🎈
بَرآی شُما(:
دلتنگ.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#رنج_مقدس
#قسمت_سی_ام
از زندگی سيرم و جز دفتر خاطراتم چيزی برنمی دارم. دفتر را که باز می کنم، برگه ای از ميانش می افتد. خم می شوم و برمی دارمش. کامم را تلخ می کند. نامه علی است که برای تبريک قبولی ام در کنکور نوشته. چشمانم دوباره مرورش مي کند. مچاله اش می کنم. ياد تحيّر آن زمانم افتادم. بين ماندن و پرستاری از مادربزرگ يا رسيدن به آرزوی درسی ام. آن موقع ها در تنهايی ام گريه می کردم و حالا خوشحالم از زمانی که سپری کرده بودم.
اطرافيانم کم نبودند که زندگيشان با طعم ليسانس و فوق بود، اما گاهي طعم ها تقلبی می شود. مادر می گفت درس اگر فايدهاي جز مدرک نداشته باشد، همان بهتر که نباشد. شرايط سختی داشتم. رتبه دو رقمی را از دوستانم پنهان کردم تا برای نرفتن سرزنش نشوم. آن ها رفتند و من در طالقان شدم عصا.
خانة طالقان آرامش بخش تمام اين چند روزيست که در آن درمانده و عاصی بوده ام. شب که می رسد تازه می فهمم که امروز چه اتفاقی برايم افتاده است. مدام تمام حرف ها و لحظه ها را مرور می کنم. از رفتار و گفتار سهيل سر در گم تر مي شوم. خسته و ناراحت روی تختم دراز می کشم و به خاطراتم پناه می برم. قلمی نياورده ام تا بنويسم. اشک پرده توری می شود و مقابل ديدم را می گيرد. تمام خاطرات آن سال ها برايم زنده می شوند؛ با پدربزرگ تا امامزاده رفتيم. مادربزرگ زودتر از ما رفته بود کنار مزار عمو تا عکسی را که من نقاشی کرده بودم عوض کند. موهای کوتاه شده اش را بلند کشيده بودم و سربند سبز و قرمز روی پيشانی اش طراحی کرده بودم. نگاه خندانش را عمق داده بودم و خلاصه از هر عکسش قسمتی را کشيده بودم که می خواستم. زيبا شده بود. مادربزرگ نقاشی ام را برد که بالای قبر بگذارد و ما می رفتيم تا زيارت کنيم و بياوريمش. پدربزرگ اول رفت تا به امامزاده سلام بدهد. وقتی که نيامد رفتم صدايش کنم، آرام سر گذاشته بود به ضريح و انگار چند سالی بود که خوابيده بود.
تلخي ديروز و حسرت گذشته، تمام وجودم را می سوزاند. دلم می خواهد همه گذشته زنده شود و من با ديد ديگری در آن زندگی کنم و ديگر
حسرت هيچ نداشته ای را نخورم.
ياد وصيت پدربزرگ می افتم و آرام برای خودم زمزمه اش می کنم:
از پدري که فانی است و می ميرد
به تو نوه عزيزم!
پدري که می بيند؛ زمان دارد با سرعت می گذرد.
طوری که تو حتی نميتوانی برای يک لحظه نگهش داری و...
ليلاجان!
من کسی هستم که زندگی ام را پشت سر گذاشته ام،
بدون آنکه حواسم باشد پير شدم،
و هيچ چاره ای هم در مقابل اين خاصيت دنيا نداشتم.
اين روزها ديگر دارد وقت من تمام می شود.
درحاليکه تو اول راهی، اول راه شيرين جوانی.
همان راهي که يک روز من با چه آرزوهايی اولش ايستاده بودم
و فکر هم نمی کردم به آنها نرسم،
فکر نمی کردم کودکی و نوجوانی و جوانی پرشور و شيرينم اين قدر زود بگذرد،
و دچار اين همه بلا و سختی بشوم.
باور نميکردم که به اين سرعت تمام شود،
درحاليکه من هنوز تشنه يک روز ديگر آنم.
اما اين قانون دنياست:
تمام شدن.
فقط مواظب باش گولت نزند که فکر کنی دائمی در آن می مانی.
من و مادربزرگت دير يا زود می رويم.
توی عزيز دردانه می مانی
و خواهش پدر پيرت اين است که: بمان،
اما خودخواه و هواپرست نمان.
با خدا زنده بمان عزيز دلم.
پتو را روي سرم می کشم تا خودم را پنهان کنم و با هزار کاش می خوابم.
دلتنگ.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
#رنج_مقدس
#قسمت_سی_و_یکم
سر و صدای گنجشک ها باز به دادم رسيد. با عجله بلند می شوم که سرم گيج می رود. دستم را به ديوار می گيرم. چند لحظه چشمانم را می بندم تا خون به مغزم برسد. نمازم را که می خوانم همان جا کنار سجاده می خوابم. سکوت خارق العاده خانه و صدای پرندگان آرامشی درونم القا می کند خيال انگيز. اين بار از شدت گرسنگی بيدار می شوم. از اتاق که پا بيرون می گذارم با صدای سلام پدر، از جا کنده می شوم و بی اختيار جيغ می کشم.
- ببخشيد. حواسم نبود شايد بترسی.
حال بدی پيدا می کنم. پدر ليوان آبی را که تکه های ريز نبات تهش پيداست مقابلم می گيرد و حالم را می پرسد.
ليوان را به لبم می گذارم. بوی گلابش مغزم را آرام می کند. با مکث عطرش را نفس می کشم و آرام آرام می خورم. پدر با انگشترش بازی می کند و دست آخر می گويد:
- ليلاجان! اگر حال داری و وقت، يه خورده با هم صحبت کنيم.
حرفی نمی زنم؛ حرفی ندارم که بزنم. نمی خواهم حرفی بزنم که ناراحتش کنم. سرش را بالا می آورد و يک پايش را ستون دستش می کند.
- ليلاجان! شايد شما فکر کنی، يعنی... قطعا اين حس رو داري که من خيلی در حقت کوتاهی کردم. گفتم شايد امروز وقت خوبی باشه تا با هم صحبت کنيم. البته اين را هم بگم که عمل سهيل را دفن می کنم توی قلبم.
نفس عميقی می کشد.
خيالم راحت می شود که سهيل را تمام شده می داند. طوفانی بود که وزيد، ويران کرد و تمام شد.
شايد اين فرصتی که پديد آمده بهترين زمان برای پرسيدن سؤال هايم باشد و شنيدن آنچه که بارها خواسته ام و کسی نبوده تا توضيحی بدهد.
سرم را بلند می کنم و می گويم:
- چرا بين من و خودتون جدايی انداختيد؟
سؤالم خيلی صريح است، اما من حالم به همين صراحت خراب است... بغض گلوگيرم می شود و سکته ای توی صدايم می اندازد.
- من ساعت ها فکر می کردم به اين نبودن خودم کنار شما. به اين تحمل تنهايی ها.
آب دهانم را محکم قورت می دهم تا همراهش بغضی را که مثل گردو در گلويم نشسته فرو ببرم. سخت است. پايين نمی رود، نه بغضم و نه گرمای تب دار بدنم. پدر سکوت کرده است. هميشه تصور می کردم اگر مقابلش بنشينم چه حرف هايی خواهم زد و الآن...
- بدتر از اون اينکه خواهرم کنار شما بود و من تنها بودم.
هنوز نگاهش رو به پايين است. از خودم بدم می آيد. چرا بايد او را در تنگنا قرار بدهم. حس می کنم تک و توک موهای سياهش دارد لحظه ای سفيد می شود. نگاهش را تا صورتم بالا می آورد. چشمانش غرق اشک است. دوست ندارم ببينم و زود چشم می بندم و سرم را پايين می اندازم؛ اما آرام نمی شوم.
- تو پنج دقيقه زودتر از مبينا به دنيا اومدی. علی تازه چهار سالش بود. شرايط کاری من رو هم حتما از مادربزرگ خدا بيامرزت شنيدی. بعد از به دنيا اومدن شما، مادرتون مريض شد.
مکثی می کند و نفس عميقی می کشد
- اون موقع علی کوچيک بود و مبينا هم بعد از اينکه به دنيا اومد به خاطر حال بدش توی دستگاه بود. شرايط سخت شد برامون...
با اخمی که باعث می شود چهره اش دردناک شود صورتش را درهم می کشد. حس می کنم دارد خاطرات آن روزها را به صورت زنده می بيند.
- با اينکه تو خيلی آرام بودی، حال مادرت باعث شد همه چيز به هم بپيچه. نمی شد سه تا بچه رو با هم جمع و جور کنيم.
دلتنگ.../
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰